eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
19.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ ﮔﺎﻫﯽ «ﺧﺪﺍوند» ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ «ﺩﺳﺖ ﺗﻮ»🌱🌷 «ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ» ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ «ﺩﺳﺘﯽ»ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽﮔﯿﺮﯼ ﺑﺪﺍﻥ که ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺕ دﺭ «ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ»....🌱🌷 ❄️⛄️🌨🌨⛄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 🌿وصله چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) 💠 آیت الله مصباح یزدی(ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥سرودی که فقط یکبار پخش شد... !! 🔹این سرود درست بعد از اعلام شکست داعش و نامه حاج قاسم به حضرت امام خامنه‌ای مدظله از خبر سیما پخش شد. اما از فردای آن روز، جلوی پخش این سرود از صدا و سیما و انتشار آن در فضای مجازی گرفته شد و اکنون کمتر کسی این اثر را دیده، شنیده یا یادش مانده! حاج قاسم را حذف میکنند ... چقدر زیبا قهرمانان مبارزه با صهیونیزم جهانی را نشان میدهند ... اگر چشم بیداری باقی مانده باشد زنده است چون جهاد با صهیونیزم زنده است... مبارزه با صهیونیزم جهانیست...
👌 وقتی حاج قاسم خطاب به رئیس جمهور امریکا گفت من حریف تو هستم ! 👌 یقین بدانید که حاج قاسم می‌دانست که چه می گوید و برای این کار حتما طراحی کرده بود. 👈 او آمریکا را رها نخواهد کرد تا به اضمحلال و شکست حقیقی برسد. 👈 با شهادت سردار دلها نه تنها این مسیر متوقف یا تضعیف نخواهد شد بلکه با هدایت روح الهی او ، سرانجامِ آمریکا، این شیطان بزرگ، به فرموده رهبر معظم انقلاب، شبیه کشتی تایتانیک و غرق در ذات کثیف خود خواهد شد. 🌷دیر یا زود، خونِ پاک حاج قاسم، ضامن نابودی آمریکاست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥ماجرای گوشی زینب سلیمانی! تلفن دختر سردار شهید سلیمانی سیاه رنگ است و آخر کلیپ نشان داده شده ک در دستش است... این سخنرانی امروز دوشنبه در تجمع مردم عراق در فرودگاه بغداد صورت گرفت. ولی وطن_فروش های بی غیرت با فتوشاپ ادعا کردند ایشان گوشی آیفون سفید داره و با گوشی آمریکایی شعار انتقام و مرگ بر آمریکا داده. چقدر _خدا دشمنان _ما_را ضعیف آفرید سواد_رسانه_ای
❪‌دائـم الوضـو بود! موقـع اذان خیلی‌ها می‌رفتنـد وضو بگیرنـد؛ ولی حسـن اذان و اقامـه می‌گفـت و نمازش را شـروع می‌کرد. میگفت"زمیـن جای جمـع کردن ثـوابه، حیـف زمین خدا نیسـت که آدم بدون وضو روش راه بـره..؟!"❫ +شهیدحسن‌تهرانی‌مقدم🌱 ‌ ❄️⛄️🌨☃❄️
مواظب باشیم غرور ما را نگیرد زبان نرم و مهربان فراموشمان نشود با زبانمان یا رفتارمان دل کسی را نشکنیم
•💭🖤• خِیلے‌از‌‌مـٰا‌ھـٰا‌میدونیم‌ڪِھ‌ چَت‌ڪردن‌بـٰا‌نامَحرم‌گنـٰاھہ میدونیم‌ڪِھ‌‌‌دزدی‌ڪَردن‌گنـٰاھہ میدونیم‌نبـٰاید‌‌دِل‌ڪَسی‌رو‌شکوند‌ نَباید‌بـے‌احترامے‌ڪَرد. نبـٰاید‌اصراف‌ڪَرد وَلئ‌ھمچنـٰان‌داریم‌گنـٰاھ‌میڪنم! بـٰا‌این‌ڪـٰارمون‌فَقط‌ظہور‌آقـٰا‌مونو عقب‌میدازیم💔' یِچیز؎‌مِیدونِستِے-! مـٰا‌کلا‌حَواسمون‌نِیس:\ وَلـی‌مولـٰا‌مون‌دائم‌دعـٰامون‌‌میڪِنھ...ッ! یكم‌حواسمون‌بہ‌قَلبِ‌شَڪَستھ‌‌مھد؎‌ فـٰا‌طمھ‌باشھ...シ 💕 ✋🏻
