eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.5هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷راه ملاقات با امام زمان عجل الله فرجه🌷 مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی میفرمود: پدرم آیت الله میرزاعبدالعلی تهرانی نقل میکرد که دربازارتهران روحانی اهل معنایی بود که مغازه کفاشی داشت معروف به سیدعبدالکریم پینه دوز دربین خواص معروف بود که امام زمان علیه السلام هرچندوقت یکبار برای دیدن سید به مغازه او میرود.پدرم می گوید: یکبارازسیدعبدالکریم پرسیدم:چرا امام زمان علیه سلام به دیدن شما می آید؟ فرمود:خودم یکبار این سوال را از حضرت پرسیدم،آقافرمودند: به خاطراینکه بانفست مبارزه کردی.هرعمل و کاری که بخاطر نفس است راکنار زدی وآن را که خدا خواسته عمل کردی
26 ✔️ درجۀ پایین تر از این هم مال کسانی هست که "عالم قبر" رو میبینن.... 👈 یعنی کسی که "لحظۀ جون دادن و داخل قبر شدن" رو ببینه و با حسرت فراوان بگه: به هایی که کردم نمی ارزید..... 😭😓 ☑️ مرحلۀ پایین تر از این مرحله هم اینه که "آدم شبِ قدر رو در نظر بگیره و بگه خدایا مقدّرات سال جدیدم رو مثل سال گذشته ام قرار نده....."😥😢 ✅🌹 و همونطور که گفتیم، "عالی ترین نوع توبه اینه که در مقابل اطاعت از خداوند متعال، اطاعت از خودت رو خیلی زشت بدونی ...." 💖 بعد از یه مدت از هواپرستی متنفر میشی😌 🌼
چشم گرد کردم وگفتم :محمد لوس نشو..از صبح بود ... خندید وگفت :حاال ما خواستیم یکم مسخره بازی دریاریم ها .. خندیدم دستم رو دور کمرش حلقه کردم وگفتم :خوش حالم که شوهرمی .... باز شیطون میشه ومیگه :چرا ؟؟.. منم صادقانه میگم :چون ارامش میگیرم با حضورت ...افتخار میکنم به داشتنت .. حلقه دستش رو تنگ تر میکنه ونمی ذاره ادامه حرفم رو بگم ومیگه :بانو این همه هندونه؟! چیکارکنیم ما ؟؟ میخندم حرف هایم را باور نکرده ...سرم رو بلند میکنم ونگاهش میکنم ..هیچ نمی گویم ..هیچ نمی گوید ... متوجه صداقت کالمم که میشود همین طور که سرش را پایین میاورد زمزمه میکند ...زندگیمی سپیده ... زیر برنج را خاموش کردم که داخل شد وگفت :میشه یکم بهم مرخصی بدین یک سر تا بیمارستان برم وبیام .. ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم که گفت :من قربون اخم زیر پوستیتون...سریع میام که نهار رو دور هم باشیم االنم مامانت گفت از خونه دوستش داره بر میگرده ....کی بشه بریم خونه خودمون اسم خونه خودمون لبخند میکاره رو لبم ..یقیه خراب لباسش رو درست کردم وگفتم :باشه برو به کارت برس ..منتظرتم ... پیشونیم رو پر مهر بوسید وگفت :پس خداحافظ فعال ومواظب خودتم باش ... تا دم در بدرقه اش کردم ...تا اخرین لحظه با حرفاش میخندوندم ..اصال محمد حسین همیشه شاد بود مگر این که اتفاقی خیلی مهم وبحرانی میفتاد که جدی میشد اما جدی هم که میشد انگار یک ادم دیگه میشد ...