eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نفس بردی آبرویم را چه راحت بر باد دادی حاصلم را بی مروت هر بار توبه کردم و هر بار بشکست پیش خدایم آب گشتم از خجالت لغزید پایم، سوی تو رو کردم ای وای از دست تو یک عمر تن دادم به ذلت یاد خدا در سینه‌ام جایی ندارد از بسکه دورم را احاطه کرده ظلمت زنجیر غفلت دست و پایم را گرفته عبد فراری مانده در بند اسارت آه ای خدا امشب به تو رو کرده‌ام من تا وا کنی از گردن من بند غفلت آیا دوباره توبه‌ام را می‌پذیری تو که همیشه کرده‌ای بر من محبت دستم بگیر ای دست‌گیر بی پناهان بنگر میان چهره‌ام اشک ندامت ای بهترین بخشنده ای توبه پذیرم از دست نفسم پیشت آوردم شکایت بین مناجات و دعا مثل همیشه دارم میان سینه‌ام شوق زیارت ذکر توسل می‌کنم یک جمله کافی‌است تا باز گردد رو به من ابواب رحمت من را ببخش امشب به جان آن غریبی که از تنش پیراهنش گردید غارت با نیزه و شمشیر جسمش زیر و رو شد روی زمین افتاد با صدها جراحت لب تشنه روی خاک صحرا بود و می‌دید در پیش چشمانش به زینب شد جسارت
🔹دوستت دارم🔹 همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم چه شعبان‌المعظم، چه محرّم دوستت دارم دلم با عشق، خویشاوندی دیرینه‌ای دارد از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم وضوی گریه می‌گیرم در استغفار و می‌ریزم به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم برای این دل بیچاره همدم! عاشقت هستم! برای زخم‌های سینه مرهم! دوستت دارم! نگو از چشم من افتاده‌ای من چشم در راهم که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم خودم را بین آغوش تو می‌بینم شبیه حُر که با اشک خودش می‌گفت نم‌نم دوستت دارم در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی زنم فریاد در بین جهنّم دوستت دارم دل دلواپسی دارم، دلی از غصه‌ها سرشار ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم فراز آخر شعر است و یک اقرار بی‌پایان مرا بسیار می‌خواهی و من کم دوستت دارم
🍀 مناجات 🍀غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری 🍀فوق عروج وهم و فراتر ز باوری 🍀از هر چه دیده‌اند و ندیدند خوب‌تر 🍀وز هر چه گفته‌اند و نگفتند برتری 🍀خالیست از ثواب و پر است از خطا وجرم 🍀پروندۀ سیاه مرا هر چه بنگری 🍀من کمترم از اینکه بسوزانی‌ام به نار 🍀تو برتری از اینکه به رویم بیاوری 🍀خواهی ببخش و خواه بسوزان در آتشم 🍀من عبد کوچکم تو خداوند اکبری 🍀پرسی اگر تو کیستی و من که، گویمت: 🍀من بندۀ فراری و تو بنده‌پروری 🍀در پیش وسعت کرمت نیز کوچک است 🍀حتی گر از گناه همه خلق بگذری 🍀من داخل بهشت ولای علی شدم 🍀باور نمی‌کنم که تو در دوزخم بری 🍀ما را هماره بار معاصی به روی دوش 🍀تو دمبدم حوائج ما را برآوری 🍀«میثم» گناهکار و تو بخشنده و کریم 🍀کز لطف خویش ناز گنهکار می‌خری
🔅 ✍ عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را یعقوب لیث صفاری شبی هرچه کرد، خوابش نبرد. غلامان را گفت: حتما به کسی ظلم شده، او را بیابید. پس از کمی جست‌وجو، غلامان بازگشتند و گفتند: سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم. اما سلطان را دوباره خواب نیامد. پس خود برخاست و با جامه‌ مبدل، از قصر بیرون شد. در پشت قصر خود، ناله‌ای شنید که می‌گفت: خدایا یعقوب هم‌اکنون به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش این‌چنین ستم می‌شود. سلطان گفت: چه می‌گویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمده‌ام؛ بگو ماجرا چیست؟ آن مرد گفت: یکی از خواصِ تو که نامش را نمی‌دانم، شب‌ها به خانه‌ من می‌آید و به زور، زن من را مورد آزارواذیت و تجاوز قرار می‌دهد. سلطان گفت: اکنون کجاست؟ مرد گفت: شاید رفته باشد. شاه گفت: هرگاه آمد، مرا خبر کن. آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و ادامه داد: هر زمان این مرد، مرا خواست، به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم. شبِ بعد، باز همان شخص به خانه آن مرد بینوا رفت و مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت. یعقوب لیث با شمشیر برهنه به راه افتاد، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید. دستور داد تا چراغ‌ها و آتشدان‌ها را خاموش کنند. آن‌گاه ظالم را با شمشیر کُشت. پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کُشته نگریست. پس در دم سر به سجده نهاد. سپس صاحب‌خانه را گفت: قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه‌ام. صاحبخانه گفت: پادشاهی چون تو، چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کرد؟ شاه گفت: هرچه هست، بیاور. مرد پاره‌ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن‌کردن چراغ و سجده و نان‌خواستن سلطان را پرسید. سلطان در جواب گفت: آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم، با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من، کسی جرئت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم. پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری، مانع اجرای عدالت نشود. چراغ که روشن شد، دیدم بیگانه است، پس سجده‌ شکر گذاشتم. اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم، با پروردگار خود پیمان بستم، لب به آب و غذا نزنم تا دادِ تو را از آن ستمگر بستانم. از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده‌ام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سلام علی آل‌یاسین 🌤هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! 🌻سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی!
