#نمازی_ضمانت_شده_برای_برآوردشدن_حاجت
💯✍🏻در کتاب عروة الوثقی مرحوم سید یزدی در روایت عبد الرحیم القصیر از امام صادق علیه
السلام برای رفع هر مهمی و قضای هرحاجت شرعی دو رکعت نماز بخواند و قبل از شروع
هفت مرتبه تکبیر بگوید و هدیه نماید به روح مقدس حضرت رسول اکرم صل الله علیه وآله .
✨بعد از فراغ نماز از بگوید :
اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَعُودُ السَّلَامُ
✨و به سجده رفته و چهل مرتبه بگوید :
يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا حَيّاً لَا يَمُوتُ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ
✨پس طرف راست صورت خود را بگذارد و همین ذکر را 40 مرتبه بگوید و صورت چپ را بهمین طریق پس از سجده بر خواسته و دست ها را بلند کرده چهل مرتبه بگوید بعد دست ها را بگردن مانندکلمه لا یعنی دست راست بدوش چپ و دست چپ بدوش راست گذارد و چهل مرتبه گفته وبا انگشت سبابه اشاره کند بعد به سجده رفته تا نفس دارد بگوید :
✨صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا
حاجت خود را طلب کند . آن حضرت فرمود من ضامنم که روا گردد
📚 گلهای ارغوان ج 1 ص 126
💕💕💕
4_309977328874686003.mp3
1.8M
🎤آیت الله بهــجت قـدس سره
✅ #بهفکراصلاحخودتانباشید
⏱ ۷ دقـــیقه و ۲۱ ثانـــیه
🎤 #استاد_عالی
#ماملت_شهادتیم
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_سی_چهارم
_اردلاݧ اومد تو اتاقمو گفت...
اسماء پاشو بریم بیروݧ
با بی حوصلگے گفتم کار دارم نمیتونم بیام
روسریمو بازور سرم کرد و چادرمم گرفت دستش و با زور هلم داد بیروݧ
_صداشو کلفت کردو گفت وقتے داداش بزرگترت یہ چیزے میگہ باید بگے چشم
با دادو بیداد هام نتونستم جلوشو بگیرم
خوب حداقل وایسا آماده شم
باشہ تو ماشیـݧ منتظرم زودباش
_سرمو تکیہ داده بودم بہ پنجره و با چشم ماشیـݧ هایے رو کہ با سرعت ازموݧ رد میشدݧ و دنبال میکردم
با صداے اردلاݧ بہ خودم اومدم.
اسماء تو چتہ❓مثلا فردا بلہ برونتہ باید خوشحال باشے.چرا انقد پکرے❓
_نکنہ از تصمیمت پشیمونے❓هنوز دیر نشده ها❓
آهے کشیدم و گفتم.چیزے نیست
نمیخواے حرف بزنے❓
کجا دارے میرے اردلا❓برگرد خونہ حوصلہ ندارم.
_داشتم میرفتم کهف و الشهدا باشہ حالا کہ دوست ندارے برمیگردم الاݧ
صاف نشستم و گفتم.ݧ ݧ
_برو کهف و دوست داشتم آرامش خاصے داشت.
نیم ساعت داخل کهف بودم
خیلے آروم شدم تو ایـݧ یہ هفتہ همش استرس و نگرانے داشتم هم بخاطر جوابے کہ بہ سجادے دادم هم بے خیالے ماما.
اردلاݧ اومد کنارم نشست:اسماء میدونم استرس دارے واسہ فردا
_آهے کشیدم و گفتم.نمیدونے اردلاݧ مـݧ تو وضعیت بدیم یکم میترسم بہ کمک ماماݧ احتیاج دارم اما...
اینطورے نگو اسماء باور کـݧ ماماݧ بہ فکرتہ..
بیخیال بہ هر حال ممنوݧ بابت امشب واقا احتیاج داشتم..
یک ساعت بہ اومدݧ سجادے مونده بود...
