eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.3هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼چند مطلب در مورد ماه مبارک رمضان 1⃣سوختن گناهان پیامبر ص می فرماید این ماه مبارک رمضان نامیده شده است زیرا گناهان را می سوزاند... و رمضان به معنای سوزش و شدت گرمای خورشید است... 2⃣بهترین ماه جالب است که پیامبر می فرماید اگر مردم می دانستند چه در ماه مبارک رمضان است علاقه مند می شدند که کل سال رمضان باشد... 3⃣کوشش در این ماه امام صادق وصیت کرده است که هنگامی که در ماه مبارک رمضان داخل شدیم از لحاظ عبادت و توجه به خداوند متعال خیلی بکوشیم زیرا اگر می خواهیم روزیمان زیاد شود یا طول عمری با برکت داشته باشیم یا زائر خانه خدا شویم... در این ماه برای ما مقدر می شود... 4⃣افطاری دادن از افطاری دادن هرچند کم غفلت نکنید زیرا فضیلتش از خود روزه داری بیشتر است و ثواب روزه کسی که اطعام شده نیز به اطعام کننده داده می شود... 💕💝💕💝
🍀 راهکارهای زندگی موفق در جزءهشتم 🌙 🥀 🥀
✨﷽✨ ‼️«دهان روزه‏ دار پيش من. از مشك خوشبوتر است» ✍ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی: 📜خداوند به حضرت موسي وحي فرستاد، كه چرا با من مناجات نمي‏كني؟ 🔻عرض كرد: خدايا روزه‏ دارم و در حال روزه، دهان خيلي معطر نيست. ❤️خداوند فرمود: اي موسي! بوي دهان روزه ‏دار پيش من از مشك خوشبوتر است. 🗣از امام صادق علیه السلام نقل شده كه، اگر كسي در روز گرمي روزه بگيرد و تشنه شود، خداي سبحان هزار فرشته را موكّل مي‏كند تا چهرهٴ او را مسح كنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار 😍💎خداوند (عزّ وجلّ) مي‏فرمايد: «ما أطيب ريحُك وروْحك! يا ملائكتى أشهِدوا أنّى غفرت له» عجب معطري و چه بوي خوبي داري! ❤️فرشتگان من شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم.❤️ باطن روزه انسان را به آنجا مي‏رساند كه مخاطب خدا قرار مي‏گيرد، اگر تا كنون مي‏گفت «يا الله» از آن به بعد، خداوند مي‏فرمايد: «يا عبدى». 📚حکمت عبادات ص ۱۴۱ و ۱۴۲ 💕🧡💕🧡
📚 شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر آن مرد را بزنند 💕❤️💕❤️
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ گوشه ای ازچادر روی صورتم را کنار میزنم و نگاهت میکنم.لبخندت عمیق است.به عمق عشقمان! بی اراده بغض میکنم.دوست دارم جلوتربیایم وروی ریش بلندت را ببوسم. متوجه نگاهم میشوی زیرچشمی به دستم نگاه میکنی. _ ببینم خانومی حلقت کجاست؟ لبم را کج میکنم و جواب میدهم _ حلقه چه اهمیتی داره وقتی اصل چیز دیگس... دستت را مشت میکنی و میاوری جلوی دهانت _ اِ اِ اِ...چه اهمیتی؟...پس وقتی نبودم چطوری یادم بیفتی؟ انگشتر نشونم رانشانت میدهم _ بااین..بعدشم مگه قراره اصن یادم بری که چیزیم یادآور باشه! ذوق میکنی _ همممم...قربون خانوم ! خجالت زده سرم را پایین میندازم. خم میشوی و ازروی عسلی یک شکلات نباتی ازهمان بدمزه ها که من بدم می آید برمیداری و در جیب پیرهنت میگذاری.اهمیتی نمیدهم و ذهنم رادرگیر خودت میکنم. حاج اقا بلند میشود و میگوید _ خب ان شاءالله که خوشبخت شن و این اتفاق بشه نوید یه خبر خوب دیگه! بالحن معنی داری زیر لب میگویی _ ان شاءالله! نمیدانم چرا دلم شور میزند!