🍜 😋 مواد لازم 2 لیوان عدس قرمز (دال عدس) 2 عدد پیاز 3 عدد سیب زمینی 1 عدد هویج (به دلخواه) 2 قاشق غذاخوری مارگارین (یا کره) 4.5 قاشق چای خوری نمک 1.5 لیتر آب داغ (با کنترل بریزید) اگر غلیظ بود کمی بیشتر آب بریزید عدس را شسته و آبکش کنید. پیاز ، هویج و سیب زمینی را در غذاساز خرد کنید و یا رنده کنید. تمام مواد را داخل قابلمه ای بریزید کره ، نمک و آب داغ را اضافه کنید. آب را با کنترل بریزید. وقتی چوربا جوشید شعله را کم کنید و 25 الی 30 دقیقه با شعله کم بپزید. چوربای پخته شده را با گوشت کوب برقی میکس کنید اگر گوشت کوب برقی ندارید میتوانید از صافی رد کنید. با فلفل سیاه ، فلفل قرمز پرک شده و آبلیمو گرم سرو کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این غذا هم‌میتونه شام‌باشه هم ناهار و با برنج‌سرو کنید عالیه طعمش‌حتما یه بار امتحان کنید خیلی مقوی هست‌ پس حتما توصیه میکنم این غذا رو درست کنید👌 مواد لازم ۳۵۰‌گرم گوشت چرخ کرده سه عدد پیاز جعفری و شوید قارچ ۳۵۰ گرم نمک و ادویه جات .... گوشت چرخ کرده و روهمراه پیاز رنده شده و نمک و ادویه جات خوب مخلوط میکنیم و قارچ رو داخل تابه همراه پیاز و نمک و فلفل سیاه و تفت میدیدم مواد گوشتیمونو داخل ظرف فر پالومینیومی کفش گذاشته پهن میکنیم و قارچها رو میریزیم و سبزیجات و رول میکنیم و ظرف قر رو میزاریم زیرش بمونه و ۳۰ دقیقه میپزیم فر ۲۲۰ درجه و درش میاریم و پنیر میریزیم و میزاریم فر تا پنیرش اب شه . نووووووش جان😋
😋😋 پودر ژله ( با طعم دلخواه) 1 بسته پودر ژلاتین 2 ق غ آب کاملا سرد 1/2لیوان کلوگز مایع 1 ق غ(درصورت تمایل) . همه مواد رو با هم مخلوط کنید و رو حرارت ملایم بمدت 10دقیقه. گذاشته تا روی مایع کف ایجادشود (مراقب باشید نجوشد )بعد شعله را خاموش کنید زمان داده تا روی مایع یک لایه سفید رنگ ببندد اون لایه را بااحتیاط بردارید(عکس شماره 4) (اگر اینکار را نکنید پاستیلتون کدرمیشه و دیگه شفاف نمیشه.) ازمواد داخل قالب ریخته کمی درمحیط اشپزخانه بگذارید تا خودشو بگیره ودریخچال بمدت 4الی 5 ساعت قرار داده تا کاملا منسجم شود. این پاستیل طعم و ظاهر خوبی داره، اگه می خواید شیرین ترش کنید میتونید 1 الی 2 قاشق شکر اضافه کنید اگرم میخواید حالت کشدار و آدامسی داشته باشه مثل پاستیل های بازاری 1 ق غ گلوکز مایع بهش اضافه کنید.
💎 هنگامی که مبعوث شد، امت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده ای را برگزیده‌اند: گروهی بر گرد آتش طواف می کنند، و گروهی در برابر بتها سر تعظیم فرود آورده اند، و با اینکه با قلب خود خدا را شناخته‌اند،او را انکار می کنند. خداوند به نور محمدصلی الله علیه و آله ظلمت ها را برچید، و پرده های ظلمت را از دلها کنار زد، و ابرهای تیره و تار را از مقابل چشم‌ها برطرف ساخت. او برای هدایت مردم قیام کرد و آنها را از گمراهی و غوایت رهایی بخشید، و چشمهایشان را بینا ساخت، و به آیین محکم و پابرجای اسلام رهنمون گشت، و آنها را به راه راست دعوت فرمود. سپس خداوند او را با نهایت محبت به اختیار خود و از روی رغبت و ایثار قبض روح کرد، سرانجام او را از رنج این جهان استفاده شد و هم اکنون در میان فرشتگان، و خوشنودی پروردگار غفار و در جوار قرب خداوند جبار قرارداد. درود خدا بر پدرم پیامبر صلی الله علیه و آله آمین وحی، و برگزیده‌ او از میان خلایق باد، و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش. سپس رو به اهل مجلس کرد و مسئولیت سنگین مهاجران و انصار را برشمرد و فرمود: شما این بندگان خدا! مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید، و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلغان او به سوی امت ها می باشید. پاسدار حق الهی در میان شما، و حافظ پیمان خداوند که در دسترس همه شماست و آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از خود در میان امت به یادگار گذارده، کتاب الله ناطق، و قرآن صادق، و نور آشکار و روشنایی پر فروغ است. ادامه دارد...
