eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ ☀️ 💎امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: امور خود را به ما واگذار کنید چون بر ما واجب است که شما را به مقصد برسانیم همانگونه که در ابتدا به راه انداختیم! 📚بحارالانوار ج ۵۳،ص ۱۷۹ ✧═════•❁❀❁•═════✧ 💕💙💕
🌷امام باقر علیه السلام" 🌷ان افضل العبادة عفة البطن والفرج کافی ج ۲ ص۷۹ 🌷بافضیلت ترین عبادتها: 🌷۱.پرهیزازلقمه حرام 🌷۲.حجاب وعفت وپاکدامنی ولادت باسعادت امام باقر ع مبارک 💕❤️💕
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ۩ یا امـام زمــ❣ـان ۩ لبريز ترانہ و نوايم با تو   از درد و غم زمان رهايم با تو   تو سبزترين بهار در جان منی سبز است تمام لحظہ هايم با تو 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✧═════•❁❀❁•═════✧ 💕💙💕
امام باقر (ع) می فرمایند: ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلَى اللّهِ عَزَّوجلَّ مِن عَمَلٍ یداوَمُ عَلَیهِ ، وإن قَلَّ هیچ چیز نزد خداوند عزّوجلّ محبوبتر ازعملى نیست که بر آن مداومت شود ؛ هر چند اندک باشد. کافی : ج ۲ ، ص ۸۲ ، ح ۳ 💕❤️💕
✍حاج آقا قرائتی هر چه هوا سرد تر شد، لباس را ضخیم‌ تر میکنی تا سرما به تو نفوذ نکند! هر چه جامعه‌ات فاسد تر شد، تو لباس تقوایت را ضخیم‌تر کن تا به تو نفوذ نکند! و هرگز نگو محیط خراب بود، منم خراب شدم! 💕💚💕
هـلال مـاه اگـر دیـده شـد چـه سود؟ مـاه تـمام عـالـمیان پـشت پـرده است . . . اللّهم عجّلْ لِوَلیّک الْفَرَج . . . 💕🧡💕
🍂 🌿🌺🍃🌺🍃🌺🌿 حديث :🌺🍃 🔸حدثنى محمد بن الحسن رضى الله عنه قال حدثنى الحسن بن الحسين بن عبدالعزيز المهتدى عن سيف بن المبارك بن زيد مولى ابى الحسن موسى عليه السلام عن ابيه المبارك عن ابى الحسن عليه السلام قال رجب نهر فى الجنه اشد بياضا من اللبن و احلى من العسل من صام يوما من رجب سقاه الله عزوجل من ذلك النهر. ترجمه :🌺🍃 🔹 امام كاظم عليه السلام فرمودند: رجب رودخانه اى است در بهشت سفيدتر از شير و شيرين تر از عسل . كسى كه يك روز از روز رجب را روزه بگيرد، خداوند عزوجل از آن رودخانه به او عطا خواهد كرد . 🌸منبع:کتاب ثواب اعمال وعقاب اعمال🌸 💕💚💕
می گویند مردي زیرک از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید در جوابش گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد، مرد زیرک دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به مرد زیرک داد به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از مرد زیرک خبری نشد. همسایه به در خانه او رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. مرد زیرک گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید: چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد. و این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد عجیب ترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید. 💕💛💕
•◌🌿🦋🌿◌• ⚠️ ﺭﻭﺯ‌ ﻗﯿــﺎﻣـﺖ ﻧﯿﮑـی‌ﻫﺎﯾمــان‌ را به ﻣﺤﺒـــﻮﺏ‌ﺗﺮﯾـﻦ ﻓـــــﺮﺩ‌ ﺯﻧﺪﮔﯿمــان ﻧﺨـﻮﺍﻫیــــم‌ﺩﺍﺩ...🖐🏻 ﺍﻣـﺎ‌ مجـﺒــﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮیـم‌ بـﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿـﮑﯽ‌ﻫﺎیمـان ﺭﺍ بـﺪﻫیـم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ مـﺘﻨﻔــﺮ ﺑﻮﺩیـم🔥ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ را ﮐﺮﺩیم!!! ⛔️ ... اوج‌ حمــاقت‌ است‌ نه‌ زرنـگی‌! ✅ زرنـگی‌، بنـــدگی‌ خــداسـت♥️ 💕💛💕 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🔹 🌿🌸🍃🌸🍃🌸🌿 🍃 مضمون این آیه خیلی در قرآن تکرار شده: 🌱«و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه؛🌱 ای قوم از پروردگارتان طلب مغفرت و آمرزش کنید و سپس توبه کنید و باز گردید به سوی او» 🔸 فرق استغفار با توبه: انسان با گناه از خداوند دور می‏شود و دیگر دست خودش نیست که بخواهد برگردد، راه بر او بسته می شود. لذا اول باید با استغفار طلب ‏مغفرت کند تا راه را صاف کنند و راه باز شود و بعد توبه و بازگشت کند. لذا در صورتی می‏تواند بازگشت کند که مورد مغفرت قرار گرفته باشد. ‌ ‌ 🌸منبع:گفتارهای آیت الله ناصری🌸 ☆○°°°○°°°○🌿🌸🌿○°°°○°°°○☆ 💕🧡💕
حکایت زیبا👌 دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟ چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. دانشمند گفت: خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت: پنج چیز است: - تا راست تمام نشده دروغ نگویم - تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. - تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم دانشمند گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده 💕💚💕
: قلبی که دیگر نمی زد لالا ديگه نمي تونست حرف بزنه ... فقط گريه مي کرد ... مي لرزيد و اشک مي ريخت ... با هر کلمه اي که از دهانش خارج شده بود ... درد رو بيشتر از قبل حس مي کردم ... جاي ضربات چاقو روي بدن خودم آتيش گرفته بود ... - من ترسيده بودم ... اونقدر که نتونستم از جام تکون بخورم... مغزم از کار افتاده بود ... اون که رفت دويدم جلو ... کريس هنوز زنده بود ... يه خط خون روي زمين کشيده شده بود و اون بي حال ... چشم هاش داشت مي رفت و مي اومد ... نمي تونست نفس بکشه ... سعي کردم جلوي خونریزی رو بگيرم ... اما همه چی تموم شد ... کریس مرد ... تنفس مصنوعي هم فايده اي نداشت ... قلبش ايستاد ... ديگه نمي زد ... چند دقيقه فقط اشک مي ريخت ... گريه هاي عميق و پر از درد ... و اون در اين درد تنها نبود ... اوبران با حالت خاصي به من نگاه مي کرد ... انگار فهميده بود حس من فراي تاسف، ناراحتي و همدردي بود ... انگار حس مشترک من رو مي ديد ... نمي دونستم چطور ادامه بدم ... که حاضر به بردن اسم قاتل بشه ... ضعف و بي حسي شديدي داشت توي بدنم پيش مي رفت و پخش مي شد ... - توي همون حال بودم که يهو از دور دوباره ديدمش ... داشت برمي گشت سراغ کريس ... منم فرار کردم ... ترسيدم اگر بمونم من رو هم بکشه ... اون موقع نمي دونستم چقدر قدرت داره ... بعد از مرگ کريس فهميدم اون واقعا کي بود ... - تو رو ديد؟ ... - فکر مي کنيد اگه منو ديده بود يا مي فهميد من شاهد همه چيز بودم ... الان زنده جلوي شما نشسته بودم؟ ... اون روز هم توي خيابون ترسيدم ... فکر کردم شايد من رو ديده و تو رو فرستاده سراغم ... دستم رو گذاشتم روي ميز ... تمام وزنم رو انداختم روش و بلند شدم ... سعي مي کردم خودم رو کنترل کنم اما ضعف شديد مانع از حرکت و گام برداشتنم مي شد ... آروم دستم رو به ديوار گرفتم و از اتاق بازجويي خارج شدم ... تنها روي صندلي نشسته بودم ... کمي فرصت لازم داشتم تا افکارم رو جمع کنم ... اوبران هم چند لحظه بعد به من ملحق شد ... - توماس ... بدجور رنگت پريده ... همه ماجرا رو شنيدي ... با لالا هم که حرف زدي ... برگرد بيمارستان و بقيه اش رو بسپار به ما ... تو الان بايد در حال استراحت ... زير سرم و مسکن باشي ... نه با اين شکم پاره اينجا ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... چطور اين همه رفاقت و برادري رو توي تمام اين سال ها نديده بودم؟ ... حالا که قصد رفتن و تموم کردن همه چيز رو داشتم ... اوبران فرق کرده بود؟ ... يا من تغيير کرده بودم؟ ... نفس عميقي کشيدم و دوباره از جا بلند شدم ... آخرين افکارم رو مديريت کردم و برگشتم توي اتاق بازجويي ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
: شجاع باش لالا چند لحظه با تعجب بهم نگاه کرد ... فکر مي کنم هرگز آدمی رو نديده بود که توي اين شرايط هم به کارش ادامه بده ... پام از شدت درد پهلوم حرکت نمي کرد ... مثل يه جسم سنگين، دنبال من روي زمين کشده مي شد ... از روي ديوار ... تکيه ام رو انداختم روي ميز ... و نشستم مقابلش ... زخم هام تير کشيد ... براي يه لحظه چشم هام سياهي رفت و نفسم حبس شد ... - حالت خوبه کارآگاه؟ ... قطره عرق از کنار پيشونيم، غلت خورد و روي گونه ام افتاد ... چشم هام رو باز کردم و براي چند لحظه محکم و مصمم بهش نگاه کردم ... - يه راه خيلي خوب به نظرم رسيد ... ازت سوال مي کنم ... بدون اينکه به اسم کسي اشاره کني فقط جواب سوالم رو بده ... فقط با بله يا خير ... - کسي که کريس رو کشته ... رئيس باند جديد اون منطقه است؟ ... چند لحظه نگام کرد و به علامت نه سرش رو تکان داد ... خيالم راحت شد ... حالا به راحتي مي تونستيم نقشه ام رو عملي کنيم ... فقط کافي بود لالا قبول کنه ... اينطوري هيچ خطري هم جان اين دختر رو تهديد نمي کرد ... - اون مرد از اعضاي اصلي بانده؟ ... با علامت سر تاييد کرد ... به حدي ترسيده بود که اين بار هم حاضر نشد با زبانش جواب بده ... حق داشت ... اون فقط يه دختر 15، 16 ساله بود ... - فکر مي کني اينقدر براي رئيس باند اهميت داشته باشه ... که حس کنه نمي تونه کسي رو جايگزين اون کنه و نبود اون يه ضربه بزرگه؟ ... با حالت خاصي توي چشم هام زل زد ... به آشفتگي قبليش، آشفتگي جديدي اضافه شد ... جواب سوالم رو نمي دونست ... نمي دونست تا چه حدي ممکنه رئيس براي اون آدم مايه بزاره ... پس قطعا از خانواده اش نيست ... و فقط يکي از نيروهاي رده بالاست ... اما چقدر بالا؟ ... هر چند اين که خودش مستقيم کريس رو به قتل رسونده ... يعني اونقدر رده بالا نيست که کسي حاضر باشه به جاي اون ... دست به قتل بزنه ... هر چقدر هم رده بالا ... فقط يه زير مجموعه رده بالاست ... و نهايتا پخش کننده اصلي اون منطقه است ... يه پخش کننده تر و تمييز ... با يه کاور شيک ... نگاهم مصمم تر از قبل برگشت روي لالا ... - من يه نقشه دارم ... نقشه اي که اگر حاضر به همکاري بشي هم مي تونيم قاتل کريس رو گير بندازيم ... هم کاري مي کنم يه تار مو هم از سرت کم نشه ... فقط کافيه محبتي که گفتي به کريس داشتي ... حقيقي بوده باشه ... کريس براي کمک به بقيه ... و افرادي مثل خودت ... جونش رو از دست داد ... مي خواست اونها هم مثل خودش فرصت يه زندگي دوباره رو داشته باشن ... و هر چقدر هم که زندگي سخت باشه ... درست زندگي کنن ... من ازت مي خوام مثل کريس شجاع باشي ... اين شجاعت رو داشته باشي ... و از فرصتي که کريس حتي بعد از مرگش برات مهيا کرده ... درست استفاده کني ... حاضری زندگیت رو از اول بسازی؟ ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق علیه‌السلام فرمودند: منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى‏ شوند، ميلى ندارد، و خوشبخت سفارش به تقوا را مى‏ پذيرد هر چَند مخاطب موعظه، كس ديگرى باشد.✨ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
حلول ماه رجب و میلاد حضرت امام محمد باقر مبارک 🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه های رهبر انقلاب برای استفاده هرچه بهتر از برکات ماه رجب
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چرا کم استغفار می‌کنیم؟ از زبان استاد پناهیان 🌼 فرارسیدن ماه مبارک رجب و میلاد با سعادت امام باقر (ع) مبارک باد اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
تو مپندار که از یاد تو را خواهم برد من بدون تو به یک پلک زدن خواهم مرد💚 سلامتی و تعجیل در فرج ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
ولادت امام محمد باقر (ع) و آغاز ماه پر برکت رجب مبارک 🎉🎊 (ع) 🌹💞💖🌷 🍀🎋.
🌹أین الرّجبیون 🌹ماه رجب فرا رسید، ماهی که اولین روزش باقری 🌹سومینش نقوی دهمینش تقوی 🌹سیزدهمینش علوی نیمه اش زینبی 🌹بیست و پنجمش کاظمی بیست وهفتمش محمدی است.
🔴 آیت الله حائری شیرازی 🔸ماه رجب؛ ماه آمادگی برای پرواز 💠 ، شب اوج گیری است. اما هواپیما که شب قدر یکدفعه نمی‌تواند اوج بگیرد! کسی اوج می.گیرد که از اول ، کم کم دور موتور را شدیدتر کرده باشد تا شب قدر بتواند پرواز کند.
Bakhtiyari_Babolharam.mp3
3.01M
|⇦•من عبدِ امامِ باقرم... زیبا تقدیم به ساحت مقدس راوی دشتِ کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام به نفسِ حاج ابوالفضل بختیاری •✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ حامل علم نبی را پور ولی را صلوات پنجمین نور امامت مهر جلی را صلوات
|⇦•من عبدِ امامِ باقرم... زیبا تقدیم به ساحت مقدس راوی دشتِ کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام به نفسِ حاج ابوالفضل بختیاری •✾• ساقی بده جام و ساغرم یک خُمره،یک خُمره من عبدِ امامِ باقرم یک عُمره،یک عُمره خیرِ دنیا از دُعاتِ عرش اَعلا جا گداتِ عشقِ زهرا یه نگاتِ ای گُلِ بهتر از فرشته سیدی سیدی یامولا.... از یُمنِ وجودِ تو آقا دلشادم،دلشادم صید تواَم و از دو جهان آزادم،آزادم مست و مدهوشِ تواَم من خانه بر دوشِ تواَم من حلقه در گوشِ تواَم من باوفا شاهِ بی قرینه ای ستاره ی مدینه اعتقادِ من همینه عاشق تو خیر می بینه دلبرِ دلبرِ دلرُبا سیدی سیدی یامولا... ای نورِ سماوات و زمین اَدرکنی،اَدرکنی فرزندِ امامِ ساجدین اَدرکنی،اَدرکنی تو امیرِ دلِ مایی پنجمین ماهِ ولایی یادِگارِ کربلایی قبله ی قبله رویِ ماهت سیدی سیدی یامولا... بر حَبلِ ولایِ تو علی دل بستم،دل بستم از همه بُریدم و بر تو علی پیوستم،پیوستم مستِ جامِ تو منم،من صیدِ دامِ تو منم،من عبدِ نامِ تو منم،من هستیِ هستی نازِ شَستت نُه فلک اسیر و مستت صد جهان به زیرِ دستت جایِ حق،جایِ نِشستت یاعلی یاعلی علی جان...
مداحی آنلاین - دانم آخر سرفرازم می کنی - سازور.mp3
1.23M
🌸 (ع) 💐دانم آخر سرفرازم می کنی 💐رحم بر حال نیازم می کنی 🎤حاج 👏