نمیشناختیش چون به اخالق شادش نمیخوره اون جدی بودنه ..اما از میریتش تو کارها خیلی خوشم میاد ..مَرده وحرفاش حرف مزخرف نیست ..به قول نغمه مرد عمله ... بوقی میزند وراه میفتد ..خواستم در رو ببندم که کسی مانع شد وهمان بچه که در فیلم دیده بودمش جلوم ظاهر شد ...تعجب کرده ..یک قدم عقب میروم که مردی داخل خانه میشود ... سریع گفتم :اقا بفرمایید بیرون ..شما اصال کی هستین که برام فیلم های بچه اتون رو میفرستین؟ وهمین طور اون حرفاتون رو ... مکث میکند ...دقیق نگاهم میکند سرتاپایم را ...از نگاهش معذب میشوم از ان چشمان سبزی که صورتم را میکاود انگار به دنبال یک حقیقت است ...دستی به موهای سیاهش میکشد چیزی را زمزمه میکند ...جلو رفتم وگفتم :اقا شما کی هستین؟ ...فامیل هستین؟ ..دوستین ؟...چی میخواید اینجا ؟؟.. دستی به صورتش کشید وگفت :اسمت چیه ؟؟ ابرو دادم باال وگفتم :اقا محترم بهتره هر چه زودتر برین تا زنگ نزدم به پلیس ... از فک منقبض شده اش ..میفهمم عصبی است ..با مکث گفت :من یکی از دوستان پدرتون هستم سپیده خانوم ... اسمم را میداند واز من اسمم را میپرسد ؟؟شک میکنم تند گفتم :اقا خواهشا مزاحمت درست نکنید اصال کی هستین که اسم منو میدونید ولی ازمن اسمم رو میپرسید؟ ... در جواب دادن تعلل میکند وبه یکبار ..به مانند کسی که چیزی را کشف کرده گفت :میدونید شک کردم که سارا خانوم نباشید ؟ چیزی نمی گویم که گفت :اشکال نداره بیام داخل ... با این که نمی دانم کدام دوست باباست گفتم :بفرمایید االن که مادرم نیستن ...شما چیکار دارین؟ ..میدونید که پدرم فوت کردن ؟؟.. سریع گفت :میدونم سپیده خانوم ..من با مادرتون کار دارم هستم تا بیان ..البته اگر اشکال نداره .... با این که نمی خواستم مردی غریبه به خانه بیاید اما زشت بود اگر راهش نمی دادم مجبوری گفتم :خواهش میکنم بفرمایید داخل ..منم االن تماس میگیرم که زود تر بیان ..فقط شما اقایی ؟؟؟؟؟ خیلی خون سرد وارام گفت :بگید نائینی ... به داخل راهنماییش کردم وخودم هم خواستم برم که گفت :سپیده خانوم میشه چند لحظه از مسیح پسرم مراقبت کنید من شرمنده اما از صدای گریه اش خسته شدم ... باز هم مکث کردم وگفتم :اشکال نداره ... بچه رو گرفتم ..چقدر خواسنتی بود بچه ..یک شلوارک سفید وتی شرت ابی اسمانی وکاله ابی اسمانی سرش بود ..شصتش رو مک میزد ..به روش خندیدم که لباش خندید ...چقدر اروم بود ..من که ندیده بودم این بچه گریه کنه ؟؟چرا گفت بگیرمش ؟؟...باخود میگویم حتما خسته شده.... ستاره خانوم را صدا میزنم که پذیرایی کند ...بهش نگاه کردم که با لبخند خاص نگاهم کرد ..لبخندش ونگاهش هیز نبود ..اما خب سرم رو انداختم پایین وبا پسرش بازی کردم ...اوهم روی مبل کمی جابه جا شد وبا همان لبخند که پاک نمیشد از روی لبش به خوردن شربتش ادامه داد .. سرگرم بودم با بچه که گفت :شما چند ماه پیش رو یادتون هست که با پدرتون رفتیم بیرون ..یعنی مسافرت ...شیراز ؟؟.. نمی خواستم بداند که من فراموشی دارم ...مکث کردم ...نمی دانستم دروغ بگویم یانه ؟؟...اما با ۲۲۴