اما باز توجهی نمیکنم و منم همینطور به تقلید ازتو میگویم ان شاءالله. همه ازحاج اقا تشکر و تا راهرو بدرقه اش میکنیم.فقط تو تادم درهمراهش میروی.وقتی برمیگردی دیگرداخل نمی آیـے و ازهمان وسط حیاط اعلام میکنی که دیر شده و باید بروی.ماهم همگی به تکاپو می افتیم که حاضر شویم تابه فرودگاه بیاییم.یکدفعه میخندی و میگویی _ اووو چه خبرشد یهو !؟میدویید اینور اونور ! نیازی نیست که بیاید.نمیخوام لبخند شیرین این اتفاق به اشک خداحافظی تبدیل شه اونجا..... مادرم میگوید _ این چه حرفیه ماوظیفمونه تو تبسم متینی میکنی _ مادرجون گفتم که نیازی نیست. فاطمه اصرار میکند _ یعنی نیایم؟....مگه میشه؟ _ نه دیگه شمابمونید کنار عروس ما! باز خجالت میکشم و سرم را پایین میندازم. باهر بدبختی که بود دیگران را راضی میکنی و اخرسر حرف ،حرف خودت میشود.درهمان حیاط مادرت و فاطمه را سخت دراغوش میگیری.زهرا خانوم سعی میکند جلوی اشکهایش را بگیرد اما مگر میشد درچنین لحظه ای اشک نریخت.فاطمه حاضرنمیشودسرش را ازروی سینه ات بردارد.سجاد ازتو جدایش میکند.بعد خودش مقابلت می ایستد و به سرتا پایت برادرانه نگاه میکند،دست مردانه میدهد و چندتا به کتفت میزند. _ داداش خودمونیما! چه خوشگل شدی! میترسم زودی انتخاب شی! قلبم میلرزد! "خدایا این چه حرفیه که سجاد میزنه!" ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣ نویسنده این متن👆🏻: 👉🏻 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ پدرم و پدرت هم خداحافظی میکنند.لحظه ی تلخی است... خودت سعی داری خیلی وداع راطولانی نکنی. برای همین هرکس که به اغوشت می آید سریع خودت رابعداز چندلحظه کنار میکشی. زینب بخاطر نامحرم ها خجالت میکشید نزدیکت بیاید برای همین دردوقدمی ایستاد و خداحافظی کرد.اما من لرزش چانه ی ظریفش را بین دو لبه چادر میدیدم...میترسیم هم خودش و هم بچه درون وجودش دق کنند! حالا میماند یک من...باتو! جلو می آیم.به سرتاپایم نگاه میکنی.لبخندت ازهزاربار تمجید و تعریف برایم ارزشمند تراست.پدرت بهمه اشاره میکند که داخل خانه برگردند تاما خداحافظی کنیم.زهراخانوم درحالیکه با گوشه روسری اش اشکش راپاک میکند میگوید _ خب این چه خداحافظی بود؟ تاجلو در مگه نباید ببریمش!؟ تازه آب میخوام بریزم پشتش بچم به سلامت بره ... حس میکنم خیلی دقیق شده ام چون یکلحظه با تمام شدن حرف مادرت در دلم میگذرد " چرا نگفت به سلامت بره و برگرده؟...خدایا چرا همه حرفها بوی رفتن میده....بوی خداحافظی برای همیشه" حسین اقا باارامش خاصی چشمهایش را میبندد و باز میکند _ چرا خانوم...کاسه ابو بده عروست بریزه پشت علی...اینجوری بهترم هست! بعدم خودت که میبینی پسرت ازون مدل خداحافظی خوشش نمیاد. زهراخانوم کاسه را لب حوض میگذارد تااخرسر برش دارم. اقاحسین همه را سمت خانه هدایت کرد.لحظه اخر وقتی که جلوی در ایستاده بودن تا داخل بروندصدایشان زدی _ حلال کنید.... یک دفعه مادرت داغ دلش تازه میشود و باهق هق داخل میرود. چنددقیقه بعد فقط من بودم و تو.