You're Alive - تو زنده ای - Shabzadeh_Vanguard_Erol.mp3
3.92M
🍃 تقدیم به شما تو زنده ای... 🎧 قسم به قطره های خون پاکت قسم قسم به دست قطع شده قسم به راهت قسم به ساعتی که زندنت تو زنده ای قسم به فلسطین قسم به بچه های بی دفاعت...
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودت را مقایسه نکن، حتی به اندازه یک بندِ کفش! حضرت آیت الله مصباح یزدی (قدس سره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق علیه السلام می فرمایند: 🌺 هنگامی که روز قیامت رسد خدای متعال چنان رحمتش را می گستراند که ابلیس هم  در رحمت هدا طمع میکند. 📚 بحارالانوار ج ۴۳ ص ۲۳۶
🌸🍂 هرچہ غریب اسٺ از نواده ے هرچہ اسٺ از تبار حسین اسٺ قبرش نهان شده ڪه بگوید وعده ے دیدارمان مزار اسٺ 💔
✅ معنا و مفهوم «بصیرت» چیست!؟ ✍️ پاسخ: «بصیرت» به معنای شناخت حقیقت و قدرت درک صحیح امور است. در کشاکش بحران‌ها و مشکلات فردی و اجتماعی، جوهره، ظرفیت و باورهای افراد ظهور می‌یابد؛ هر انسانی ممکن است پیش از مواجهه با مشکلات، ادعاهای فراوانی مبنی بر فضایل و داشته‌های فکری، اعتقادی، معنوی و مانند آن داشته باشد؛ ولی این ادعا زمانی رنگ واقعیت را به خود خواهد دید که در هنگام بروز بحران‌های فکری، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی نیز همچنان پابرجا و استوار بماند؛ زیرا در این حالات است که توانایی تشخیص حق از باطل و درست از نادرست مشخص شده، ریزش‌ها و رویش‌های بسیاری صورت می‌گیرد و باورهای فکری و ناگفته‌ها و واقعیات درون، به صورت گفتار و رفتار بروز می‌نماید. 🔹 بنابراین باید دنبال راهکاری برای ثبات قدم و یافتن قوه درک حق و باطل، و سره و ناسره بود که بی‌تردید داشتن بصیرت، رمز و رازی غیر قابل انکار در ثبات فکری و استواری در حوادث گوناگون خواهد بود که با رعایت یک‌سری شرایط و بسترها حاصل خواهد شد.
| به کدوم حرف‌ها و رفتار نوجوان حساس باشیم 🔸 اگر حرف‌ها یا نوشته‌های نوجوان‌تون پر از ناامیدی بود، حتما جدی بگیرید و تصور نکنید، صرفا احساسات نوجوانی هست. مثلا ممکنه این جملات رو بشنوید یا در نوشته‌هاش ببینید: - می‌خوام بمیرم. - دیگه چیزی برام مهم نیست. - نمی‌دونم چند نفر به مراسم ختمم میان؟ - ایکاش بخوابم و دیگه بیدار نشم. - بدون من همه راحت‌ترن. - همه حرف‌هایی که درباره خودکشی میزنن رو کاملا جدی بگیرید. 🔹 والدین عزیز اجازه ندید نوجوان‌تون گوشه‌گیر و منزوی بشه. 🔹 تشویقش کنید تا در جمع خانوادگی یا دوستانش حاضر بشه. 🔹 البته یادتون باشه نوجوان‌ها برای انجام دادن وظایفشون به سکوت نیاز دارند، اما نباید تنهایی‌هاشون طولانی بشه. و