پروی گفتم :چرا میپرسید ؟؟؟.. سریع گفت :یادتون نیست که با همسرم چقدر دوست بودین ...شما رو خیلی خوب میشناخت ...دیگه داشتم اذیت میشدم ...نمی خواستم خاص عام مشکلم را بدانند ...از طرفی هم هرچه فکر می کردم هیچی به ذهنم نمی رسید سرم از درد در حال ترکیدن بود ...سریع بلند شدم وگفتم :ببخشید ... بچه را دادم بهش ورفتم داخل اشپز خانه از داخل قرص هایم دنبال قرص مورد نظر گشتم ..سریع با کمی اب خوردمش وشقیقه هام رو ماساژدادم ...خواستم برگردم که دیدم تکیه داده به در ونگاهم می کند ..اخم دارد وخیره نگاهم می کند سریع گفتم :چیزی الزم دارید ؟؟... موشکافانه نگاهم کرد وداخل شد ...یک راست امد سر قرص هام که گفتم :اقای محترم دارید .. سریع میان حرفم پرید و گفت :یک لحظه سپیده خانوم ...با دقت قرص ها رو نگاه کرد . ..با خشم پالستیک رو گرفتم وگفتم :برید بیرون اقا ... نگاهش تردید داشت که چیزی را بگوید یانه ؟؟..قدم به قدم نزدیک تر می امد ...ترسیده می رفتم عقب ...بهتر بود هرچه سریع تر بگم ستاره هم بیاد باال تنهایی میترسیدم ..خوردم به دیوار وگفتم :اقا برید کنار ... بچه اش را داد بهم ...سرش را کنار گوشم اورد که من قبض روح شدم کنار گوشم گفت :ممنون میشم بازم مراقب این فینگیل من باشی سپیده جان ... سردردم بیشتر شده بود ...بالفاصحه رفت بیرون ..عصبی گفتم ستاره بیاد ...تا امد بچه را دادم بهش وگفتم :مواظب این اقا باشید که سرک نکشن به جایی تا زمانی که مامان بیاد منم میرم باال سرم درد میکنه .. چشمی گفت ومنم در حالی که سر درد ناکم رو محکم در دست گرفته بودم راهی راه پله هاشدم که به اتاقم بروم که صدایش امد که گفت :سپیده خانوم من میدونم فراموشی دارید همسرم که دوست شماست به من گفته ..نمی خواد خجالت بکشید ... عصبی گفتم :میدونید وسوال میپرسید از چند ماه گذشته ؟؟ خیلی خون سرد گفت:میخواستم بدونم خوب شدین یانه ؟؟خیلی عذر میخوام ... کنترل اعصابم رو از دست دادم اما چند نفس عمیق کشیدم وبغضم رو که از سر ناتوای در شناسایی این ادم بود قورت دادم وگفتم :اصلا چی میخواید ؟؟ ۲۲۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان دختری که در دام پسر زیبا افتاده و بلایی که سر دختر اومد 😔 داستانی که شیخ احمد کافی تعریف کرده و عاقبت معجزه آسای پاکدامنی این دختر
‌❣ ‌وسط معرکھ نبرد با داعش ، از عراق زنگ زد و گفت : شنیدم تهران برف اومده . . گفت برو فلان پادگان سپاه ، آهوها از کوه میان پایین بخاطر غذا .. براشون علوفه و آب تهیہ کن ، حیوونا بی‌آب و غذا نمونن ! به شوخی گفتم حاجی! وسط جنگ با داعش بھ آهوها چیکار داری!؟ گفت من به دعایِ آهوها نیاز دارم :)🌱 | . ♥️