دستم رامیگیری و باخودت میکشی درراهروی اجری کوتاه که انتهایش میخورد به در ورودی.دست درجیبت میکنی و شکلات نباتی رادرمی آوری و سمت دهانم می گیری.پس برای این لحظه نگهش داشتی!میخندم و دهانم را باز میکنم.شکلات را روی زبانم میگذاری و با حالتی بانمک میگویی _ حالا بگو آممم... و دهانش را میبندد! میگویم آممم و دهانم را میبندم ...میخندی و لپم راارام میکشی. _ خب حالا وقتشه... دستهایت را سمت گردنت بالا می آوری ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ انگشت اشاره ات را زیر یقه ات میبری و زنجیری که دور گردنت بسته ای بیرون میکشی. انگشتری حکاکی شده و زیبا که سنگ سرخ عقیق رویش برق میزند در زنجیرت تاب میخورد. ازدور گردنت بازش میکنی و انگشتر را در می آوری _ خب خانوم دست چپتو بده بمن... باتعجب نگاهت میکنم _ این مال منه؟ _ اره دیگه! نکنه میخوای بدون حلقه عروس شی؟ مات و مبهوت لبخند عجیبت میپرسم _ چرااینقد زحمت.... خب...چراهمونجا دستم نکردی لبخندت محو میشود.چادرم راکنار میزنی و دست چپم را میگیری و بالا می آوری _ چون ممکن بود خانواده ها فکر کنن من میخوام پابند خودم کنمت...حتی بعدازینکه .... دستم را ازدستت بیرون میکشم و چشمهایم راتنگ میکنم _ بعد چی؟ _ حالا بده دستتو دستم را پشتم قایم میکنم _ اول تو بگو! بایک حرکت سریع دستم رامیگیری و بزور جلو می آوری _ حالا بلاخره شاید مام لیاقت پیدا کنیم بپریم... با دردنگاهت میکنم.سرت را پایین انداخته ای.حلقه سفید و در انگشتم فرو میبری _ وای چقد تو دستت قشنگ تره!! عین برگ گل ...ریحانه برازندته... نمیتوانم بخندم...فقط به تو خیره شده ام.حتی اشک هم نمیریزم. سرت را بالا می آوری و به لبهایم خیره میشوی _ بخند دیگه عروس خانوم... نمیخندم...شوکه شده ام! میدانم اگر طوری بشود دیوانه میشوم. بازو هایم را میگیری و نزدیک صورتم می آیـے وپیشانی ام را میبوسی.طولانی...و طولانی... بوسه ات مثل یک برق درتمام وجودم میگذرد و چشمهایم را میسوزاند...یکدفعه خودم رادراغوشت میندازم و باصدای بلند گریه میکنم... خدایا علیمو به تو میسپارم خدایا میدونی چقدر دوسش دارم میدونم خبرای خوب میشنوم نمیخوام به حرفهای بقیه فکر کنم علی برمیگرده مثل خیلیای دیگه ما بچه دار میشیم... ما... یک لحظه بی اراده فکرم به زبانم می آید و با صدای گرفته و خش دارهمانطور که سر روی سینه ات گذاشته ام میپرسم ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣ نویسنده این متن👆🏻: 👉🏻 ❣❤️❣❤️❣❤️❣
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ _ علی؟ _ جون علی؟ _ برمیگردی اره؟... مکث میکنی.کفری میشوم و باحرص دوباره میگویم _ برمیگردی میدونم _ اره! برمیگردم... _ اوهوم! میدونم!...تومنو تنها نمیزاری... _ نه خانوم چرا تنها؟...همیشه پیشتم...همیشه! _ علی؟ _ جانم لوس اقایی _ دوست دارم.... و بازهم مکث...اینبار متفاوت ... بازوهایت رادورم محکم تنگ میکنی... صدایت میلرزد _ من خیلی بیشتر! کاش زمان می ایستاد...کاش میشد ماند و ماند درمیان دستانت...کاش میشد! سرم رامیبوسی و مراازخودت جدا میکنی _ خانوم نشد پامونو بلرزونیا! باید برم... نمیدانم...