eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
.. آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی: مسأله حجاب راه های فرهنگی دارد/ عدم تضعیف دولت به این معنی نیست که منتقد دولت نباشیم/ مردم از ما می‌خواهند که صدایشان را برسانیم و مشکلات را بگوییم؛ باید گوش شنوایی هم باشد آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار وزیر ارشاد: 🔻مسأله در حال حاضر با مسائل سیاسی گره خورده و عده ای می گویند اگر بتوانیم حجاب را حذف کنیم نظام جمهوری اسلامی کم رنگ می شود. مسأله حجاب راه های فرهنگی دارد، البته صدا و سیما نیز باید بیشتر از این، به مسأله حجاب اهمیت بدهد. 🔻یکی از مهم ترین راه های نشر فرهنگ، کتاب و مجله است اما متاسفانه در حال حاضر قیمت کاغذ چندین برابر شده است و این گرانی باعث مشکلاتی دیگری از جمله تعطیلی و بیکاری مراکز چاپ و نشر و اصناف وابسته به آن گردیده است. 🔻عدم تضعیف دولت به این معنی نیست که منتقد دولت نباشیم. مردم از ما می خواهند که شما صدای ما را برسانید و مشکلات را بگویید. ما مشکلات را می گوییم، اما باید گوش شنوایی هم باشد. بنابراین کاری کنید که این دولت إن شاء الله موفق بشود. 🔻وظیفه ما کردن و دادن به دولتمردان و امید دادن به مردم است ولی باید توجه نمود که اگر امید از مردم گرفته شود کار مشکل می شود؛ باید کاری کنیم که مردم امیدوار باشند و امیدشان تبدیل به یأس نشود.
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزئین سالاد مناسب مهمونی ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ مواد لازم: کاهو🥬 گوجه فرنگی 🍅 هویج🥕 خیار🥒 پیاز🧅
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.. ببین کتایون ریاحی چی میگه😁 نائب بر حق رهبرمون بهترین رهبر دنیاست✌🏻✌🏻✌🏻
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺غذا باید خوشمزه باشه، آسون باشه، تهدیگ داشته باشه 😉این غذا، خود خودشه 👍🏽 برنج ۱/۵ پ، گوشت چرخ شده ۲۰۰ گرم، پیاز ۱ دونه بزرگ، رب گوجه ۱ ق غ، لپه خیس خورده ۱/۲ پ، زعفران دم کشیده ۲ ق غ، آلو جنگلی یا آلوی خشک ۱۰ تا، نمک، فلفل، زردچوبه، دارچین 🔺 : سیب زمینی ها رو ورقه ای برش بزنین، بچینین کف قابلمه 🔺وسطش رو خالی بزارین که تهدیگ برنجی هم داشته باشین آخر کار 😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امر به معروف اینجوری دیده بودی؟ 🔺نحوه برخورد روحانی با دخترانی که از سر لجبازی موقع دیدن روحانی کشف حجاب کرده بودن
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه عاشق هستين ماهى رو به روش من سوخاري كنين كه ترد و خوشمزه بشه اونم بدون تخم مرغ 😍 ماهي قزل آلا ٢ عدد، پياز ٢ عدد، سير ٢ حبه، آب نارنج، آبليمو،زعفران و روغن، آرد ١/٢ ليوان، نمك، پودر پياز، پودر فلفل پولبيبر، پودر فلفل سياه 🔴ماهی را خوب بشویید.سپس گوشت ماهي را زعفران بزنيد و با ادويه و ترشى مزه دار كنيد،پیازهای خلالی خردشده را به همراه سیر به ماهی‌ها اضافه كرده و چند ساعت در يخچال استراحت دهید. هر چند ساعت يكبار ماهی‌ها را در این مواد چندبار زیر و رو کنید تا خوب مزه‌دار شوند. بعد از استراحت پياز و سير را از ماهى جدا كرده و دو طرف آن را در آرد بغلطانيد و نيم ساعت ديگر در يخچال قرار دهيد. داخل تابه روغن زيادى بريزيد طوريكه روغن تا بالاى ماهى را بگيرد وقتي كامل داغ شد با حرارت متوسط ماهى را از سمت گوشت داخل روغن قرار داده و سرخ كنيد. ميتونيد اين ماهى مرينيت شده رو كباب هم بكنيد..
