eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
14هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ عزت نفس یعنی ارزش واقعی خودت 🔸عزت نفس تاثیر زیادی در موفقیت شما و نگاهی که شما به خودتون دارید داره و این نگاه شماست که تو هر زمینه ای موفقیت یا شکست شمارا رقم میزنه 🔹به عنوان مثال شما وقتی یه شغلی رو شروع میکنید چه نگاهی به خودتون دارید اگه فک می کنید که میتونید و قدرتمند هستید پس حق با شماست و اگه فکر می کنید نمی تونید پس باز هم حق با شماست 🔸در رابطه عاشقانه هم همین طور اگه فک می کنید از پس زندگی بر نمی آیید پس دقیقا هم همینه، نگاه تو به خودت به زندگیت سمت و سو میده
(سفره خلیفه) 🔸شریک بن عبدالله نخعی، از فقهای معروف قرن دوم هجری، به علم و تقوا معروف بود. مهدی بن منصور، خلیفۀ عباسی علاقه فراوان داشت که منصب «قضا» را به او واگذار کند، ولی شریک بن عبدالله برای آنکه خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد زیر این بار نمی رفت همچنین، خلیفه علاقه مند بود که «شریک» را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد. شریک این کار را نیز قبول نمیکرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه ای که داشت قانع بود. روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت: «باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی یا عهده دار منصب «قضا» بشوی یا کار تعلیم و تربیت فرزندان مرا قبول کنی یا آنکه همین امروز ناهار با ما باشی و بر سر سفرهٔ ما بنشینی.» 🔻شریک با خود فکری کرد و گفت: "حالا که اجبار و اضطرار است البته از این سه کار، سومی بر من آسانتر است." خلیفه ضمنا به مدیر مطبخ دستور داد که امروز لذيذترين غذاها را برای شریک تهیه کن غذاهای رنگارنگ از مغز استخوان آمیخته به نبات و عسل تهیه کردند و سر سفره آوردند. شریک که تا آن وقت همچو غذایی نخورده و ندیده بود با اشتهای کامل خورد. خوانسالار آهسته بیخ گوش خلیفه گفت: "به خدا قسم که دیگر این مرد روی رستگاری نخواهد دید." 🔻طولی نکشید که دیدند شریک، هم عهده دار تعلیم فرزندان خلیفه شده و هم منصب قضا را قبول کرده و برایش از بیت المال مقرری نیز معین شد. روزی با متصدی پرداخت حقوق حرفش شد، متصدی به او گفت: "تو که گندم به ما نفروخته ای که اینقدر سماجت میکنی؟" شریک گفت: "چیزی از گندم بهتر به شما فروخته ام من دین خود را فروخته ام!!!"
بیایید آدم ها رو از خوب بودن منصرف نکنیم ...
رمان جدید 👇👇👇👇👇
🌹قسـمـت اول "کارن" صدای جر و بحث گوشمو کر کرده بود.دیگه این دعواها برام عادی بود اما حوصله واعصاب شنیدنشون رو نداشتم.عینک دودیم و سوئیچمو برداشتم و از اون خونه نحس زدم بیرون‌.احتیاج به هوا خوری و هوای آزاد داشتم.هوای خونه بااونهمه دعوا و جر و بحث خفه و دلگیر بود. تصور من همیشه از خونه و خانواده اینی نبود که میدیدم و حسش میکردم. مادر و پدری که اشتباهی ازدواج کردن تا کارشون به بحث طلاق بکشه. مادرم ایرانی و پدرم خارجی بود.بعد ۳۰سال زندگی حالا تصمیم گرفته بودن ازهم جدابشن.اونم باداشتن یک پسر بزرگ مثل من. بی هدف تو خیابونا قدم میزدم و به زندگی پوچم فکر میکردم.این زندگی اونی نبود که من میخواستم.زندگی که با پارتی رفتن و الکل خوردن بگذره نفرین شده است. اما کی زندگی منو نفرین میکنه اخه؟ دستی لای موهای خرماییم کشیدم و نفسمو بیرون دادم. مامان میخواست برگرده ایران،کشور مادری خودش.اما پدرم مخالف بود و میگفت اگه میخوای بری باید طلاق بگیری. مصر بودن مادرمم رو این موضوع باعث شده بود که امروز بره دادخواست طلاق بده.منم بدم نمیومد برم ایران.