کسی ازوجودم جواب میدهد _ برو!....خدابه همرات..... توهم خم میشوی.ساکت را برمیداری،دررا باز میکنی،برای باراخر نگاهم میکنی و میروی... مثل ابر بهار بی صدا اشک میریزم.به کوچه میدوم و به قدمهای اهسته ات نگاه میکنم.یک دفعه صدا میزنم _ علی؟ برمیگردی و نگاهم میکنی.داری گریه میکنی؟...خدایا مرد من داره باگریه میره... حرفم رامیخورم و فقط میگویم _ منتظرم.... سرت را تکان میدهی و باز به راه می افتی.همانطور که پشتت من است بلند میگویی _ منتظر یه خبر خوب باش...یه خبر! پوتین و لباس رزم و میدان نبرد.... خدایا همسرم را به قتلگاه میفرستم! خبر...فقط میتواند خبرِ... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣ نویسنده این متن👆🏻: 👉🏻 ❣❤️❣❤️❣❤️❣ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ میخواهم تااخرین لحظه تورا ببینم.به خانه میدوم بدون انکه درراببندم .میخواهم به پشت بام بروم تا تورا ببینم...هرلحظه که دور میشوی...نفس نفس زنان خودم را به پشت بام میرسانم و میدوم سمت لبه ای که رو یه خیابان اصلی است. بادمی وزد و چادر سفیدم را به بازی میگیرد. یک تاکسی زردرنگ مقابلت می ایستد.قبل از سوار شدن به پشت سرت نگاه میکنی..به داخل کوچه..." اون هنوز فکر میکنه جلوی درم...." وقتی میبینی نیستم سوار میشوی و ماشین حرکت میکند...کاش این بالا نمی آمدم...یک دفعه یک چیز یادم می افتد زانوهایم سست میشود و روی زمین مینشینم... " نکنه اتفاقی برات بیفته..." من " پشت سرت اب نریختم!!!!" ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . .❣❤️❣❤️❣❤️❣ من خود به چشم خویشتن دیدم که میرود ❣❤️❣❤️❣❤️❣ نویسنده این متن👆🏻: 👉🏻 ❣❤️❣❤️❣❤️❣ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
علامه طباطبایی بیشتر بر کدامیک از ادعیه ماه مبارک سفارش می‌فرمود؟ دعاهای ماه رمضان فراوان است که در موسوعه‌های دعایی مانند «اقبال الاعمال» و «مصباح المتهجد» ذکر شده. اما در میان ادعیه‏ این ماه، مشایخ قوم به چند دعا عنایت ویژه داشته‏ اند؛ از جمله: دعای افتتاح در شب‏ها دعای امام سجاد(ع) معروف به دعای ابوحمزه‏ ثمالی در سحرها. همچنین مرحوم استاد سعادت‌پرور به نقل از مرحوم علامه، بر دعای مباهله (دعای سحر) تأکید می‌نمودند و می‌فرمودند که مناسب است این دعا در همه‏ سحرهای ماه مبارک خوانده شود، و اگر در قنوت نماز وتر و قبل از سایر دعاها خوانده شود بهتر است، زیرا در آن قسم به اسمائی است که قرین استجابت است. امام باقر(ع) در ارزش این دعا می‌فرمایند که اگر قسم بخورم که اسم اعظم الهی در آن پیچیده است، کلام حقی است و اگر مردم به ارزش این دعا آگاه بودند، برای یادگیری آن با شمشیر از هم سبقت می‏گرفتند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ...‏» و البته استاد می‌فرمود که در این دعا از دو جهت می‌توان به درگاه الهی مسئلت برد: اول آن‏که خداوند را به این اسماء قسم بدهیم و سپس دعاهای خود را بیان نماییم؛ چنان‏که از ظاهر دعا نیز این مطلب برمی‏ آید، و دوم آن‏که از درگاه الهی تلبس در تحت همین اسماء را درخواست نماییم. به نقل از: ادب حضور (دفتر سوم: اسرار ماه رمضان).
