تمام بود و نبودم وجود مادر بود
کسی که مظهر عشق بود، مادر بود
برای من به جهان هزار رنگ و فریب
کسی که مونس وغمخوار بود مادر بود
برای راحتی من چه رنج ها نکشید
کسی که موی سفید روی سفید بود مادر بود
به وقت بیماری بی قرار او به برم
کسی که دست بر سرم میکشید مادر بود
به نیمه های شب و با صدای گریه من
کسی که با هراس ز جا می پرید مادر بود
به کوچه و برزن یا به وقت خطر
کسی که با شتاب در پیام می دوید مادر بود
چو پای من به زمین گاه می لغزید
کسی که از ته دل آه میکشید مادر بود
🖤ذکر صلوات و فاتحه ای به روح آسمانی مادر سردار شهید محمد مهدی حمیدی 🖤
|⇦•خواهر نبودی ببینی..
#روضه و توسل جانسوز به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج امیر کرمان شاهی
تاکنون لاجرعه از غم خورده ای
تاکنون سیلی محکم خورده ای
گوشواره دانه دانه برده ای
مادرت را سمت خانه برده ای
درسته که کارم تمومه
یه بغضی میونِ گلومه
یه کوچه هنوز رو به رومه ..
خواهر نبودی ببینی به روزم چی آورد
خواهر نبودی ببینی تو کوچه حسن مرد
خواهر نبودی ببینی که مادر زمین خورد
منُ از همه دنیا سیر کرد
منُ زندگی وقتی پیر کرد
که مادر تویِ کوچه گیر کرد ، وای ..
*یه قدم جلو می اومد .. امام حسن و مادر یه قدم عقب می رفتن .. آخ تا رسیدن به دیوار .. *
به یک ضربت دو سیلی خورد زهرا
یکی را از عدو یک را زِ دیوار
*الهی اَحدی زیرِ این گنبد کبود نبینه یه روز مادرش بیاد تو خونه گوشۀ چادرش خاکی باشه .. الهی هیچ کس نبینه یه روزی یکی به مادرت چپ نگاه کنه ..*
خواهر نبودی ببینی تا از راه اومد زد
خواهر نبودی ببینی که نامرد چه بد زد
خواهر نبودی ببینی چه جور با لگد زد
babolharam -Kermanshahi Shab 6 Safar 98-02.mp3
4.28M
|⇦•مزارِ خاکیت آخرِ دنیاست..
#سینه_زنی و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾•
سلام آقا ، سلام مظهرِ عطا و کرم
سلام آقا ، سلام بابِ رحمتِ محشرم
سلام آقا ، امامزادۀ بدون حرم..
سایۀ تو بالِ کبوترهاست ، آقام.. آقام..
زائرِ تو فقط خودِ زهراست ، آقام.. آقام..
مزارِ خاکیت آخرِ دنیاست ، آقام.. آقام..
ان شالله خیلی زود ، بقیع میشه آباد
می سازیم صحنت رو ، شبیهِ گوهرشاد
«آقام.. آقام.. آقام.. آقام..»
تو خواب دیدم ، نشسته به رویِ دوشم علم
با چشمِ تر ، با پیراهنِ سیاه اومدم
تویِ صحنت ، برات عاشقونه سینه زدم
یه روضه خون با گریه دم می داد ، آقام.. آقام..
فاطمه رو به تو قسم می داد ، آقام.. آقام..
کاشکی خدا به تو حرم می داد ، آقام.. آقام..
ان شالله از قبرت ، غبار روبی میشه
ضریحت تو ایران ، طلاکوبی میشه
«آقام.. آقام.. آقام.. آقام..»
غریب بودُ ، غبارِ غصه به رویِ دلش
غریب بودُ ، یه یارم نداره توی منزلش
غریب بودُ ، همسرش قاتلش
اسیر دست قوم کافر شد، ای وای.. ای وای..
با این یه روضه عمر اون سر شد، ای وای.. ای وای..
تو کوچه ها عصای مادر شد، ای وای.. ای وای..
یه عمری بار غم ، نشسته رو شونه ش
شکسته تو کوچه غرور مردونه ش
«آقام.. آقام.. آقام.. آقام..»
از اون لحظه ، براش دنیا غیر ویرونه نیست
دیگه حرفاش ، به جز نالۀ غریبونه نیست
یادش اومد ، می گفت پاشو راهی تا خونه نیست
یاد یه روضه تنش رو لرزوند ، ای وای.. ای وای..
جای یه پنجه رو صورت موند ، ای وای.. ای وای..
سه ماه روشو از علی پوشوند ، ای وای.. ای وای..
سه ماه از این غصه فقط زاری میکرد
با گریه از مادر پرستاری میکرد
«آقام.. آقام.. آقام.. آقام..»
سلام آقا ، سلام مظهرِ عطا و کرم
سلام آقا ، سلام بابِ رحمتِ محشرم
سلام آقا ، امامزادۀ بدون حرم..
سایۀ تو بالِ کبوترهاست ، آقام.. آقام..
زائرِ تو فقط خودِ زهراست ، آقام.. آقام..
مزارِ خاکیت آخرِ دنیاست ، آقام.. آقام..
ان شالله خیلی زود ، بقیع میشه آباد
می سازیم صحنت رو ، شبیهِ گوهرشاد
«آقام.. آقام.. آقام.. آقام..»
babolharam _ Taheri.mp3
5.54M
#سینه_زنی و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
فاطمه(س) اولین شهید #فتنه بود،
غصب #ولایت_علی(ع) هم
اولین هدف فتنهگران...