_خونہ شلوغ بود ماماݧ بزرگترهاے فامیلو دعوت کرده بود
همہ مشغول حرف زدݧوباهم بودݧ
ماماݧ هم اینورو و اونور میدویید کہ چیزے کم و کسر نباشہ
_از شلوغے خونہ بہ سکوت اتاقم پناه بردم
روتخت ولو شدم و چشمامو بستم
تمام اتفاقاتے کہ تو این چند سال برام افتاده بودو مرور کردم یاد اولیـݧ روزے کہ سجادے اومد تو اتاقم افتادم و لبخند بہ لبم نشست
سجادے ݧحالا دیگہ باید بگم علے
درستہ کہ از آینده میترسم اما احساس میکنم با علے میتونم ایـݧ ترس و از بیـݧ ببرم
غرق در افکارم بودم کہ یدفعه....
داستان ادامه دارد✌️...صبور باشید😊
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_سی_پنجم
_غرق در افکارم بودم که یدفعه
بابا وارد اتاق شد
بہ احترامش بلند شدم
إ اسماء بابا هنوز آماده نشدے❓
از بابا خجالت میکشیدیم سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم_الاݧ آماده میشم
باشہ حالا بیا بشیـݧ کارت دارم
_چشم
اسماء جاݧ بابا اگہ تا الاݧ نیومدم پیشت و درمورد انتخابے کردے نظرے بدم یا باهات حرف بزنم واسہ ایـݧ بود کہ اطمیناݧ داشتم دخترے کہ مـݧ تربیت کردم عاقلانہ تصمیم میگره و خوانوادشو روسفید میکنہ.
_الاݧ میخوام بهت بگم بابا مـݧ تا آخر پشتتم اصلا نگراݧ نباش
مامانتم همینطور
دستمو گرفت و گفت:
چقد زود بزرگ شدے بابا
_بغضم گرفت و بغلش کردم و زدم زیر گریہ نمیدونم اشک شوق بود یا اشک غم
اشکامو پاک کرد و گفت إ اسماء مـݧ فکر کردم بزرگ شدے دارے مث بچہ ها گریہ میکنے❓
_پاشو پاشو آماده شو الاݧ از راه میرسـ...
کمدمو باز کردم یہ مانتوے سفید با روسرے گل بهے کہ مامان بزرگ از مکہ آورده بودو سر کردم
_با یہ چادر سفید با گلهاے ریز صورتے
زنگ خونہ بہ صدا در اومد از پنجره بیرونو نگاه کردم
علے با ماماݧ و باباش و خواهرش جلوے در وایساده بودݧ
یہ کت و شلوار مشکی با یہ پیرهن سفید تنش بود
_یہ دستہ گل یاس بزرگ هم دستش بود
سرشو آورد بالا و بہ سمت پنجره نگاه کرد سریع پرده رو انداختم و اومدم اینور
صداے یا اللہ هاے آقایوݧ و میشنیدم
_استرس داشتم نمیتونستم از اتاق برم بیروݧ
ماماݧ همراه با ماماݧ بزرگ اومدݧ تو اتاق
مامان:بزرگ بغلم کردو برام "لا حول ولاقوه الاباللہ" میخوند
_ماماݧ هم دستمو گرفت و فشرد و با چشماش تحسیـنم میکرد
وارد حال شدم و سلام دادم.
علے زیر زیرکے نگاهم میکرد
_از استرس عرق کرده بودو پاهاشو تکوݧ میداد
مادرش و خواهرش بلند شدند اومدند سمتم و بغلم کردند
پدرش هم با لبخند نگاهم میکرد
_بزرگتر ها مشغول تعییـݧ مهریہ و مراسم بودند
مهریہ مـݧ همونطور کہ قبلا بہ مادرم گفتہ بودم یک جلد قرآن چندشاخہ نبات و ۱۴سکہ بهار آزادے بود
سفر کربلا و مکہ هم بہ خواست خوانواده ے علے جزو مهریم شد
_همہ چے خیلے خوب پیش رفت و قرار شد فردا خطبہ ے محرمیت خونده بشہ تا اینکہ بعدا مراسم عقد رو تعییـݧ کنــ.
بعد از رفتنشوݧ هر کسے مشغول نظر دادݧ راجب علے و خوانوادش شد
بے توجہ بہ حرفهاے دیگراݧ دست گل و برداشتم گذاشتم تو اتاقم
_مث همیشہ اتاق پر شد از بوے گل یاس شد
احساس آرامش خاصے داشتم .