32.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 موضوع رفیق بد سخنران شهید کافی(رحمت الله علیه) 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که ساعتش رو برای نمازشب کوک کرده بود: به وقت خدا 🌻 کسی که در نیمه های شب با خدای خود مناجات می‌کند، در طول روز هم نور دارد و به طور طبیعی خداوند او را از گناهان ‏باز می دارد. 🍀 یعنی هر کسی که این مقدمه را فراهم ‏کرد و محبوب پروردگار شد، خداوند به او هم عنایت خواهد داشت و گناه را از جلوی پای او برمی‌دارد. 🌻 لذا می فرماید: « وقتی بنده‌ای در نیمه های شب با خدای خودش مناجات می کند و «یا ربِّ، یا ربِّ» ‏می گوید، خداوند به او می گوید: چه می گویی عزیزم؟ لبیک! از من بخواه تا عطا کنم و به من توکل کن تا همه امورت را اداره کنم.» زبون خودمونیش چی میشه ؟؟؟ 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 خدایا هنوز هم تو همان خدایی، خدایی که لحظه ای از حالم بر تو پنهان نیست ..... 💟 اما من شاید دیگر دلم خالص نباشد برای دیدن نشانه هایت، شاید ذره ذره گناه، لذت حرف زدن با تو را از من گرفته است... 💟 اما من هنوزم تو را خدای خود میدانم ، هنوزهم از درگاه تو امید به معجزاتی دارم که فقط خودم و خودت فهمیدیم.... 💟 خدایا این بنده ات را میبینی؟ جز دستگیری تو نه کسی میتواند دلش را آرام کند و نه کسی می تواند گوشه ای از نیازش را برطرف کند.. 💟 تو حواست به من هست پس کمی عاشقم کن ، عشق تو زیباترین نیاز این روزهایم است 🌟شبتون بخیر و در پناه خدا🌟
     ✴️✴️ یکشنبه👈21 اسفند / حوت 1401 👈19 شعبان 1444👈12 مارس 2023 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🔥 مرگ مغیره بن شعبه " 50 هجری "لعنت خدا و ملائکه خداوند بر او باد... ⭐️احکام دینی و اسلامی. 👼مناسب زایمان و نوزاد مبارک و روزی دار و خیر از او انتظار می رود. 🔭 احکام نجوم. 🌓امروز :قمر در برج عقرب است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️امور زراعی و‌ کشاورزی. ✳️بذر پاشی و کاشت. ✳️آبیاری. ✳️کندن چاه و آبراه و کانال. ✳️جابجا کردن درخت. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️خرید باغ و‌ زمین مزروعی. ✳️جراحی چشم. ✳️کشیدن دندان. ✳️و بیرون آوردن خال و زگیل و چرک و عفونت بدن خوب است. 📛ولی مسافرت. 📛و ازدواج و‌ امور اساسی شایسته نیست. 🔵 امور مربوط به کتابت ادعیه و حرز و نماز حرز خوب نیست. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث توانگری است. 💉🌡حجامت. یا انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب رفع درد بدن می شود.(هیچ روایتی مبنی بر منع حجامت در ایام قمر در عقرب وجود ندارد.) 💅 ناخن گرفتن: یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز: یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ استخاره: وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - دعای‌روزیکشنبه ۩ سماواتی.mp3