Taheri shab 29 Safar 98-03.mp3
3.23M
|⇦•نزن که مادرم جوانِ..
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری•✾•
نزن که مادرم جوانِ
نزن که بی گناهِ
خالی نکن دقّ و دلیتُ
نزن که غرق اشک و آهِ
رفت آبروم ببین چشای ترمُ
بگو چطور بلند کنم من سرمُ
بسه دیگه کشتی آخه مادرمُ
«وای مادرم .. وای مادرم ..»
به کی بگم که چی کشیدم
از همه ناسزا شنیدم
به کی بگم که توی مسجد
زیر عبا زره پوشیدم
میخوام که جام زهرمُ سر بکشم
از سرزمین مادری پر بکشم
آخه چقدر از داغ مادری بکشم
«ای وایِ من .. ای وایِ من ..»
از من به جز کرم ندیدن
ولی همه ازم بریدن
این نانجیبا جانمازُ
از زیر پایِ من کشیدن
موندم تو این شهر بی کس و بی هم نشین
به کی بگم که کار دنیا رُ ببین
به من میگن سلام مضلَّ المومنین
*نه فقط دشمنا .. دوستان .. حتی حجربن عدی که بعدها در راه امیرالمومنین شهید شد .. حضرت کشیدش کنار تو دیگه چرا این حرفُ میزنی؟! *
یه عمر غریب بودم تو این شهر
خیلی به من سخت گذشته
خونِ دلایی رو که خوردم
حالا دیگه میون طشتِ
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
*یه عمر پای منبرا می نشست ، خطبایِ نانجیب اول منبرشون لعن می کردند مولا امیرالمومنین علیه السلام رو .. میگن یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله علیه السلام رفت تا این نانجیب شروع کرد سب کردن ، ابی عبدالله خطیب نانجیب رو کشید از منبر پایین .. گفت نانجیب میکشمت! بابای من رو داری سب می کنی؟!
خبر رسید به امام حسن .. گفتن بیا.. نیای ، داداشت جون اینو می گیره... امام حسن داره میاد دوان دوان .. تا اومد میدونست چطور باید ابی عبدالله رو آروم کنه .. تا رسید گفت داداش! تو رو به حق مادرم رهاش کن .. فرمود چشم .. ولی نبودی ببینی که چیگفت .. گفت یه روز آمدی عزیز دلم.. من یه عمر پا منبرا نشستم .. این امام حسن هم فقط یه جا از کوره در رفت.. بلند شد فرمود نانجیب بشین اونم جایی بود که مغیره بالامنبر بود.. تا اومد سب کنه.. فرمود نانجیب بشین من هنوز یادم نرفته تو کوچه چطور با غلاف شمشیر ..*
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
قاتل مادرُ تو کوچه می دیدم
از این کوچه رد میشدم،می لرزیدم
یادم نرفته....
*فرمود عبدالزهرا ! روضۀ منِ حسن اینه .. همۀ اینا که خوندی خدا ازت قبول کنه ، اما روضه منُ این طور بخون :
دستم تو دست مادرم بود داشتیم از مسجد برمیگشتیم خوشحال بودم .. گفتم الان میرم به بابا میگم مادر چه غوغایی کرد تو مسجد.. اما اون نانجیب جلو اومد .. اجازه نداد حرف مادرم تموم شه .. چنان سیلی تو صورت مادر.. مادر یه طرفِ کوچه افتاد..
اما امام حسن منتظرِ تو روضه ش اینطور اشاره کنند: همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه .. داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن.. چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
دستِ گداییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
#السلام_علیک_مرمل_بدماء🖤
هر شبجمعہ بہ پا بزم عزا در ڪربلاسٺ
روضہخوانش زینب و نوحہسرایے مےڪند
هر شبجمعہ رسد زهرا بہ دشٺ ڪربلا
بر حسیـن بےڪفن ماتمسرائے مےڪند
#شب_جمعه_حرمت_قبلهگه_امت_شد
#شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام تسلیت باد🏴
◾️همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
◾️سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن
◾️گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد
◾️مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن...
◾️زائرى در وسط صحن غریب الغربا
◾️دید تا گنبد زیبای حرم، گفت حسن...
◾️قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه
◾️خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن
yekta-32.mp3
3.01M
.
✅ دو جایی که حاج حسین یکتا کم آورد
✍️ خاطرات شهدا
.
🌠☫﷽☫🌠
🔴پیشگویی ۱۴ سال پیش رهبر انقلاب از قدرت شفاعت حاج قاسم
✍ در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴: داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، از رهبر انقلاب درخواست میکند: که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید. امام خامنهای میگویند: ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند.... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال اینها باشیم. بعد رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهاییست که شفاعت میکند انشاءالله.... حاج قاسم سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند. بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!
همه میخندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته. رهبر انقلاب ادامه می دهند : چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است.(یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنریست که ایشان دارند... بعضیها خیال میکنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض میشود، تکلیفها و نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند.)) لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر میروند.
جواد روحاللهی [داماد خانواده]میگوید:
چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول شفاعت خواستم. حاجی میخواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور!
📚منبع ؛کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵
✅اخبار و تصاویر رهبر انقلاب