فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️چای با گرمای آتیشه
🤍که دم می کشه
☕️و خوش رنگ میشه
🤍و انسان با گرمای دله که
☕️به زندگی دلگرم میشه
🤍و جون تازه میگیره
☕️خونه دلتون همیشه گرم...
🤍عصرتون گرم و دلچسب ☕️
25.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌جریان فکری مسمومی که با تهمت تخریب و تشویش اذهان عمومی
ایجاد یاس و ناامیدی
کاری جز بازی کردن در زمین دشمن ندارند
و تنها گزینه ای که به ذهن میاد
از اهداف این جریان و تفکر مسموم
این هست که به سمت سوریه سازی ایران در حرکت هستند
به جای نقد ، تهمت میزنند
تخریب و شومن بازی رو جای مطالبه گری به مخاطب قالب میکنند
به جای دلسوزی بذر ناامیدی در دل میکارند ، با نام انقلابی گری و ولایتمداری. #تبیین_عالی
#صالح_شریفی #بصیرت
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد_شجاعی: در شب آرزوها، اگر صادقانه یک اکسیر را بخواهید و دریافت کنید؛
بقیهی مسیر خود را بسمت سعادت هموار کردهاید!
#لیلة_الرغائب #ماه_رجب
🌷ایمانتان راتقویت کنید.....136 نساء
🌷۵ چیزایمان راتقویت میکند:
🌷1.عبادت خدا..............99حجر
🌷2.تلاوت قرآن................2انفال
🌷3.عمل صالح................10فاطر
🌷4.تفکردرخلقت خودمان.5طارق
🌷۵.تفکردرخلقت خوردنیها..۲۸عبس
🌷نتایج ایمان وعمل صالح
🌷۱.محبوبیت.. ...........۹۶مریم
🌷۲.روزیِ بی حساب دربهشت.۴۰ غافر
🌷۳.غم وترس ندارند...۲۷۷بقره
🌷۴.حیات طیبه، حال قناعت.۹۷نحل
🌷۵.پاداش معادل بهترین عمل.۹۷نحل
🌷۶.رسیدن به فوز عظیم..۹ تغابن
🌷۷.پاداش تمام نشدنی...۶ تین
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرغ سوخاری😍😋
به روش رستورانی
مواد لازم :
سینه مرغ ۲ عدد
نمک ۱ ق چ
فلفل، پودر سیر
آویشن، پاپریکا
پودر پیاز نصف ق چ
سیب زمینی ۲ عدد
روغن زیتون
مواد سوخاری :
تخم مرغ ۲ عدد
آرد
پودر پانکو
مواد سس :
مایونز ۳ ق
خردل ۱ ق
شوید
جعفری
24.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از خوشمزهترین مرینیتها برای مرغ
به همراه یک مدل سیب زمینی تنوری😍😋
مواد لازم :
سس کچاپ ۱ ق غ
سس مایونز ۱.۵ ق غ
سبزی ایتالیایی ۱ ق چ
آب یک عدد لیمو ترش
کره ذوب شده ۲ ق غ
روغن زیتون ۱ ق غ
نمک و فلفل سیاه
25.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مواد لازم برای تهیه یقچه مرغ :
◗ ۲۰۰ گرم مرغ چرخکرده
◗ ۵۰ گرم هویچ
◗ ۵۰ گرم ذرت پخته
◗ ۲ عدد پیاز
◗ ۳ حبه سیر
◗ ۲-۳ ساقه گشنیز
◗ ۲-۳ عدد فلفل قرمز
◗ ۲ قاشق مرباخوری سویا سس
◗ ۱ قاشق مرباخوری سر پراویستر سس
◗ کمی نمک و شکر
◗ ۱ قاشق مرباخوری نشاسته
15.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوپ رستورانی🤩
مواد لازم :
پیاز ۱ عدد
سیب زمینی ۴ عدد
هویج ۲-۳ عدد
گوجه فرنگی ۳ عدد
سیر ۱-۲ حبه
آبجوش ۸ پیمانه
زردچوبه نصف ق چ
جو پرک ۱ لیوان
پودر آویشن نصف ق چ
زرشک تازه ۴ ق
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
بانوان آسمانی
#داستان_اول🎬:
مرضیه حدیدچی دباغ:
آخر شما زنها رو چه به مبارزه ؟! برید خونه بچه داری تون رو بکنید ، تو که هشت تا بچه داری ، برو بچسب به شوهر و بچه هات ، در افتادن با شاه مملکت به شما چه ؟
سرباز اینها را زیر لب می گفت و دست و پاهای زن جوان ۳۴ ساله را به صندلی می بست ...