1.95M
📆 دعای روز یکشنبه 🎙 با صدای حاج مهدی سماواتی
AUD-20211114-WA0004.
1.88M
صوتی یستشیر💐
دعای یستشیر . بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَذى‏ لااِلهَ‏ اِلاَّ هُوَ، الْمَلِک الْحَقُّ الْمُبينُ، الْمُدَبِرُّ بِلا وَزيرٍ، وَلا خَلْقٍ مِنْ عِبادِهِ يسْتَشيرُ، الْأَوَّلُ غَيرُ مَوْصُوفٍ، وَالْباقى‏ بَعْدَ فَنآءِ الْخَلْقِ، الْعَظيمُ الرُّبُوبِيةِ، نُورُ السَّمواتِ وَالْأَرَضينَ، وَفاطِرُهُما وَمُبْتَدِعُهُما، بِغَيرِ عَمَدٍ خَلَقَهُما، وَفَتَقَهُما فَتْقاً، فَقامَتِ السَّمواتُ طآئِعاتٍ بِاَمْرِهِ، وَاسْتَقَرَّتِ‏ الْأَرضَوُنَ بِاَوْتادِها فَوْقَ الْمآءِ، ثُمَّ عَلا رَبُّنا فِى السَمواتِ الْعُلى‏، اَلرَّحْمنُ‏ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏، لَهُ ما فِى السَّمواتِ وَما فِى الْأَرْضِ وَما بَينَهُما وَما تَحْتَ الثَّرى‏، فَاَنَا اَشْهَدُ بِاَنَّک اَنْتَ اللَّهُ لا رافِعَ لِما وَضَعْتَ، وَلا واضِعَ لِما رَفَعْتَ، وَلا مُعِزَّ لِمَنْ اَذْلَلْتَ، وَلا مُذِلَّ لِمَنْ‏ اَعْزَزْتَ، وَلا مانِعَ لِما اَعْطَيتَ، وَلا مُعْطِىَ لِما مَنَعْتَ، وَاَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، کنْتَ اِذْ لَمْ تَکنْ سَمآءٌ مَبْنِيةٌ، وَلا اَرْضٌ مَدْحِيةٌ، وَلا شَمْسٌ مُضيئَةٌ، وَلا لَيلٌ مُظْلِمٌ، وَلا نَهارٌ مُضيئُ، وَلا بَحْرٌ لُجِّىٌّ، وَلا جَبَلٌ راسٍ، وَلا نَجْمٌ‏ سارٍ، وَلا قَمَرٌ، مُنيرٌ وَلا ريحٌ تَهُبُّ، وَلا سَحابٌ يسْکبُ، وَلا بَرْقٌ يلْمَعُ، وَلا رَعْدٌ يسَبِّحُ، وَلا رُوحٌ تَنَفَّسُ، وَلا طآئِرٌ يطيرُ، وَلا نارٌ تَتَوَقَّدُ، وَلا مآءٌ يطَّرِدُ، کنْتَ قَبْلَ کلِّشَىْ‏ءٍ، وَکوَّنْتَ کلَّشَىْ‏ءٍ، وَقَدَرْتَ عَلى‏ کلِّشَىْ‏ءٍ، وَابْتَدَعْتَ کلَّشَىْ‏ءٍ، وَاَغْنَيتَ وَاَفْقَرْتَ، وَ اَمَتَّ وَاَحْييتَ، وَاَضْحَکتَ‏ وَاَبْکيتَ، وَعَلَى الْعَرشِ اسْتَوَيتَ، 1 فَتَبارَکتَ يا اَللَّهُ وَ تَعالَيتَ اَنْتَ اللَّهُ الَّذى‏ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ الْخَلاَّقُ الْمُعينُ، اَمْرُک غالِبٌ، وَعِلْمُک نافِذٌ، وَکيدُک غَريبٌ، وَوَعْدُک صادِقٌ، وَقَوْلُک حَقٌّ، وَحُکمُک عَدْلٌ، وَکلامُک هُدىً، وَوَحْيک‏ نوُرٌ، وَرَحْمَتُک واسِعَةٌ، وَعَفْوُک عَظيمٌ، وَفَضْلُک کثيرٌ، وَعَطاؤُک جَزيلٌ، وَحَبْلُک مَتينٌ، وَاِمْکانُک عَتيدٌ، وَجارُک عَزيزٌ، وَبَاْسُک شَديدٌ، وَمَکرُک مَکيدٌ، اَنْتَ يا رَبِّ مَوْضِعُ کلِّ شَکوى‏، حاضِرُ کلِّ مَلَاءٍ، وَشاهِدُ کلِّ نَجْوى‏، مُنْتَهى‏ کلِّ حاجَةٍ، مُفَرِّجُ کلِّ حُزْنٍ، غِنى‏ کلِّ مِسْکينٍ، حِصْنُ کلِ‏ هارِبٍ، اَمانُ کلِّ خآئِفٍ، حْرِزُ الضُّعَفآءِ، کنْزُ الْفُقَرآءِ، مُفَرِّجُ الْغَمَّآءِ، مُعينُ الصَّالِحينَ، ذلِک اللَّهُ رَبُّنا، لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ، تَکفى‏ مِنْ عِبادِک مَنْ تَوَکلَ‏ عَلَيک، وَاَنْتَ جارُ مَنْ لاذَ بِک، وَتَضَرَّعَ اِلَيک عِصْمَةُ مَنِ اعْتَصَمَ بِک ناصِرُ مَنِ انْتَصَرَ بِک تَغْفِرُ الذُّنُوبَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَک جَبَّارُ الْجَبابِرَةِ، عَظيمُ‏ الْعُظَمآءِ، کبيرُ الْکبَرآءِ، سَيدُ السَّاداتِ، مَوْلَى الْمَوالى‏، صَريخُ‏ الْمُسْتَصْرِخينَ، مُنَفِّسٌ عَنِ الْمَکروُبينَ، مُجيبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرينَ، اَسْمَعُ‏ السَّامِعينَ اَبْصَرُ النَّاظِرينَ، اَحْکمُ الْحاکمينَ، اَسْرَعُ الْحاسِبينَ، اَرْحَمُ‏ الرَّاحِمينَ، خَيرُ الغافِرينَ، قاضى‏ حَوآئِج الْمُؤْمِنينَ، مُغيثُ الصَّالِحينَ، 2 اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، رَبُّ الْعالَمينَ اَنْتَ الْخالِقُ وَاَنَا الْمَخْلوُقُ، وَاَنْتَ‏ الْمالِک وَاَنَا الْمَمْلوُک، وَاَنْتَ الرَّبُّ وَاَنَا الْعَبْدُ، وَاَنْتَ الرَّازِقُ وَاَنَا الْمَرْزُوقُ، وَاَنْتَ الْمُعْطى‏ وَاَنَا السَّآئِلُ، وَاَنْتَ الْجَوادُ وَاَنَا الْبَخيلُ، وَاَنْتَ‏ الْقَوِىُّ وَاَنَا الضَّعيفُ، وَاَنْتَ الْعَزيزُ وَاَنَا الذَّليلُ، وَاَنْتَ الْغَنِىُّ وَاَنَا الْفَقيرُ، وَاَنْتَ السَّيدُ وَاَنَا الْعَبْدُ، وَاَنْتَ الْغافِرُ وَاَنَا الْمُسيئُ، وَاَنْتَ الْعالِمُ وَاَنَا الْجاهِلُ، وَاَنْتَ الْحَليمُ وَاَنَا الْعَجُولُ، وَاَنْتَ الرَّحْمنُ وَاَنَا الْمَرْحُومُ، وَاَنْتَ‏ الْمُعافى‏ وَاَنَا الْمُبْتَلى‏، وَاَنْتَ الْمُجيبُ وَاَنَا الْمُضْطَرُّ، وَاَنَا اَشْهَدُ بِأنَّک أَنْتِ‏ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، الْمُعْطى‏ عِبادَک بِلا سُؤالٍ، وَاَشْهَدُ بِاَنَّک اَنْتَ اللَّهُ الْواحِدُ الْأَحَدُ الْمُتَفَرِّدُ الصَّمَدُ الْفَرْدُ، وَاِلَيک الْمَصيرُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَيتِهِ‏ الطَّيبينَ الطَّاهِرينَ، وَاغْفِرْلى‏ ذُنُوبى‏، وَاسْتُرْ عَلَىَّ عيوُبى‏، وَافْتَحْ لى‏ مِنْ لَدُنْک‏ رَحْمَةً، وَرِزْقاً واسِعاً، يااَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَحَسْبُنَا اللَّهُ وَنْعِمَ الْوَکيلُ، وَلا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيم
AUD-20221007-WA0007.mp3
1.78M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای استاد فرهمند هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🕋 پیامبـر اکـرم ﷺ فرمودند: ♦️هـرکس هـر روز صبح بگوید: ⎞ اَعُـوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ ⎝ و سه آیه پایانـی سـوره حشر را بخواند، خـدا برایش هفت هزار فرشته مأمور خواهد کرد تا از او محافظت کنند و تا شب بر او صلوات بفرستند و اگـر در آن روز بمیرد، شهید از دنیا رفته است. 📚 جامع الاخبار(للشعیری)، ص۴۸