ساعت ۸ و نیم صبح بود مامانینا آماده جلوے در منتظر مـݧ بودݧ تا بریم محضر
چادرم و سر کردم و رفتم جلوے در
اردلاݧ در حال غر زدݧ بود:
اسماء بدو دیگہ دیر شد الاݧ میوفتیم تو ترافیک
دستشو گرفتم کشوندمش سمت ماشیـݧ و گفتم:ایشالا قسمت شما
خندید و گفت :ایشالا ایشالاـ
_علے جلوے محضر منتظر وایساده بود...
👀داستان ادامه دارد😰🏃🏻
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌟❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
|⇦•این اربعین یه بار دیگه ..
#سینه_زنی و توسل به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید بازگشایی مسیر پیاده روی اربعین به نفس سید رضا نریمانی •✾•
این روزا هرجا رد میشم ، حرف بهشت عاشقاست
بهشت ما پیادهها ، راه نجف تا کربلاست
هرجا که با غصه و غم، پا میذارم روی زمین
تازه میشه خاطرۀ ، سال گذشته اربعین
حال و هوای دلمُ ، فکر تو بهتر میکنه
نوکرت از صبح تا غروب ، با غم تو سر میکنه
«قصد و ارادهام و ببین ، این دلِ سادم و ببین
این اربعین یه بار دیگه ، پای پیادهمو ببین»
روضه شده تمومِ راه، تو گوشه گوشهی مسیر
تو موکبا به پا شده، روضهی خواهری اسیر
تا که یه بچه رد میشه، یاد یه ساله میکنم
به یاد داغِ دخترت، گریه و ناله میکنم
غیر یه کوله بار غم، داغی دیگه رو شونه نیست
زائرت آرومه دلش، سیلی و تازیونه نیست
اینجا کسی میون راه، زائرت و نمیزنه
دخترم آرومه کسی، گوشوارهشو نمیکَنه
«قصد و ارادهام و ببین ، این دلِ سادم و ببین
این اربعین یه بار دیگه ، پای پیادهمو ببین»
پیادم و علم به دوش ، زائرتم قدم قدم
دعا کن از همین مسیر ، بشم مدافع حرم
درد فراق کربلا ، بیتو مداوا نمیشه
تا که خودت نخوای حسین شهادت امضا نمیشه
با هر قدم با هر نفس ، نائب یک شهید میشم
من با نگاه شهدا ، ایشالله رو سفید میشم
هر سال اگه من اربعین، پیاده تا حرم میام
خوب میدونم این همه رو، مدیون خون شهدام
«قصد و ارادهام و ببین ، این دلِ سادم و ببین
این اربعین یه بار دیگه ، پای پیادهمو ببین»
|⇦•راهِ نجف کربلا جادۀ نورِ ..
#سینه_زنی و توسل به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید بازگشایی مسیر پیاده روی اربعین به نفس سید رضا نریمانی •✾•
راهِ نجف کربلا ، جادۀ نورِ تو این ظلمت
میره سمت طلوع خورشیدِ عظمای ولایت
سوغاتی مسیرِ ، ایثار و کرامت
بذل و بخششه هرجا ، باشوقِ اجابت
اینجا حیات طیبه معنا میگیره
شوق فرج تو دلِ همه جا میگیره
«ابد والله ، ما نَنْسَی حسینا»
راهِ نجف کربلا ، هم آغاز و هم پایان ماست
جانم من الولادت الی شهادت ، نذرِ مولاست
لشکر جوونای ، پر شور و امیدیم
این پرچم رو بزودی ، دست آقا میدیم
زندگی یعنی نفس کشیدن ، تو این راه
تا آخر راه با کاروان ثارالله
«ابد والله ، ما نَنْسَی حسینا»
راهِ نجف کربلا ، جادۀ وصلِ ارض و سماست
اینجاست ، که امتدادِ راهیانِ نورِ شهداست
لاله لاله گلِ یاس ، پرپر شده اینجا
با خون شهدامون معبر شده اینجا
اگه میشیم عازم دیارِ کربلا
ما همه هستیم مدیون خون شهدا
«ابد والله ، ما نَنْسَی حسینا»
از دور گنبدی پیداست ، مرقد سقاست شکراًلله
از این جادۀ خاکی ، میرسیم آخر تا صحنِ ماه
یکساله بیقرارم ، شوقِ تو رو دارم
هرچی که دارم آقا پایِ تو میذارم
زائرِ تو با امیدی اومد ، ثارالله
بنده نوازیتشده زبون زد ، ثارالله
«ابد والله ، ما نَنْسَی حسینا»
babolharam Narimani.mp3
4.35M
babolharam _ narimani.mp3
14.68M
|⇦•راهِ نجف کربلا جادۀ نورِ ..