کشوری که همیشه مامانم ازش تعریف میکرد.ازمردم خوب و مهمون نوازش،از آداب و رسومش،از پوشش ولباساش. اما همین دینشون ممکن بود برام مشکل به وجود بیاره. پوزخندی زدم و برای فرار از فکرای مزخرفم بازم به پارتی و دختربازی رو آوردم.خسته شده بودم ازاین کارام اما چاره ای نبود. میدونستم برم ایران از این خبرا نیست باید خودمو تخلیه میکردم. من، کارن۲۷ساله تا این مدتی گه ازعمرم گذشته عاشق هیچکدوم از دخترای دور و اطرافم نشدم و نمیشم.خیلی از احساساتم رو کشتم تا به زندگی جهنمیم همینطور که هست ادامه بدم. نیمه های شب،با مستی برگشتم خونه و تاصبح از سردرد دیوونه شدم. فردای اون روز مامان قصد سفر کرد و چمدونش رو بست منم لباسامو ریختم تو کولمو آماده گذاشتم برای رفتن.مثل اینکه برای‌فرداشب بلیط پرواز داشتیم. صدای زنگ موبایلم اومد. _بله. _سلام کارن. _سلام.کاری داری؟ _تو دیگه مثل مادرت بی احساس نباش. پوزخندی زدم و گفتم:همین شما دونفر احساساتمو کشتین. _میخوام باهات حرف بزنم. رو تخت نشستم و دستمو بردم لای موهام. _من حرفی باشما ندارم.تصمیممو گرفتم با مامان میرم.هیچ چیزم نمیتونه منو از تصمیمم منصرف کنه. _اما پسرم من... _همین که گفتم... سریع ارتباط رو قطع کردم. فوری برام پیام اومد.از طرف بابا بود.نوشته بود"اگه از فرانسه پاتو گذاشتی بیرون فکر ارث و میراثو ازسرت بیرون کن" پوزخند زشتی کنار لبم جاخوش کرد.ارث و میراث؟هه مامانم دوبرابر اونو داره خیالت تخت. ادامه دارد...
🌹قسـمـت دوم رفتم سمت آشپزخونه.مامان پشت میز ناهار خوری نشسته بود و سرش رو میز بود.میتونستم بفهمم چقدر داغونه.دوست داشتم دلداریش بدم اما دیگه حسی برام نمونده بود که اینکارو بکنم. نشستم روبروش و گفتم:چقدر زود فیلت یاد هندستون کرد. سرشو بلند کرد و نگاهم کرد. باهمون قیافه جدی و خالی از احساس گفتم:چی باعث شد فکر برگشتن به سرت بزنه؟ عمیق نگاهم کرد وگفت:این زندگی جهنمی که بابات برام ساخت. _چرا باهاش ازدواج کردی پس؟ _چون دوسش داشتم. _آدم از کسی که دوسش داره به راحتی نمیگذره. _راحتی؟تو به این زنذگی کوفتی میگی راحتی؟بابام انقدری پول به پام ریخته بود که فکرم به جیب بابات نباشه اما اون فکر میکرد میتونه همه چیو باپول بخره،حتی محبتو.همین الانم همین فکرو میکنه. آره میدونستم.بابام بویی از محبت و عاطفه نبرده بود.فقط فکر میکرد باپول همه چی حل میشه.حتی میخواست با پول مامانو منصرف کنه از رفتنش به ایران. _اگه دوست نداری نیا باهام. سرتکون دادم و گفتم:میام..شاید زندگی بهتری اونجا درانتظارم باشه. بی حرف دیگه ای به اتاقم پناه بردم و روتختم دراز کشیدم.حس خوبی داشتم از رفتن به ایران.نمیدونم چرا اما خوشحال بودم. تصمیم داشتم وقتی رفتم یه کاری برای خودم جور کنم.درسته مامانم پول داشت که تاآخرعمر ساپورتم کنه اما چشم داشتن به جیب مامان، افت داشت برام.برای همین تصمیمم رو قطعی کردم. صبح روز بعد رفتم کل شهرو دور زدم و یه جورایی وداع کردم با کشور پدریم.پدر؟؟؟هه چه پدری؟فقط اسمشو به دوش میکشید.متنفرم ازهمچین پدری که یه عمر براش مهم نبود پسرش چیکار میکنه؟چطور روزاشو میگذرونه؟ خیلی زود شب شد و راهی فرودگاه شدیم.مامان شال نازکی رو سرش انداخت و سوار هواپیما شدیم. دل کندن ازاین شهر و کشور آسون تر ازاونی بود که فکرشو میکردم.هواپیما از زمین کنده شد و لب من بعد دوسال به لبخند باز شد. ادامه دارد... نویسنده :زهرا_بانو