|⇦•گلِ لبخند رویِ لب هامه... زیبا ویژۀ ایام ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ حاج مهدی سروری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ گلِ لبخند رویِ لب هامه شبِ پایانِ همه غم هامه دختِ ارباب به دنیا اومد اونی که زیارتش رویامه دوباره شادم ، به تو دل دادم کویرِ خشکم ولی با تو آبادم چقد خوشحالم ، که خوبه حالم غلامت هستم به نوکریت می بالم «مدد یارقیه ...عشقِ منی یا رقیه» یا رقیه دلم شیداته همه زندگیم تویِ دستاته همه میگن شبیه زهراست دو عالم محوِ رخِ زیباته شراب نابِّ ، مثه مهتابِ شب میلادِ ، دخترکه اربابِ دوباره مستم ، پیاله دستم اسیرِ زلفِ رقیه خاتون هستم «مدد یارقیه ... عشقِ منی یا رقیه» کَرَمِ تو شبیه دریاست رُخِ زهرا تویِ چهره ت پیداست خاکِ پاتن تموم دنیا آره پرچمت تو عالم بالاست گرفتارم من ، تو رو دارم من یه عمره بی بی به تو بدهکارم من به پات زنجیرم ، اینه تقدیرم ایشاالله یک روز برایِ تو می میرم «مدد یارقیه ...عشقِ منی یا رقیه»
Milade_Hazrate_Roghaye_sarvari.mp3
7.64M
|⇦•گلِ لبخند رویِ لب هامه... زیبا ویژۀ ایام ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ حاج مهدی سروری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فکر می‌کردیم‌‌ چون‌‌ گرفتاریم‌ از خدا دوریم‌ ولی‌ ثابت‌‌ کردند چون‌ از خدا دوریم، گرفتاریم
|⇦•برای زینب تو یه دنیایی... بسیار زیبا ویژۀ ایام ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ کربلایی حسین طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ برای زینب تو یه دنیایی چقدر مثل زهرایی دیگه از امشب همه میدونن تویی که عشقِ بابایی چه قرصِ قمریه که زده گُل به سر حسین میخنده به روی همه شبیهِ مادر حسین تویِ آغوشِ حسین خوابه جلوه ای ازدلِ مهتابه تپشِ هر دلِ بی تابه که ریحانه ی اربابه رو پرِ شاهه داره میخنده از همه دنیا دل کَنده همه می بینن چه جوری زینب به نگاهش دل میبنده ستاره میریزه خدا روی آسمونِ حسین که حالا عمو شده باز یل و پهلوونه حسین شبِ قرآن و شبِ کوثر شبِ شادیِ دلِ حیدر همه میگن خوابیده انگار تو گهواره خودِ مادر توی آغوشِ حسین خوابه جلوه ای از دلِ مهتابه تپشِ هر دلِ بی تابه که ریحانه ی اربابه دلِ کوچیکش پر احساسه آخه قلبش از الماسه خوابیده آروم توی گهواره روی زانوی عباسه گلِ سر سبدِ حسین خوابیده رو پای عموش با چشماش میگه به همه میمیره برا عموش شب دلبر شبِ دلداره دلِ عاشق شده بیمارت اونیکه که بابا دوسش داره روی دوشِ علمداره اباالفضل اباالفضل... چه شبِ خوبی حالِ من خوبه تپش قلبم میکوبه خبرِ یوسف توی بازاره دلِ مجنونم تَب داره تا خورشید، آورده خبر تورو گذاشته رو دلِ زمین تبِ شعله ور تورو شب دلبر شب دلداره شب میلاد یه سرداره دلم عاشق شده بیماره گرفتارِ علمداره اباالفضل اباالفضل...