#سینه_زنی و توسل به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید بازگشایی مسیر پیاده روی اربعین به نفس سید رضا نریمانی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
«کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشیــــد
جایش را به ماه میدهد
روز به شب
آفتاب به مهتاب
ولی مهـــــرخدا
همچنان با شدت میتابد
امیدوارم قلب هاتون پر از نور
درخشان لطف و رحمت خدا باشه
🌟شبتون بخیر و آرام🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠
رهبر عزیزمان امام خامنه ای در جلسه ای با هیئت دولت به مسئله ی مهم #شبکه_ملی_اطلاعات پرداختند اما متاسفانه بسیاری از رسانه ها ، این صحبتها را به درستی پوشش ندادند ..
شبکه ملی اطلاعات یعنی حضور قوی ما در پیام رسانهای ایرانی و به دنبال آن زمانی که شبکه ملی اطلاعات راه بیفتد سرعت اینترنت بسیار بیشتر و هزینه آن نیز بسیار کمتر شده و هزاران شغل برای جوانان ایجاد می شود و باعث پیشرفت بسیار زیاد در زمینه اقتصادی گردیده و همینطور از لحاظ امنیت ، اطلاعات مردم به دست دشمنان نمی افتد ... اما لیبرال ها و غربگدایان با شایعات مختلف در پیام رسانهای تحت نفوذ دشمنان (واتس آپ ، تلگرام ، اینستاگرام و ... ) جلوی این طرح ارزشمند ( ایجاد شبکه ملی اطلاعات ) را گرفته اند ...
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
آفتابی، نفس صبح دل آرایی تو
مَه من ، شاخ گل نرگس رعنایی تو
چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت
رو به هر سوی نماید دلم ، آنجایی تو
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#صبحتون_مهدوے 🌼 🍃
دربـرخـیمنابـعبرایِحضرتمـهدی{عج}لقبخاصـیذکرشدهباعنوان "خُـنَّـس"
امـااینلقبازکجاگرفتهشده؟✨
ازآیه۱۵سورهتکویرکهمیفرماد:
"فَلااُقسِمُبِالْخُنَّس"
حالااین"خُنَّسْ"یعنـیچی؟
یعنـیآنستآرهایکهمـیـرود امـابرمـیگـردد..♥️
کِیبشهبرگـردیستارهیِدلـهـا؟!..😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💕💕💕
#حکایت📚
🔥شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم؛
🌙حضرت یحیی فرمود:
من میل به نصیحت تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند؟!
🔥شیطان گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند:
💥عده ای مانند شما «معصومند»، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند.
💥دسته ای هم برعکس، در پیش ما «شبیه توپی» هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم.
💥دسته ای هم هستند که از دست آنها «رنج می برم»؛ زیرا فریب می خورند؛ «ولی » سپس از کرده خود⚡️ پشیمان می شوند و ⚡️استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به ⚡️یاد خدا می افتند. و از چنگال ما فرار می کنند. ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم...
📚 کشکول ممتاز ؛ مرتضی احمدیان ،
ص: ۴۲۶
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دق کردن دختر شهید مدافع حرم از خبر نحوه شهادت پدر...😭
🏴 بمیرم برات رقیه جان....
💕کدام گروه ؟
شاید بتوان انسانها را از یک نگاه
آموزشی به سه گروه بخش کرد:
۱. بیسوادان
۲. کمسوادان
۳. باسوادان!
زمانی بود که باید از افتادن
کارها به دست گروه نخست و دوم ترسید،
اما به باور من گروه چهارمی هم
وجود دارد که اگر در مصدر امور قرار بگیرند جهانی را میتوانند
به ویرانی و واپسگرایی بکشانند:
گروه بدسوادان!
"بزرگترین دشمن دانش بیدانشی نیست، پندار داشتن دانش است."
💕💕💕
#در_محضر_شهید 🌹
... احتیاط ڪن !☝️
تو ذهنت باشد ڪه یڪی دارد مرا می بیند ،👀
یڪ آقایی دارد مرا می بیند ،😇
دست از پا خطا نڪنم ؛🙃
مهدی فاطمه (س) خجالت بڪشد 😔
وقتی می رود خدمت مادرش ڪه گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد ؛
بگوید :
"مادر ! فلانی خلاف ڪرده ،
گناه ڪرده است ".