🌹قسـمـت ســـوم تو هواپیما فقط فکرم درگیر زندگی جدیدم بود.دلم نمیخواست کم بیارم.چه توکار،چه تو زندگیم. هواپیما که نشست رو زمین ایران کمربندمو باز کردم و هدفونمو انداختم دور گردنم.به تیپ مامان نگاه کردم.شلوار قهوه ای با یک مانتو کوتاه شیری و شال نازک سفید. باخودم گفتم یعنی تو ایران گیر نمیدن این شکلی بیای بیرون؟ شونه هامو بالا انداختم و همراه مامان ازهواپیما پیاده شدیم‌.چمدونامون رو تحویل گرفتیم و از سالن فرودگاه بیرون اومدیم.جلو فرودگاه پر بود از تاکسی های زرد رنگ که منتظر مسافر بودن. مامان یکیشو انتخاب کرد و سوار شد.راننده چمدون ها رو گذاشت صندوق عقب و پشت فرمون نشست. _خب کجاتشریف میبرین؟ مامان خیلی خلاصه جواب داد:ونک‌. راننده چشمی گفت و راه افتاد.زبان فارسیم به لطف مامان عالی بود اما خب غلط غلوط زیاد داشتم. همه جای تهران برام عجیب بود.تصور من از ایران اینی نبود که میدیدم.یک شهر بزرگ و آلوده باماشین های بزرگ و کوچیک که مثل مور و ملخ ریخته بودن تو خیابونا.برج آزادی بزرگ که به نظرم هیچ جذابیتی نداشت‌.دخترای مانتویی و جذاب،چیزی از دخترای فرانسه کم نداشتن فقط یک شال نیم وجبی انداخته بودن رو سرشون.پس حالا فهمیدم که تیپ مامان خیلیم بختر از اوناست و کسی هم بهشون گیر نمیده.چراغ قرمزای خسته کننده و بازارای شلوغ.سرمو تکیه دادم به صندلی و چشامو بستم،چقدر خسته کننده‌. ماشین که نگه داشت پیاده شدیم و مامان پول راننده رو حساب کرد.چمدون به دست جلو عمارت بزرگی ایستاده بودیم‌.کم نمیاورد ازخونه پدریم.شایدم بزرگ تر بود. نمیدونستم اینجا کجاست.حوصله سوال و جوابم نداشتم.بریم ببینیم چه خبره. مامان زنگ رو زد و در بدون معطلی بازشد. رفتم داخل خونه.حیاط بزرگ و وسیعی که جون میداد توش مهمونی و پارتی راه بندازی‌.یک طرف حیاط استخر بود و طرف دیگه اش فضای سبز.دوتا ماشین مدل بالا هم گوشه حیاط پارک بود. دنبال مامان رفتم تا به در ورودی رسیدیم. درباز شد و خانم مسنی اومد بیرون.مامان رو بغل کرد و گفت:واااای شیرین،چقدر دلم برات تنگ شده بود دخترم.نمیدونی تو این سال های دوریت به ما چی گذشت! خانم مسن که فهمیده بودم مادر مادرمه تیپ جوون پسندی زده بود.کت و دامن خاکستریش با موهای دودیش تناسب زیبایی داشت.چهره دل نشینی داشت و ازهمون اول جذبش شدم. بعد که از مامانم سیر شد،نگاهی به من انداخت و گفت:اومممم تو باید کارن باشی پسرم مگه نه؟؟ سری تکون دادم که جلو اومد و سفت بغلم کرد.داشتم خفه میشدم. زیرگوشم حسابی خوشحالی کرد. _ماشالله هزار ماشالله آقایی شدی برای خودت.چقدر دوست داشتم ببینمت پسرم.وای خدا باورم نمیشه نوه گلمو تو بغلم گرفتم. بعد که ولم کرد گفتم:سلام. خندید وگفت:وای ببخشید یادم رفت سلام به روی ماهت عزیزدلم.خب دیگه بیاین تو زود باشین سالار منتظرتونه. قیافم کج شد.سالار؟سالار دیگه کیه؟حتما بابابزرگه!هوف چه مزخرف. رفتیم تو و با راهنمایی های گرند مادر نشستیم رو مبل های سلطنتی.مامان،شالش رو درآورد و گفت:چرا انقدر خشک برخورد میکنی؟ پوزخند مسخره ای زدم و گفتم:نیست شما ازشوق اشک جلو چشمات جمع شد. چشم غره ای به من رفت که یعنی بدش اومده ازحرفم. بابیخیالی پا روی پا انداختم که مادربزرگ اومد و همراهش دخترجوانی که برامون شربت آورد.بدون تشکر شربت رو برداشتم و یک جرعه نوشیدم. مامانبزرگ شروع کرد به حرف زدن:خب چه خبرا؟خوبین؟سفر راحت بود!؟ مامان جواب سوالای کلیشه ایش رو داد و منو راحت کرد. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا می گفتیم شهدا شرمنده ایم ✍ ولی با دیدن این فیلم بعید می دانم فردای قیامت بتوانیم پاسخ این یک نفر را هم بدهیم. 🔻این مستندها باید دیده شوند تا همگان بدانند چه زجرهایی کشیده شده است. 😭😭😭😭😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دنیا می‌خواهی؟ نماز شب بخوان، آخرت می‌خواهی؟ بازهم همان