Taheri-Milade_Hazrate_Roghayeh.mp3
5.82M
|⇦•برای زینب تو یه دنیایی... بسیار زیبا ویژۀ ایام ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ کربلایی حسین طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ‌یادمان باشد امروز همان فردایی است که تصمیم گرفتیم بیشتر به یاد باشیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸چند روز دیڪَه امروز پارسال میشود امروزها سالهاست ڪه میرود و ما همیشه چشممان دنبال فرداست! قدر لحظه ها را بدانید و شاد باشید. شکوفه های بهار در راهند 🌸🍃 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو، 🌾 خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو، 🌸 قرعه امروز به نام من و فردا دگري، 🌾 مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو، 🌸 مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي، 🌾 گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو....، 🌸 هر مرد شتربان اویس قرنی نیست، 🌾 هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست، 🌸 هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد، 🌾 هر احمد و محمود رسول مدنی نیست، 🌸 بر مرده دلان پند مده خویش میازار، 🌾 زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست، 🌸 جایی که برادر به برادر نکند رحم، 🌾 بیگانه برای تو برادر شدنی نیست...! 🌸🍃
🔆 🔴 «اعتقاد زبانی» 🗻 کوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ی بلندی صعود کند. پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. 🔸به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی‌شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. 🔹کوهنورد همان‌طور که داشت بالا می‌رفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام‌تر سقوط کرد. 🔸سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد می‌آورد. 🔹 داشت فکر می‌‌کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد. 🔸در آن لحظات سنگین سکوت، که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد: خدایا کمکم کن. 🔹ندایی از درونش پاسخ داد آیا واقعا به خدا ایمان داری؟ 🔸 آری. همیشه به خدا ایمان داشته‌ام. 🔹پس آن طناب دور کمرت را پاره کن! 🔸کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بی‌تردید از فراز کیلومترها ارتفاع. 🔸 خدایا نمی‌توانم. 🔹 مگر نگفتی که به خدا ایمان داری؟ 🔸کوهنورد گفت: خدایا نمی توانم. نمی‌توانم، نمی‌توانم. 🔺روز بعد، گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و تنها نیم‌ متر با زمین فاصله داشت. ❄️🌨☃️🌨❄️
✨﷽✨ ✍ مردی با هیکل‌ِ درشت، به تمام مردم شهر بدهکار بود و به هر کسی که می‌خواست زور می‌گفت و از هر کسی قرض می‌گرفت، پس نمی‌داد! 🏝 بر اثر کثرت شکایت، قاضی مجبور به زندانی‌کردن او شد. از زندان نیز به قاضی خبر دادند که این زندانی به زور غذای زندانیان دیگر را می‌خورد، ای قاضی چاره‌ای بیندیش! 🏝 قاضی گفت: «او را از زندان نزد من آورید.» قاضی او را به مأموری سپرد و گفت: «این مفلس را سوار مرکبی بلند کن و در شهر کوی به کوی بگردان و جار بزن این مرد را ببینید هر کس به این مرد اعتماد کند و قرضی دهد مسئولیتش با خود اوست، اگر نزد قاضی شکایت آورد، قاضی شاکی را به جای متهم زندانی خواهد کرد.» 🏝 مأمور، پیرمردی با مَرکب گرفت و مرد مفلس را از صبح تا شب در شهر چرخاند و پیام قاضی را جار زد. 🏝 چون شب شد صاحب مرکب زندانی را پیاده کرد و رهایش ساخت. صاحب مرکب از مأمور طلبِ دستمزد کرد. مأمور گفت: «ای مرد خرفت و احمق! از صبح گویی آنچه جار می‌زنی خودت نمی‌دانی چه می‌گویی؟ دوست داری پیش قاضی بروی و زندانی شوی؟ نمی‌دانی از این مرد شکایت پذیرفته نیست؟» 🏝 آری مَثَل ما در دنیا شبیه این داستان است، با آن‌که هر روز عزیزان‌مان را به خاک می‌سپاریم اما باز این دنیا را نشناخته‌ایم و بدان اعتماد می‌کنیم. ❄️🌨☃️🌨❄️
❤️ 🔔 معنای زهد ✅ آیت الله محمد صادق حسینی طهرانی (ره): زهد داشتن یعنی به دنبال بیش از نیازهای متعارفت نباشی و اگر چیزی را هم از دست دادی محزون نشوی.