حتما بخونین خیلی قشنگ و دردناکه !) ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺁﻣﺪ : .... ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ ! (!) ﺯﻧﺎ ﺁﻣﺪ : .... ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﻓﺖ (!) ﺳﻮﺩ ﺁﻣﺪ : .... ﺑﺮﮐﺖ ﺭﻓﺖ ! (!)ﻣُﺪ ﺁﻣﺪ : .... ﺣﯿﺎ ﺭﻓﺖ! (!) ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ ﻭ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﺁﻣﺪ : ... ﺳﻼﻣﺖ ﺭﻓﺖ ! (!) ﺭﺷﻮﻩ ﺁﻣﺪ : .... ﺣﻖ ﺭﻓﺖ ! (!)ﺩﯾﺮ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺁﻣﺪ: ... ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺖ! (!) ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﮔﺮﺍﯾﯽ ﺁﻣﺪ : .... ﻗﻨﺎﻋﺖ ﺭﻓﺖ ! (!) ﻗﻮﻡ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺁﻣﺪ ..: ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ ﺭﻓﺖ ! (!) ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺁﻣﺪ ...: ﺣﺠﺎﺏ ﺭﻓﺖ ! (!) ﺟﻮﺍﯾﺰ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﻭ ﮔﺎﻭﺻﻨﺪﻭﻕ ﺁﻣﺪ ...: ﺯﮐﺎﺕ ﺭﻓﺖ ! (!) ﺗﻠﻔﻦ ﺁﻣﺪ ...: ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺭﻓﺖ! ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﮐﻨﯿﻢ !!! ﭼﻪ ﻫﺎ ﺁﻣﺪ،ﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓت ﺁﯾﺎﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺩﺳﺘﺖ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﯾﺶ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ، ﻭ ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺍﮔﺮﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﭘﺲ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻫﺮ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ. ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﺁﺗﺶ 😊 ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻧﮑﻨﺪ !!!... بخونین اگه دوست داشتین انتقالش بدین شاید تاثیر داشت, چرا ما هميشه سر نماز خوابمون مياد؟ ولی تا ساعت سه شب برای ديدن يک فيلم بيداريم؟ چرا هر وقت می خواهيم قرآن بخونيم خيلی خسته ايم؟ اما برای خوندن کتابهای ديگه هميشه سرحاليم؟ چرا اينکه يک پيام در مورد خدا رو رد کنيم انقدر راحته؟ ولی پيام های بيهوده رو به راحتی انتقال می ديم؟ چرا تعداد کسانی که خدا رو عبادت می کنند هر روز کمتر و کمتر ميشه؟ اما تعداد بار ها و کلوب ها رو به افزايشه؟ یعنی ارتباط با خداوند انقدر سخته !!!!!!؟؟؟ در موردش فکر کنيد. اين پيام رو به دوستانتون هم بفرستيد. 99%کسانی اين پيام رو خوندن برای دیگرن نميفرستند!! شما چی ؟ خدافرمودند:اگرمن رادرمقابل دوستانتان ردكنيد,,, من هم شمارادرقيامت ردخواهم كرد! اين پيام ارزش فرستادن داره شايدفقط يه نفر به فكر فرو رفت !!!!!! ??قال رسول الله : ◄ ??قـــبـــر هـــر روز پنـــج مرتبـــه انسان را صـــدا مي زند : ??1- من خانه فقر هستم با خودتان گنج بياوريد ??2- من خانه ترس هستم با خودتان انيس بياوريد ??3- من خانه مارها و عقرب ها هستم با خودتان پادزهر بياوريد ??4- من خانه تاريکي ها هستم با خودتان روشنايي بياوريد ??5- خانه ريگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش (زير انداز) بياوريد 1) گنج : لا اله الا الله 2) انيس : تلاوت قرآن 3) پادزهر: صدقه , خيرات 4) چراغ : نماز نماز شب 5) فرش : عمل صالح اللهم صلي علي محمد و آل محمد 💕❤️💕❤️
خدﺍﻭﻧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿر: ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ می گیرﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﭘﺎﮐﯿﻢ ﺭﺍ... ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ ﺑﺒﺨﺶ: ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ مى كند ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮏ مى كند ... ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﮕﺮﺩﻡ: ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ ﮐه ﺍﻭﻟﯽ ﭘﺎﮐﯽ ﺟﺴﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ مى گيرد ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﺍ... 💕💚💕💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمان رهبر معظم انقلاب به سربازان جهاد تبیین شما به عنوان یک انسان مسلمان صاحب فکر، نگاه کنید، تکلیفتون رو احساس کنید، تحلیل داشته باشید؛ منتظر نظر رهبری نباشید
" با چشم خودم دیدم؛ باورکن " این جمله گواهی‌ست که برای اثبات حرف‌هایش، ممکن است، به زبان بیاورد؛ درحالیکه ما آنرا نه به چشم دیده‌ایم و نه از نیّت پشت پردهٔ گویندهٔ آن باخبریم!... خانم جان، آقاجان؛ درست زمانیکه پای آبروی انسانی در میان است؛ جایز است! وقتی برای یک لحظه، خودتان را جای آن انسان مظلوم بگذارید که از او در نبودش می‌شود، بدون اینکه فرصت دفاع از خود را داشته باشد، براحتی می‌توانید رفتار بد او را، به خوبی تعبیر کنید و نگذارید تصویرِ خوب یک شخص در اذهان بقیه تخریب شود... شما با شک خود، علاوه بر اینکه قطع کنندهٔ زنجیرهٔ سرایت این باور به دیگران هستید، به گویندهٔ آن نیز، غیر مستقیم نشان می‌دهید که علاقه‌ای به شنیدن اینگونه اخبار ندارید! و پرونده یک آتش همینجا بسته می‌شود! هر شب قبل از خواب اعمالمان را کنیم.
هدایت شده از حسبناالله
9.mp3
4.17M
🌺☝🏻☝🏻🌺 *(تندخوانی)* 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺 *جزء نهم هدیه به پیشگاه مقدس امام حسن(عليه‌السلام) و امام حسین(عليه‌السلام)* 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺 💎 *وبه نیت* 💐 *ظهور وسلامتی امام زمان *(عجل الله تعالی فرجه الشریف)* 💐 *شفای بیماران* 💐 *شادی ارواح طيبه شهداء اسلام ودر گذشتگان* 💐 *حاجت روایی شرکت کنندگان در ختم* 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 (تندخوانی) ️⃣توسط استاد معتز آقایی
هدایت شده از حسبناالله
AUD-20220410-WA0155.
5.58M
🌺☝🏻☝🏻🌺 *(ترتیل)* 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺 *جزء نهم هدیه به پیشگاه مقدس امام حسن(عليه‌السلام) و امام حسین(عليه‌السلام)* 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺 💎 *وبه نیت* 💐 *ظهور وسلامتی امام زمان *(عجل الله تعالی فرجه الشریف)* 💐 *شفای بیماران* 💐 *شادی ارواح طيبه شهداء اسلام ودر گذشتگان* 💐 *حاجت روایی شرکت کنندگان در ختم* 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺 9️⃣ توسط استاد سعد بن سعید بن سعد الغامدی
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
🌸✨ *نکات کلیدی جزء نهم*✨🌸
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
4_6021428571422067270.pdf
5.32M
📗 متن قرآن - جزء9
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
4_6019222667628906772.mp3
22.96M
ترجمه جزء نهم قرآن مجید 🎙 ترجمه:
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
جزء-نهم (parhizgar).mp3
13.27M
🔊 ترتیل قرآن - جزء۹_ پرهیزگار
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
4_5843470093320718249.mp3
16.62M
🔊 ترتیل قرآن - جزء۹- سعدالغامدی
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
tahdir 09.mp3
4.17M
. ✨🌸🍃👆🏻👆🏻🍃🌸✨ (تندخوانی) توسط استاد معتز آقایی 13 :34⏰زمان