🌷 آیت الله : هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی بالاتر از ترک در اعتقادات و عملیات نیست. و ظاهر این است که ترک معصیت، به قول مطلق جز با صورت نمی گیرد. 📚 فریادگر توحید ، ص ۲۲۸ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🌷 آیت‌الله : 🔸اگر بفرمایید: به آن حضرت(امام زمان (علیه‌السلام)) دسترسی نداریم؛ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم(پایبند) نیستید، و اوبه همین از ما راضی است! 📚 کتاب (عج)، ص١٧۶ ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
رمان 👇👇
به نام خدا طاها:سپیده چرارفتی پیش داریوش توخودت میدونی ازش بدم میاد سپیده درحالی که از پنچره ماشین بیرون رونگاه میکردگفت :بازم مثل همیشه داری گیر میدی من که نه به داریوش چیزی گفتم ونه حرفی زدم ....... طاها کالفه دستی البه الی موهاش کشید وگفت :سپیده اخالق های منو میدونی ..... سپیده جوش آورده بود سریع گفت :آره تو همیشه به من شک داری وداشتی ......بعد اشکاش آمدن پایین .... طاها نگاهش کرد دید داره گریه میکنه ...ماشین رو نگه داشت کنار اتوبان وبه طرف سپیده برگشت وگفت :خانومم من که ..... سپیده با نگاه بارونیش نگاهش کرد وگفت :بسه ...بسه ...حرفای تکراری نزن ...... سریعا در ماشین روباز گرد وشروع کرد به رفتن ...... ۱
طاها هم بالفاصله پیاده شد ورفت دنبالش ......خانومم جون طاهات برگرد ...... سپیده این روشنید ایستاد ولی برنگشت ...... طاها لبخندی زد وباحالت دورفت پیش سپیده ..................................... طاهالبخند مهربونی زد وگفت :من قربون چشمایی بارونیت ....گریه نکن ...خواهش میکنم ...... سپیده برگشت پشت به طاها ایستاد وگفت :بروفقط ..... طاها :کجا برم من ....عمرم ...خانومیم این جاست ...... سپیده :خانومت نیستم !!! طاها لبخندی زد وگفت :هستی ....بعد نیشخندی زد واسه شوخی وگفت :زوری باید باشی سپیده با شدت برگشت عقب وگفت :یکسال باهات بودم ...دیگه اصال نمیخوام باشم.... تو زندگی که اعتماد نیست وتو همیشه شک داری وداشتی به همه رفتارهای من...زندگی باتو وموندن باتو اشتباه بزرگی ....البته من نمیخوام دیگه این اشتباه رو انجام بدم طاها :خانومی چرا از حرفام یک چیز دیگه برداشت میکنی من منظورم این بودکه ..... سپیده درحالی که دونه های اشک صورتش رومیشست گفت :میدونم حرفات چی هست ...این که من خوبم اما دوستات ادمای خوبی نیستن و.......نمیدونم اون داریوش بدبخت کجاش بده بااین که بامن صحبت نکرد ومنو نگاه هم نکرد از لحاظ تو همه ادما بدن و....... طاها درحالی که سعی میکرد صداش بلندتر نشه گفت :سپیده برو داخل ماشین باهم حرف میزنیم ...... سپیده :من حرفی ندارم .... ۲
طاها نفس عمیقی کشید تا مسلط بشه بعد با لحن آرومی گفت :جون طاها برو خانومم ....... سپیده :نمیرم .....واینم بدون این آخرین مهمونی بود که باتوآمدم ...االنم میرم خونه پدرم ......... طاها اخم غلیظی کرد وگفت :چرا عالقه داری بحث های خودمون رو به دیگران بگی ؟؟؟ سپیده اشک روی گونه اش روبا پشت دستش پاک کرد وگفت :مادر پدرمن دیگران نیستن طاها کمی بلند گفت :چرا سپیده خانوم دیگرانند ...اصال هر آدمی که قراره تو زندگیمون دخالت کنه میشه هر کسی ...حتی مادر پدر خود من ...... سپیده :بازم میگم که مادرپدرمن هرکسی نیستن ..... طاها سرش رو به طرفین تکون داد وگفت :عمرم بریم خونه صحبت میکنم ............ بعد آمد سمتش یک دستش رو انداخت دور کمرش وبه طرف ماشین بردش ....... سپیده :منو میبری خونه پدرم ...حوصلحه هیچ بحث وحرفی روندارم .... طاها :چیکار کنم رفتارت خوب بشه ....... سپیده عصبی گفت :این بیخیالیت اعصابم روبهم میریزه ....چرا حرفام روجدی نمیگیری.....جدی که برم ..... طاها نذاشت حرفش روکامل کنه ..دستش روگذاشت جلو لبای سپیده وگفت :هیشششش ....ببخشید ......... سپیده :باببخشید توکاری درست نمیشه ................... طاها دستی به پیشونیش کشید ...درماشین روبراش باز کرد......سپیده که نشست خودشم رفت سریع نشست ... سپیده :طاها کامال جدی بودم ...منو ببر خونه پدرم .................. طاها چیزی نگفت ...سرش رو فقط تیکون داد ................... سپیده دید داره لجبازی میکنه سرش روبطرف شیشه ماشین گرفت .......اشکاشم که انگار یکی از اعضاءصورتش شده بودن ................................ طاها زیر چشمی نگاهش کرد دیدبازم اشکش رونه .......... کل مسیر هردوساکت بودن ............به خونه که رسیدن ....سپیده زودتر پیاده شد ورفت ............. طاها هم پیاده شد به سپیده که باقدم های از روی حرص محکم برمیداشت نگاه میکرد ......وارد خونه که شد دید سپیده داره زنگ میزنه ...........مطمئن بود که پدرش هست .......سریع گوشی رواز دستش گرفت وگفت :عمرطاها میخواد بره ؟؟؟؟ سپیده نگاهش کرد وگفت :تمومش کن ........... طاها :عزیزمن چی روتموم کنم ...دوست داشتن تو تموم نشدنی ................. سپیده حرفی نزد همون جا پای کنسول نشست گریه اش بیشتر شد ................... طاها نشست کنارش گفت :ببخشید .....هرچی بگی حق داری ..........اشتباه کردم .....عمرم گریه نکن . سپیده :فقط بگو چرا اعتماد نداری ...کسی درموردمن به تو چیزی گفته .........یاخودت ازمن چیزی دیدی ؟...... طاها سریع گفت :هیس ..نجابت وخانومیت که باعث میشه دوست داشته باشم ..... سپیده درحالی که سینه طاها مشت میزد گفت :لعنتی داری دروغ میگی .....اگر دوستم میداشتی این چندماه از ازدواجمون رو زهر نمیکردی ......بگو چرا اعتماد نداری؟؟؟؟.....کسی درمورد من چیزی گفته ......... طاها بغلش کرد وگفت :سپیده من ...گل من ....هیچ کس چیزی نگفته .....داریوش سابقش خرابه شما خبرنداری ....  سپیده :خب میگیم دایوش خراب .......برای بقیه چی میگی .....تاکی باید سوال پیچ بشم بعد ازهر مهمونی ؟؟ طاها :میشه این بحث تموم کنی ۳