در همین حین صدای مأمور ساواک بلند شد : دوساعته داری چه میکنی؟ زودتر اون کلاه فلزی را روی روسرش بگذار و وصلش کن به برق...
سرباز نگاهی دیگر به چهرهٔ زجر کشیدهٔ زن انداخت ،چشمی گفت ،کلاه را بر سر زن گذاشت ،سیم برق را به کلاه وصل کرد و با اشاره بازجو به بیرون رفت.
مأمور ساواک همانطور که شلاق را برکف دستش میزد ، جلوتر آمد ،شلاق را بالا برد و محکم بر روی پاهای زن فرود آورد و با صدایی بلند فریاد زد: خانم مرضیه حدیدچی دباغ، فرزند علی پاشا حدیدچی و همسرِ محمدحسن دباغ که گویا درس از شوهرت میگیری ،شنیدم اونم از همین خرابکاراست، شنیده ام شوهرت شده مراد و تو هم مرید ایشان و پا ،جای پای او میگذاری، دوباره گذر شما به اینجا افتاد، خودت خوب منو میشناسی که چقدر بی رحمم اینبار مثل دفعه قبل نیست هااا، اون دفعه چون همه فکر کردند داری واقعا میمیری آزادت کردند ، اما مثل اینکه دوستانت به زندگیت خیلی علاقه داشتند ،بردند بستریت کردند و عملت کردند و جونت را خریدند، اما اینبار یا اعتراف می کنی یا میکشمت....
بگو از کی خط میگیری؟ ارتباطت با خمینی چطوریه؟ اعلامیه ها را از کجا میاری؟ نکنه از تو همون حوزه ای که درس خوندی به دستت میرسه هااا؟؟
زن خیره به نقطه ای کور روی دیوار سیاه زندان ،هیچ عکس العملی نشان نمیداد.
نه فحش های ساواکی و نه ضربات شلاقش ، هیچ کدام زبان او را باز نکرد.
باز جو که از مقاومت زن پیش رویش به ستوه آمده بود، مثل گرگی زخمی به طرف زن آمد و همزمان با خاموش کردن سیگارش پشت دست زن ، جریان الکتریسیته را وصل کرد و ولتاژ آن را کم و زیاد می کرد ، تمام بدن زن میلرزید.
چشمانش سیاهی میرفت و انگار پیش چشمش هشت فرزندش ،رژه می رفتند ،او باید تحمل میکرد بالاخره این سالها هم میگذرد ، نور امیدی در دلش بود که انگار نوید آینده ای زیبا را میداد.
دوباره و دوباره ولتاژ برق را کم و زیاد کرد، درد تا مغز استخوان زن می پیچید ، زن با خود میگفت : نکند این بلاها را هم به سر دخترم رضوانه آورده باشند؟! بغض گلویش را فرو داد و اینبار صدای از ته حلق زن بیرون آمد.
بازجو لبخند کریهی بر لب نشاند و گوشش را به دهان زن نزدیک کرد و صدایی ضعیف شنید که میگوید:یا زینب...
بازجو عصبانی شد ولتاژ برق را زیاد کرد و همزمان با شلاق به جان او افتاد و مرضیه بیهوش شدو همراه صندلی بر زمین افتاد.
باز امیدی به زندگی اش نبود ، پس ساواک تصمیم گرفتند او را آزاد کنند که اگر زنده ماند با تحت نظر گرفتن او به هستهٔ اصلی تشکیلاتشان دست پیدا کنند.
مرضیه از زندان مخوف ساواک برای دومین بار آزاد شد ، تعلل جایز نبود باید به خارج از کشور میرفت ، تا هم جانش در امان باشد و هم آموزش ببیند .
سال پنجاه و سه است و مرضیه به دور از خانواده درآن سوی مرزهای ایران، جایی واقع در مرز لبنان و سوریه آموزش های نظامی و چریکی میبیند، در گروهی عضو است که زیر نظر محمد منتظری ست و این زن یکی از اعجوبه های این گروه هست تا جایی که مأموریت های سخت به او میدهند و مرضیه هر زمان در یکی از کشورهای اروپایی ست گاهی در عربستان و گاهی انگلیس و فرانسه و گاهی هم در عراق به سر میبرد ،اما هرجا که هست همقدم با مبارزین آزادیخواه گام برمیدارد تا اینکه در سال پنجاه و هفت به او خبری میدهند...خبر میدهند که خبری در راه است...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی