#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_پنجاه_و_دوم
_چرا نمیخوری؟دوست نداری یک چیز دیگه سفارش بدم؟
هول شد و گفت:نه..نه دوست دارم.
بعد شروع کرد به خوردن غذاش اما با زور.
نگاهش کردم و گفتم:لیدا؟میخوام یک چیزی بگم اگه موافق نیستی بگو.
پرسشی نگاهم کرد و چیزی نگفت.
_من تو این چند روز کار و خونه رو روبراه میکنم تا ماه دیگه یا فوقش دو ماه دیگه بریم سرخونه زندگی خودمون.
چشماش گرد شد و نوشابه ای که میخورد پرید تو گلوش.
به سرفه افتاد منم نگران شدم و رفتم دست کشیدم پشت کمرش.
با دست فهموند خوبه حالش منم کنار کشیدم و گفتم:چیشدی یهو خانم؟
دستشو گذاشت رو سینه اش و گفت:نوشابه پرید تو گلوم.
نشستم رو صندلی و با خنده گفتم:هول نکن بابا منم کارن.
با خنده زد به دستم و گفت:کوفت ازخود راضی.حالا قضیه عروسی و اینا جدی بود گفتی؟
_اره جون تو.من از زندگی کردن تو خونه بابابزرگت بیزارم میخوام زود مستقل شم خودتم خوب میدونی.پس کارای عروسیو انداختم جلو.تو که مشکلی نداری؟
کمی من من کرد وگفت:نه فقط بابام...
_دایی رو خودم راضی میکنم.دیگه چی عروس خانم؟بنده وکیلم؟
لبخند نازی زد وگفت:بااجازه بزرگترا بعله
_عه ناقلا پس گل و گلابت کو؟
بلند خندید و گفت:از دست تو
شاممون که تموم شد با خنده و شوخی از رستوران اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم.
تا خونه کلی شوخی کردیم و خندیدیم.
خوشحال بودم که تونستم لیدا رو راضی نگه دارم و خوشحالش کنم.
رسیدیم دم در خونشون.پیاده اش کردم و دم رفتن بوسه کوتاهی به پیشونیش زدم.
وقتی رفت تو خونه،نگاهمو انداختم به پنجره اتاق زهرا.سایه ای رد شد و دیگه هیچی جز تاریکی ندیدم.
دستی به صورتم کشیدم و سوار ماشین شدم.
به خونه که رسیدم همه خواب بودن جز مادرجون.
اومد تو اتاقم گفت باهات حرف دارم.
_جانم هماخانمی؟
_خوبی پسرم؟
نشوندمش رو تختم و گفتم:عالیم.شماچطوری؟
_بچه هام و نوه هام خوب باشن منم خوبم.
دستشو بوسیدم و گفت:آی قربون تو مادربزرگ ماهم بشم..
_تو این حرفا رو نمیزدیا.
_شما تو دنیا تکی مادرجون به کسی دیگه که نمیگم.
_خیلخب زبون نریز کجابودی تاحالا؟
_بااجازتون با خانمم رفتیم بیرون.
چشمای خاکستریش برق زدو گفت:الهی شکر مادر،خیلی خوشحال شدم همش با خودم میگفتم نکنه..
انگشتمو گذاشتم رو لبش و گفتم:نه هماجون نگو.ان شالله تا چند وقت دیگه هم عروسی میکنیم میریم سرخونه و زندگیمون.به مامان و بابابزرگم بگین که درجریان باشن کارامون جلو افتاده.
سری تکون داد وگفت:باشه پسرم.حالا استراحت کن منم میرم بخوابم خیلی خسته ام.
پیشونیشو بوسیدم و گفتم:شبتون بخیر.
مادرجون که رفت منم با خیال راحت خوابیدم.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎مجموعه« #ایمان »💎
⚜️قسمت #بیست_پنجم 5⃣2️⃣⚜️
✅ #برهان_امكان_و_وجوب در مورد #اثبات #وجود_خدا چه مي گويد؟
چرا #موجودات #نمي_توانند خود را #بوجود آورند؟
4_5886463205579948285.rar
7.39M
📽 #پاورپوینت « مسابقه قرآنی » ویژه مقطع دبستان
✅این مسابقه قرآنی همان طور که در فایل مسابقه مشاهده خواهید نمود از دوپاور پوینت تشکیل یافته است ،پاورپوینت اول شامل سه سوال برای گروه اول و پاورپوینت دوم هم سه سوال برای گروه دوم میباشد که بصورت گروهی قابل اجراست
فایل فشرده هست #التماس_دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎مجموعه« #ایمان »💎
⚜️قسمت #بیست_ششم 6⃣2️⃣⚜️
✅ باتوجه به اينكه دانشمندان #اثبات كرده اند كه دنيا و ماده هميشه بوده،چرا دنيا، #معلول و #ممكن_الوجود است؟
اسرار روزه _6.mp3
11.35M
#اسرار_روزه ۶
⚜ لقمه و زبان، کلید ورود انسان به جهان غیبند!
اگر کنترل شوند، دریافت بسیاری از ادراکات غیبی و دیدن بسیاری از نادیدنیهای ماورائی را برای انسان میسّر میکنند.
※ روزه، کنترل دهان و زبان را برای انسان آسان میکند!
#استاد_شجاعی 🎤
#ماه_مبارک_رمضان
آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی
با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی
چشم امید مرا تار نکن یا الله
باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی
کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت
اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی
با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه
طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی
تا که آب از سر من رد نشده کاری کن
مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی
من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم
سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی
دم افطار فقط یاد لب عطشانم
به همان روضه ی افطار، بگو می بخشی
قسمت می دهم این بار به عباس علی
به دو تا دست علمدار، بگو می بخشی
#مناجات_با_خدا
خطا کارم اما خدایا ببخش
من بینوا را خدایا ببخش
تو را جان زهرا خدایا ببخش
ببخشم خدایا خدایا ببخش
اگر که همه توبه هایم شکست
اگر رشته بندگی ام گسست
شدم پیش تو بی سر و پا و پست
ببخشم خدایا خدایا ببخش
اگر روسیاهم اگر که بدم
اگر جز درت درب دیگر زدم
گنهکارم اما ببین آمدم
ببخشم خدایا خدایاببخش
همه خلوتم پر شد از جرم اگر
نماند آبرویی برایم دگر
از این بنده غافلت درگذر
ببخشم خدایا خدایا ببخش
من آنم که طرد از تو او را رواست
که پیمان شکن را فراقت سزاست
هرآنچه رسد گرچه از تو به جاست
ببخشم خدایا خدایا ببخش
عطا کرده ای و خطا کرده ام
وفا کرده ای و جفا کرده ام
به جبران لطفت چه ها کرده ام
ببخشم خدایا خدایا ببخش
اگر اعتباری ندارم دگر
در این جمعیت آبرویم مبر
سوا یا نکن یا که در هم بخر
ببخشم خدایا خدایا ببخش
تورا جان آن کشته ی اشک و آه
تورا جان آن بی کس قتلگاه
تورا جان آن خواهر بی پناه
ببخشم خدایا خدایا ببخش
موسی علیمرادی
#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان
ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از ماذنه هر بار شنيديم شنیدیم اذان را
چندیست که چشمان زمین بی تو ندیده است
از باد صبا آن نفس مشک فشان را
تلخند زبانها بگذار از تو بگویند
تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را
قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است
صد سال نخواهیم برایش ضربان را
هرگاه که با تو به مناجات نشستیم
یک بار هم احساس نکردیم زمان را
گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم
آقای دل ما! چه کنیم این دلمان را؟
امسال رسیدیم که از سفره زینب
بر دست گدایان بدهی لقمه نان را
خون گریه روز و شبت از غصه زینب
باعث شده در کام بگیریم زبان را
برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه
از شام بپرسی سبب قد کمان را
محمد علي بياباني
#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان
ماه رمضونه اما، دل بیقراره آقا
مهمونی بی وجودت، صفا نداره آقا
این روزا که دلامون، بوی خدا گرفته
حس میکنیم که از ما، دل شما گرفته
آخه چقد غریبی، مگه یکی دو روزه
هزار و اندی ساله، دلت با غم می سوزه
هزار و اندی ساله، تنهات گذاشتیم آقا
مارو ببخش هوای، تو رو نداشتیم آقا
برای دیدن تو، چقد ترانه گفتیم
تو رو ندیدیم! آخه، برا شما نگفتیم
ما تشنه ی جمالت، نه، تشنه ی سرابیم
دل تو رو شکستیم، مستحق عذابیم
برام دعا کن آقا، ای آبروی روزه
پرونده مو می بینی، بازم دلت می سوزه
چرا توی بیابون، خیمه زدی عزیزم
بیا به خونمون تا، هستیمو پات بریزم
کجا عبادت من؟!!! کجا عبادت تو؟
کجا این عبد عاصی؟!!! کجا زیارت تو؟
ولی دلم توو روضه، یکم به تو شبیه
دست دلم دخیل، شیش گوشه ی ضریحه
با تشنگی روزه، دلم میشه هوایی
یاد ما باش غروبا، وقتی که کربلایی
نذر تو کردیم هر شب، اشک روونِ روضه
انگار یکی دوباره، داره می خونه روضه
روضه ای که برا اون، خون گریه کردی هر شب
دم غروبی بستن، دستای عمه زینب
دلا رو روو برا کن، ای نفست مسیحا
بیا که ختم بشه این، قصه ی بی کسی ها
حسین رحمانی
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
خوشبختانه چند چراغ روشن شد
چراغ اول 50هزارتومن
چراغ دوم 10هزارتومن
چراغ سوم 10هزارتومن
چراغ چهارم 15هزارتومن
چراغ پنجم 25هزارتومن
چراغ ششم ۳۰هژارتومن
چراغ هفتم 50هزارتومن
چراغ هشتم 50هزارتومن
چراغ نهم 100هزارتومن
چراغ دهم 38هزارتومن
چراغ یازدهم 50هزارتومن
ان شاءالله وجودتون سالم
عاقبتتون بخیر و مال وجانتون پربرکت🌹🌹🌹
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتخاب اصلح از منظر قرآن (قسمت هفتم)
#شبنشینی_بامقام_معظم_رهبری
رهبر انقلاب با تأکید بر اهمیت چندبرابری کمکهای مردمی در شرایط کرونا؛
نهضت کمک مؤمنانه باید در ماه رمضان اوج بگیرد
حضرت آیتالله خامنهای: در حال عادّی در ماه رمضان سفرهی احسان احسانگران و مؤمنین برای کسانی که نیاز داشتهاند، گسترده بوده است؛ وقتی در شرایط کرونا قرار میگیریم، این قضیّه چند برابر اهمّیّت پیدا میکند و لازم است که این نهضت کمک مؤمنانه و نهضت مواسات در این ماه رمضان، در بین مردم حقیقتاً اوج بگیرد. ۴۰۰/۱/۲۵
#سلامتی_فرمانده_صلوات