بد نیست ؟!!!
فردای قیامت جلوی حضرت زهرا (س) چہ جوابی می خواهیم بدهیم ؟؟!!
#جانباز_شهید_سید_مجتبی_علمدار ❣
#وصیت نامه شهید
#ماملت_شهادتیم
💕💕💕
میگفت؛
رفیقشروعکردنمهمه🌱
امامهمترازشروعکردنادامهدادن
مسیرهه...
درجریانیدکه؟!🖐🏻
تومسیرامامزمانقدمبرداشتنمهمه🚶🏻♂
امامهمترازقدمبرداشتنتومسیرامامزمان
ثابتقدمیِ....
#حواسمونهستدیگهنه؟!
💕💕💕
*آیت الله دستغیب(ره):*
🌸 اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد، آیا با گفتن چخ ، سگ میرود؟!
چوب هم بلند کنی فایده ندارد، او گرسنه است وچشمش به غذاست و دست بردار نیست، اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، می فهمد چیزی نداری و میرود…
🌸 شیطان هم در کمین انسان است؛ نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش که همان :
🔴 حب مال
🔴 زر و زیور
🔴 شهوت
🔴بخل
🔴حسادت و… درآن بود، همانجا متمرکز میشود و می ماند.
و اگر صدبارهم بگویی: اعوذبالله من الشیطان الرجیم فایده ندارد.
🌸 اما اگر طعمه و آذوقه اش، را دور کنی آنگاه می بینی با یک استغفار فرار میکند...
تا وقتی گناه رو قلبا دوست داریم و خودمون رو در موقعیت گناه قرار میدیم :
نمیشه بشینیم صحنه های مستهجن ببینیم و بگیم پناه میبریم بخدا! تو مجلس گناه بشینیم و بگیم پناه میبریم به خدا!, مثل اینکه خودتو بندازی جلو ماشین و بگی پناه میبرم به خدا!!!
باید از موقعیت گناه فرار کنیم و به خدا پناهنده بشیم...
💕💕💕
نصیحتهای خانوم جون
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
هر وقت خواستی نمک تو غذا بریزی، پشت تو بکن به شوهرت تا نبینه چقدر ریختی!
یعنی هر چیزی رو ، لازم نیست به شوهرت بگی!
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
نونت رو واسه دل خودت میخوری لباست رو ، واسه دل مردم میپوشی.
یعنی که توی خونهات ممکنه نون خالی بخوری، کسی نمیبینه ولی لباست رو همه میبینن پس خوب و تمیز و مرتب بپوش.
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
هیچوقت تعریف هیچ زنی رو جلوی شوهرت نکن.
چون باعث میشه شوهرت به زنهای اطرافش دقت کنه و عادتش بشه.
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
جایی نِشین ، که ورنخیزی
وحرفی بزن که ورنتیزی.
یعنی حواست باشه با کی میری و با کی میای! هر کسی لایق رفت و آمد نیست!
👈 خانوم جون خدا بیامرز میگفت:
تعریف دونفر رو توی جمع نکنین. یکی بچه یکی شوهر! زود چشم میخورند!
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
همیشه پوستت رو بشکاف پولتو بذار توش.
یعنی همیشه برای خودت پس انداز داشته باش!
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
اول و آخر زندگیت فقط شوهرت برات میمونه، نه بچه هات، نه ما که پدر و مادرتیم...پس همیشه هوای شوهرت رو داشته باش!!
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
اگه شوهرت دوستت باشه دنیا دشمنت باشه خیالت راحت باشه، ولی اگه دنیا دوستت باشه شوهرت دشمنت باشه فایده نداره.
👈 خانوم جون خدابیامرز ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻧﻲ ﺭﻭ میدید ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺭﻩ میگفت:
ﻧﻨﻪ "ﺗﻮی کِشتی ﻛﻪ هستی ﺑﺎ ﻧﺎﺧﺪا ستیز نکن.
👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت:
هیچ وقت نون و تخم مرغ تو خونهتون تموم نشه.
نصفه شبی کسی بیاد خونهتون ازتون انتظار چلو کباب نداره اما حداقل یه نیمرو میذاری جلوش
..🌸🌺🌸🌺🌸