اگه اسلام دین برتری است پس چرا خداوند از همان اول دین اسلام را نفرستاد و آخرین دین قرار داد؟_01.mp3
3.8M
سوال: 871
#برتری_اسلام
❓ اگه اسلام دین برتری است پس چرا خداوند از همان اول دین اسلام را نفرستاد و آخرین دین قرار داد.؟
#استادمحمدی
چگونه هوای نفس خود را کنترل کنیم؟.mp3
533.9K
سوال: 872
#کنترل_هوای_نفس
❓ چگونه هوای نفس خود را کنترل کنیم؟
#استادمحمدی
🌼امام صادق(ع)
💠سه گروه نزدخداشکایت می برند:
1⃣مسجد ویرانی که مردم در آن نماز نخوانند
2⃣عالمی که بین جاهلان تنها بماند
3⃣قران رهاشده غبارگرفته ای که خوانده نمی شود.
❤️💕💕💕
✨﷽✨
🔔 حکایتی زیبا از مرحوم راشد
✍خطیبِ دانشمند و مصلحِ بیدار، مرحوم استاد حاج شیخ حسینعلی راشد - صاحب کتاب ماندگار فضیلتهای فراموششده - در شرح حال خودنوشتشان حکایت لطیف و عبرتآموزی آوردهاند که به جهت احیای یاد آن مرد غریب و مظلوم، نقل میشود؛ مرقوم فرمودهاند: «از خاطرههای دورهٔ جوانیم، یکی این است که سالی بر سر موضوعی کوچک از پدرم قهر کردم و بیخداحافظی به مشهد رفتم.
چون به مشهد رسیدم، از کردهٔ خود سخت پشیمان گشتم و دریافتم که در میان صدها میلیون افراد انسانی که در روی زمیناند، و در سینهٔ هریک دلی میطپد، فقط دو دل هست که برای من میطپد و آن دو دل پدر و مادر من است و من قدر این دو دل را نشناختم و حرمت آنها را رعایت نکردم. خود را در همهٔ جهان بیکس و بیتکیهگاه میدیدم؛ زیرا از آنها که کس و تکیهگاهم بودند، به قهر جدا گشته بودم. میاندیشیدم که نامهای بنویسم و پوزش بخواهم، امّا میترسیدم که خفیف گردم یا جواب نامهام را ندهند یا بگویند دیدی اعتنایت نکردند، خودت از درِ عذرخواهی بازگشتی!
سرانجام به خود جرأت دادم و نامهای مبنی بر اعتراف به تقصیر و طلب عفو نوشتم و به پست دادم. در این بیم و امید بودم که جواب چه خواهد بود که دیدم زودتر از موعد معمول، پاسخ مشروحی از پدرم رسید، مبنی بر منتهای لطف و مرحمت و تحسین و تمجید، بدون یک کلمه توبیخ یا تخفیف.
نوشته بود: پس از رفتن نورچشمی، من و مادرت خیلی نگران بودیم که مبادا بر آن فرزند عزیز بد بگذرد، تا بحمدالله نامهات رسید و از دو جهت باعث مسرّت گشت: یکی باخبر گشتن از سلامتی آن نور چشمی، دیگر آنکه دانستیم آن نورچشم مکرّم در یاد پدر و مادر مهجور خود هست. آنگاه اظهار محبت فراوان کرده و نوشته بود هرچه لازم داری، از پول و اشیاء دیگر بنویس تا انشاءالله تدریجاً فرستاده شود و چیزهایی هم با مسافر فرستاده بود.
▫️ ... زمانه پندی آزادهوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است».
📚 با راستقامتان پهنهٔ اندرز: یادنامهٔ مرحوم راشد، ص ۱۵ .
✅کانال استاد قرائتی
💕💕💕
🍃🌸
با دوستاش رفته بود راهیان نور ، دیار شهدا...
مناطقی که به گفت خودش غریب بود...
موقع برگشت از سفر،اتوبوس رفت ولی رسول نرفت!گفت جا موندم..بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم تفحص مستقر شده بوده و رسول هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....
اون یه مدت شد10 روز! واز همان جا بود که با شهید محمد حسین محمد خانی آشنا شد.
با آمدن رسول به منطقه شرهانی،بعد از مدت ها یک شهید پیدا شد....چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن قضیه ی پیدا شدن شهید....
به قول از مادر بزرگوار شهید خلیلی
#شهید_رسول_خلیلی
🍃🌸 💕💕💕
•✨•
🌸 امام باقر علیه السلام:
اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید؛
اگر خواهان گشایش در هر امری هستید؛
اگر خواهان جلب رضایت خداوند می باشید؛ توجّه به دو امر الزامی است:
✅ شناخت امام زمان(عج)
✅ اطاعت از امام زمان(عج)
✨ اگر شاه کلید «معرفت امام» در دست باشد، تمام قفل ها باز میشود.
📚 مکیال المکارم، ج۲، ص۱۸۰
💕💕💕
🌠☫﷽☫🌠
امام خامنه ای : 🕊بسیجی اصلاً احتیاجی به محافظه کاری ندارد ، و به دنبال از دست دادن چیزی نیست ، یک کارت عضویـت در بسیج دارد ، که آن هم سند شهـادتـش است…🌹
#هفته_بسیج_مبارکباد
💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃
🕊|شهید رسول خلیلی :
💔 عطر پیراهنش..!
🎥 خاطره مادر شهید رسول خلیلی از پیراهن عطرآگینِ آغشته به خون شهید خلیلی
#ایام_شهادت🥀🌱
یاد شهدا با ذکر #صلوات 🌷
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃
غُربـتِ
بسیجیهاے
امام خامنـهاے
را تنــها،
آغـوش مهـدے❣
عجّلاللهتعاليفرجه
تسکیـن خواهـد بود..!🌱
#بسیـج
#هفته_بسیـج
#مبارک
#آیتاللهجاودان:
اگر کسی
در جنگ شهید شود
یکبار شهید شده
اما اگر کسی
با هوای نفس خودش
بجنگد
هر روز شهید میشود :)
💕💕💕
#حکایت🐝🐜
زنبوری، موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار می دید و حرصی تمام میزد. او را گفت:
ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم.
این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست. قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد.
مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید.
زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟
مور گفت: هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد، به جاییش کشند که نخواهد.
و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند، از موعظه واعظان بی نیاز گردد...
📚جوامع الحکایات، سدید الدین محمد
💕💕💕
مظلوم تر از اون بسیجی که برای ایجاد امنیت و راحتی مردم تو سرما ، تو پمپ بنزین وایساده بود و دختره بهش میگفت: به شما حقوق و بنزین مفتی میدن که اینجا وایسادین و وقتی اخرشب رفت خونه خانوادش بهش گفتن مگه به تو حقوق میدن که این وقت شب اومدی خونه، نداریم....!
بسیجیای مخلَص هفتهتون مبارک :) ..!
💕💕💕