بعضی ها از مرگ می ترسند، بعضی ها از نابینایی می ترسند، بعضی ها از سرطان و ایدز می ترسند و بعضی ها از فقر و نداری می ترسند. و بعضی ها از ..... اما ای کاش از؛ غرور و تکبر و پنهان‌کاری بترسیم! ای کاش از؛ نامهربانی و دل شکستن بترسیم! ای کاش از؛ از دروغ‌ و تخریب‌ بترسیم! ای کاش از؛ جهل و نادانی بترسیم ای کاش از؛ بخل و حسد و کینه بترسیم! ای کاش از؛ سانسور و تحریف بترسیم! ای کاش از؛ غیبت و تهمت و افترا بترسیم! و ای کاش از؛ نفاق و دورویی و تملق بترسیم! ❄️☃🌨❄️
🗯 صدای ناله و گريه اش، همه ی جمعيت را به گريه و ناله انداخته بود. تا همين جمعه ی قبل پيامبر برای خطبه خواندن به او تكيه می داد. حالا ولی برای رسول خدا منبری ساخته بودند كه رويش بنشيند. ستون چوبی، طاقت دوری رسول مهربانی را نداشت. 🔅پيامبر از منبر تازه، پايين آمد، سراغ تكيه گاه قديمی اش رفت و او را در آغوش گرفت.ستون حنانه آرام شد. 🔅پيامبر به منبر تازه برگشت و رو به مردم، فرمود: حتی این چوب خشک هم به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند. اين چوب خشك هم از دوری پيامبرش غصه دار می شود؛ ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزديكی از من فرقی نمی كند! من، اگر اين ستون را در آغوش نمی گرفتم، اگر به اين چوب خشكيده ی نخل، دست نمی كشيدم، تا قيام قيامت ناله می كرد. 📚بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۲۷ ❄️☃🌨☃❄️
دلداده قمربنی هاشم ....: بسم رب العشق - 😍 😍# ماجرای خوابم به جز خودم آقاجون و زهرا میدونن عکس العمل زهرا وقتی داشتم خوابم و جواب منفیم براش تعریف میکرد خیلی تعجب برانگیز بود خوشحال شد و یه برق خوشحالی تو چشماش دیده دوروز از جواب منفی من به استاد مرعشی میگذره و ما امروز ۴ ساعت با ایشان کلاس داریم چقدر روبرو شدن استاد برام سخته وارد ساختمان فیزیک شدم از دور دیدم بچه ها کنار هم جمع شدن رفتم سمت زهرا گفتم : چرا نرفتید سرکلاس زهرا: رو برد زدن کلاس های استاد مرعشی این هفته برگزار نمیشود - ای بابا پس بریم خونه زهرا: آره بریم تقریبا داشتیم به پایان ترم نزدیک میشودیم یک هفته عدم تشکیل کلاسهای استاد مرعشی گذشت وامروز کلاس تشکیل میشه سر کلاس منتظر حضور بودیم که پا به کلاس گذاشت ••سلام بچه ها خسته نباشید ممنون استاد شماهم خسته نباشید •• بچه ها این دیگه آخرین ترمی که باهم کلاس داریم ارتون میخوام حلالم کنید صدای همهمه بچه ها بلندشد چرا استاد استاد مشکلی پیش اومده استاد ازما راضی نیستید •• ساکت چه خبرتونه کلاس گذاشتید رو سرتون هیچکدوم از حرفای شما صحیح نیس اتفاقا بهترین سال تدریسم کنارشما داشتم اما به یه دلیل کاملا شخصی من منتقل میشم دانشگاه صعنت شریف تهران یه استاد عالی میان اینجا باحرفای استاد چشمام خیس اشک شد رو گونه هام ریخت خودم مقصر رفتن استاد میدونستم استاد که حالم دید گفت خانم موسوی میخاید برید بیرون حال و هواتون عوض بشه بیاید بعداز کلاس بمونید من یه وسیله بدم بدید به برادرزادتون سیدهادی - بله چشم کلاس تموم شد منو استاد تو کلاس بودیم •• اسم برادر زادتون آوردم تا بچه ها فکر دیگه نکند - اشکال نداره •• خانم موسوی اگه من دارم از دانشگاه دور میشم فقط برای اینکه با نگاهی شاید یه بار دست خودم نباشه آزارتون ندم و اینکه تحمل ندارم ببینم فردا پس فردا دست تو دست دیگری جلوی من هستید ازتون حلالم کنید ان شاالله موفق و موید باشید یاعلی ترم سوم دانشگاه هم تموم شد سه روز بعداز اتمام ترم بسیج دانشگاه همه اعضای شورای خواهران و برادران جمع کرد گویا برنامه ای مهمی در پیش بود حالا من جانشین فرمانده بسیج خواهران دانشگاه بودم مسئول کل بسیج دانشجویی استان قزوین مسئول جلسه بودن بسم الله الرحمن الرحیم پیرامون نامه ای چندروز پیش به بنده ابلاغ شد خواهان حضور کلیه حضورمسئولین بسیج دانشگاه شدم محتوای نامه دستور انجام یک جشن حجاب در ترم پاییز همزمان با روز حجاب - عفاف در مهرماه شده دراین جشن باید بانوی محجبه معرفی و ازشون تقدیر بشه بنده یکی از خواهران درنظرم هست اما باز شما نظرتون بگید یکی از دخترا که دانشجوی رشته حقوق بود ببخشید بهترین شخص برای معرفی بانوی محجبه تو دانشگاه ما خواهرموسوی هستن اتفاقا نظربنده رو ایشان بود آیا همه موافقند همه موافقت کردند قرارشد دیگه سایر برنامه خودمون انجام بدیم سه هفته از جلسه میگذره و همه بچه ها شدیدا مشغولند داشتم با یکی از خواهران صحبت میکردم که مرتضی صدام کردم خانم موسوی میشه یه چندلحظه وقتتون بگیرم - بله بفرمایید نویسنده پریسا..... ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
دلداده قمربنی هاشم ....: بسم رب العشق - 😍 😍# - من در خدمتم آقای کرمی + میشه بریم داخل محوطه دانشگاه صحبت کنیم ؟ - بله بفرمایید بافاصله ازهم قدم برداشتیم رفتیم داخل محوطه + بریم پیش شهدای گمنام ؟ - بله طوری کنار شهدا نشستیم سرش انداخت پایین تسبیحش گرفت دستش + خانم موسوی من - شما چی + میخاستم اجازه بدید مادرم زنگ بزنن منزلتون برای امرخیر - آقای کرمی اجازه بدید من فکرام بکنم با پدرم مشورت کنم + بله حتما اما تاچه زمانی - آخرتابستان مرتضی با صدای بزور درمیومد و سراسراز شرم بود گفت خانم موسوی زیاد نیست -اجازه بدید فکرکنم بااجازتون یاعلی + یاعلی وارد خونه شدم هیچکس خونه نبود با خودم إه عزیز و آقاجون کجا رفتن 🤔🤔 شماره آقاجون گرفتم سلام آقاجون من اومدم خونه کجایید ؟🙈🙈 آقاجون :سلام باباجان با مادرت اومدیم یه سر به پدر و مادرمون بزنیم داریم میایم خونه گوشی قطع کردم آقاجون اینا رفته بودن بهشت زهرا صدای زنگ در بلند شد بعد از خوردن ناهار رفتم سمت آقاجون گفتم -بوبویی بریم مزارشهدا آقاجون گفت خدا به خیر کنه چی باز میخواد بگه رفتیم مزارشهدا خیلی خجالت میکشیدم موضوع خواستگاری آقا کرمی بگم آقاجون : نرگس بابا من منتظرم دخترم بگی -خیلی خجالت میکشم آقاجون:کسی ازت خواستگاری کرده -🙈🙈🙈پسر حاج کمیل آقاجون: خوب به سلامتی تو چی گفتی ؟ -😊😊😊😊لپهام قرمز شد و سرم انداختم پایین مبارکت باشه بابا یهو هول شدم و گفتم نه آخر تابستان میخوام جواب بدم یهو گفتم خاک بر سرم 😱😱😱😓😓 آقاجون گفت خندید گفت باشه وروجک بابا بچه ها شدیدا مشغول کارهای مربوط به جشن بودن تو آمفی تائتر همه جمع بودیم بچه ها داشتن تمرین تائتری درمورد مدافع حجاب میکردن منو زهراهم داشتیم درمورد دکور صحنه صحبت میکردیم با صدای مرتضی و آقای صبوری همگی دست از کار کشیدیم √ سلامممممم خدمت تمامی بسیجان امام خامنه ای همه با لبخند جوابش دادیم + خانم موسوی یه سوپرایز براتون دارم - برای من ؟ + بله - خوب چی هست + بچه ها همه بیاید همه بچه ها دورم جمع شدن فقط همتون آرامشتون حفظ کنید مخصوصا خانم موسوی بسم تعالی دخترم طی جلسه پیرامون حجاب ملی بانوی مسلمان ایرانی از جریان محجبه شدن شما باخبرشدم به داشتن فرزند نخبه و باایمانی چون شما افتخار میکنم و برای حضرتعالی توفیقات روز افزون را از خداوندمتعال و بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا خواستارم سیدعلی حسینی خامنه ای خانم موسوی حضرت آقا همراه نامه ی هدیه هم براتون فرستادن چفیه خودشون و یه قواره چادرمشکی و یه انگشتر سکوت تمام آمفی تائتر فرا گرفته بود اشکام همینطوری میرخت با لکنت زبان و صدای لرزان گفتم - واق ..عا ای ..ن نا....مه برا.... من....ه + بله - 😭😭😭😭😭 یک ساعتی گذشت یه ذره از شوک نامه و هدیه در اومدم اما صدام به شدت بغض آلود رفتم سمت مرتضی با صدای گرفته - آقای کرمی چطوری شده حضرت آقا از جریان محجبه شدنم باخبر هستن؟ من اصلا نمیتونم باور کنم +خانم موسوی حضرت آقا بیشتر از چیزی من و شما فکرش میکنیم حواسشون به کشور هست همین الان ببینید بزرگترین کشورهای جنگ درگیر داعش هستن ولی ما تو کشورمون امنیت کامله با اونکه همسایهای نزدیک ما همه تو آتش جنگ با داعش هستن این آرامش و امنیت مدیون رهبری سیدعلی خامنه ای هستیم اما مسئله حجاب شما چند هفته پیش بنده و سایر دوستان توفیق زیارت حضرت آقا داشتیم اونجا مطرح شد بعداز ماجرای حضرت آقا احترامم تو دانشگاه دوچندان شده بود ۱۰روز مونده بود به آخر تابستان تواین سه ماه خیلی به خواستگاری مرتضی فکر کردم میخوام فردا بهش جواب مثبت بدم به نظرم میتونم تو سراسر زندگی بهش تکیه کنم نویسنده بانـــــــو .....ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بسم رب العشق - 😍 😍# ساعت ۷ باید دانشگاه باشم قراره امروز یه بار برنامه اجرا کنیم هرقسمتی که اشکالی داشت رفع کنیم سوار ماشینم شدم و به سمت دانشگاه حرکت کردم بعداز یه مسیری متوجه شدم یه موتوری پشت سرمه با خودم گفتم شاید هم مسیره هستیم رسیدم دانشگاه ماشین پارک کردم کیفم برداشتم اومدم حرکت که کنم همون موتوریه با یه چاقو به سمتم اومد پارکینگ دانشگاه یه جای کاملا پرت بود شروع کردم به دویدن که بهم رسید چاقو گرفت سمتم گذاشت رو بازوم و گفت کیفت بده عمو ببینه گوشیم تو کیفم بود پربود از عکسای بی حجاب شروع کردم به کشیدن کیفم از دست من بکش اون بکش آستین چادرم پاره شد تو همین مرتضی رسید و ماشینش پارک کرد انگار فرشته نجاتمو دیدم داد زدم - کـــــــــمــــــــک مرتضی سریع رسید دزده در برابر مرتضی جوجه بود وقتی دید نمیتونه کاری پیش ببره کیفم ول کرد اما چاقو فرو کرد کف دست مرتضی فرار کرد - وای خاک تو سرم آقای کرمی چی شد داره از دستتون خون میاد باید بریم بیمارستان + آروم باشید چیزی نشده - توروخدا سواربشید داشت از دستش خون میرفت الان همه لباسش خونی میشه یادم افتاد دیروز یه شال سفید خریدم دستم بردم سمت داشبورد شال درآوردم یه دقیقه ماشین پارک کردم - دستون بدید اینو ببندم بهش دستش بستم چندقطره از خون روی چادر و شلوار لی منم ریخته شد رسیدیم بیمارستان پرستاره گفت کجا اینطوری شده؟ چه نسبتی باهم دارید؟ داشت دست مرتضی بخیه میزد گفتم نامزدمه با دزد کیفم درگیرشد گوشی مرتضی دست من بود گوشی مرتضی زنگ خورد شماره زهرا بود جواب دادم - الو سلام زهرا * نرگس سادات توی - آره * گوشی داداشم دست تو چیکار میکنه - بیاید بیمارستان..... * باشه الان میایم پرستار صدام کرد خانم بیا سرم همسرت تموم شد برو صندوق حساب کن یه آبمیوه برای خودت بخر معلومه خیلی دوسش داری رنگ به روت نمونده - باشه ممنون 😅😅 با رسیدن زهرا اینا مرتضی مرخص کردن اما من ازش خجالت میکشیدم چرا گفتم نامزدمه حرف پرستارم شنیده اونروز کار کنسل شد نویسنده بانــــــو.‌...ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❄️آرامش آسمان شب 💫سهم قلبتان ❄️و خداوند 💫روشنى ِ بى خاموشِ ❄️تمـام لحظه هايتــان باشد 💫در این شب زیبای زمستانی ❄️آرزو دارم... 💫"غیـر از خـدا ❄️محتاج کسی نشـوید" شبتون بخیر 💫❄️❄️
❤️ علیه‌السلام فرمودند: 🍀 إِذَا لَمْ يَكُنْ مَا تُرِيدُ، فَلَا تُبَلْ كَيْفَ مَا كُنْتَ‌ 🍃 اگر آنچه مى خواستى ميسرت نشد، به هر حال كه هستى، قانع باش.. 📖 نهج‌البلاغه، حکمت ۶۹ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
✨﷽✨ 🌼خاطره استاد قرائتی از اولین آشنایی با سردار سلیمانی ✍همه رئیس جمهورها با هم بمیرند یک چنین تشییع جنازه‌ای می‌شود؟ یک چنین تشییع جنازه‌ای نمی‌شود. عزت دست خداست. این تشییع جنازه چه چیزی درونش بود؟ پول بود، زور بود. من خودم سلیمانی را نمی‌شناختم. سالها کار کرد و به احدی نگفت. ایشان بالاترین درجه را داشت، خواص او را نمی‌شناختند. من یک وقت دفتر آقا رفتم، کاری داشتم با آقای حجازی، آقای سردار سلیمانی را هم نمی‌شناختم، آنجا نشسته بود. به آقای حجازی گفتم: یک حرف خصوصی دارم، ایشان کیست که اینجا نشسته است؟ گفت: نمی‌شناسی؟ گفتم: نه، گفت: سردار سلیمانی است. گفتم: عه، اسمش را شنیده‌ام. چند سال پیش چند نفر سردار سلیمانی را می‌شناختند؟ سه سال پیش چند نفر حججی را می‌شناختند؟ خدا خواسته باشد درست کند، یک شبه همه چیز عوض می‌شود. یک شبه بنی صدر سقوط می‌کند و یک شبه بهشتی بالا می‌رود. از دوازده بهمن تا 22 بهمن این ده روز چه حوادثی رخ داد. ‌هیچ مرجع تقلیدی به اندازه امام خمینی عکسش چاپ نشد. شاه گفت: امام خمینی نه، خدا گفت: آره. زلیخا همه درها را بست که هیچکس نفهمد همه فهمیدند. با خدا ور نروید.اگر خودت را پاک کنی خدا می‌نویسد و خودت را بنویسی خدا پاک می‌کند.خیلی مهم است. 💥قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ‏ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» رمز محبوب شدن ایمان و عمل صالح است. پس هرکس ایمانش بیشتر و عمل صالحش بیشتر محبوبیتش بیشتر است. این تشییع جنازه می‌گویند: هرچه وُّدش پررنگ باشد، معلوم می شود «آمنوا و عملوا الصالحات» ‌اش پررنگ بوده است. ❄️🌨❄️🌨❄️