✨🌘✨ آیت الله مجتهدی: هرکس اهل نماز شب نباشد ، قیامت فقیر محشور خواهد شد. هر کس سحر ندارد، از خود خبر ندارد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 در این نمازشب را به نیت ظهور آقا (عج) بخوانیم خواهرم باعث خوشنودی قلب امام زمان (عج) می شود... •┈┈••••✾•✨🌕✨•✾•••┈┈•
بہ اخلاق خودمان برسيم؛ اخلاق اهميتش از عمل هم بيشتر است..! -امام‌خامنه‌ای
InShot_۲۰۲۴۰۱۲۱_۲۱۲۲۴۷۹۶۷_۲۱۰۱۲۰۲۴.mp3
10.8M
؟ 🐦 ༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: با سوال کردن چیزهای خوب یاد میگیریم
✴️ سه شنبه 👈 10 بهمن / دلو 1402 👈18رجب 1445 👈 30 ژانویه 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴 وفات ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله " 10 هجری در 18 ماهگی.😭 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوب و مبارکی است و برای امور زیر خوب است : ✅مسافرت. ✅شراکت و امور شراکتی. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅تجارت و داد و ستد. ✅بنایی عمارت. ✅و خرید دکان و ملک خوب است. 📛ولی ازدواج خیر ندارد. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب است. 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز تا ظهر قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری. ✳️خرید باغ و زمین زراعی. ✳️خرید منزل و آپارتمان. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️قباله و قولنامه نوشتن. ✳️و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن نیک است. 📛ولی برای ازدواج. 📛 و شروع معالجه مناسب نیست. 🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه مباشرت و عروسی مکروه است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)در این روز از ماه قمری ، باعث غم و اندوه می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ،باعث قوت بدن می شود. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
بسم الله الرحمن الرحیم در آفتابِ نگاه تو، صبورِ پیرِ بهارآوا زمین شکفت و زمان گل کرد، به جشنواره ی رؤیاها در آن هزاره ی خاموشی، کسی به عشق نمی تابید دمید عطرِ نگاه دوست، و ناگهان تو شدی پیدا عذابِ پوچی و دلتنگی، به سر رسید و بهار آمد دلم هجومِ طراوت شد، جهان و جان همه شد زیبا بهار؛ هدیه ی دستانت، به کوچه های خزان دیده شکوفه؛ فرصت چشمانت، به باغ های پر از رؤیا دلت نسیم بهاری بود، در آب و آینه جاری بود چه عاشقانه گذر کردی به دشت های پُر از یلدا تو رفته ای و سرودی نیست، بیا و باز شبی روشن به خوابِ آینه ها گل کن، بخوان برای دلِ گُل ها بهارِ پیرِ من ای بُرنا، بیا به زمزمه تا فردا دوباره خوشه کند رؤیا، دوباره زنده شود دنیا... ✍ 🔖 ۱۲ بهمن ماه آغاز دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی 🏷
بسم الله الرحمن الرحیم همیشه حسّ تغزل به نفع شاعر نیست همیشه این قلم شاعرانه قادر نیست همیشه دفتر من حاوی مخمس نیست غم نهفته به اشعار من مشخص نیست پس از مرور غم و غصه های تکراری سروده ام به هوایت، ولیکن اجباری برای قصه ی بهمن چکامه ای دارم میان مثنوی ام درد نامه ای دارم زمانه بر سر جنگ است یا حبیب الله دلم برای تو تنگ است یا حبیب الله بیا ببین جریان های اختلافی را بیا ببین اثر ندبه های کافی را بیا ببین که شکستیم اصل وحدت ها بیا ببین چه نکردیم بین هیئت ها بیا ببین که مسلمان کشی به راه افتاد برادری که به دستان ما به چاه افتاد بیا بیا به تماشا هوای سازش را ببین تعرض تلخ پس از نوازش را یزید معرکه بر رخ نقاب می گیرد مقدسانه وضو از شراب می گیرد بیا که بیعت با اجنبی حلال شدست بیا که خون شهید تو پایمال شدست بیا که بشنوی حالا نه غزه، لبنان را نظاره کن سر و جانم فدای ایران را چه سایه ها ز سر ما یکی یکی کم شد نبوده ای که ببینی چه با "مقدم" شد دوباره نام شهیدی به کوی و برزن هم خبر شدی که شبی احمدی روشن هم ... بر این لوای بنی صدرمان رجایی نیست به جز سرای شهادت دگر سرایی نیست کنار سفره ی ما عمروعاص را دیدی؟ میان حلقه ی فتنه خواص را دیدی؟ بیا بگو که هماره بصیر باید بود کنار رهبر خود سر به زیر باید بود بیا دوباره بخوان کلُّ یومٍ عاشورا بیا دوباره بخوان کلُّ أرض، کرببلا بگو که فصل جدید و بهار بیداری است میان غزه و سوریه کربلا جاری است بیا بگو که علی زمانه ام تنهاست بگو امیر خوارج جسور و بی پرواست بگو که راه تعامل ز ابتکار عدوست بگو که رهبر فرزانه استخوان به گلوست بیا دوباره بگو از بصیرت عمار بیا دوباره بخوان أین میثم تمّار بیا بگو که امان نامه شرّ خنّاس است خوشا به حال هر آنکه ز نسل عباس است همین که بعد تو دارم ولی، خدا را شکر شدم ملازم سید علی، خدا را شکر گذشته آب جفا دیگر از سرم سید! از این گلایه هر ساله بگذرم سید! دلم هوای تو کرده هوای چشمانت هوای مرثیه و شانه های لرزانت دلم هوای جماران دیگری کرده هوای روضه ی گودال "کوثری" کرده ✍ 🏷
بسم الله الرحمن الرحیم از اوج بروج حق سردار قیام آمد بر شوق سماع جان، انوار امام آمد طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد در مسلک بیداران آرام، خرام آمد عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش بر لحظه سرمستان اکسیر دوام آمد پیک خبر بهمن سرداد به هر برزن کای منتظران خیزید، خیزید امام آمد ✍ 🏷
بسم الله الرحمن الرحیم برخیز، که فجر انقلاب است امروز بیگانه صفت، خانه خراب است امروز هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد از لطف خدا، نقش بر آب است امروز فجر است و سپیده حلقه بر در زده است روز آمده، تاج لاله بر سر زده است با آمدن امام در کشور ما خورشید حقیقت از افق سر زده است «والفجر» که سوگند خدای ازلی است روشنگر حقی است که با «آل علی» است این سوره به گفته امام صادق مشهور به سوره «حسین بن علی» است شب رفت و سرود فجر، آهنگین است از خون شهید، فجر ما رنگین است این ملت قهرمان و آگاه و رشید ثابت قدم است و قاطع و سنگین است شب طی شد و روز روشن از راه رسید خورشید امید شرق، از غرب دمید عیسای زمان، راز زمین، «روح خدا» در کالبد مرده، دمی تازه دمید این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد نه شرقی و غربی است، نه سرخ است و نه زرد در وسعت و عمق و شور و یک پارچگی زیباتر از این نمی توان پیدا کرد جان های جهانیان به لب آمده است جان در پی حق، داوطلب آمده است جمهوری اسلامی ما در این قرن فجری است که در ظلمت شب آمده است بر ملت تازه رَسته از دام و کمند آن بردگی گذشته، یا رب مپسند این در که به روی ما گشودی از مهر بار دگر از قهر، خدایا تو مبند ✍ 🔖 🏷
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحدیرجزء18(معتزآقائی).mp3
4.21M
📖🌹📖🌹📖🌹📖 (تندخوانی) 8⃣1⃣ توسط ❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖ 64Bit🚀4/0 :MB ⏰Time=34/38 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌸🍃🌻🍃
JOZE 18.mp3
6.5M
🌺 🌺 🌺توسط استاد ❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖ 64Bit🚀6/2 :MB ⏰Time=54/11 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌸🍃🌻🍃
مدح و متن اهل بیت
ضرورت اول: عمل به تکلیف دینی و سیاسی در آیه شریفه «و امرهم شوری بینهم» و آیه شریفه «وَ شاوِرْهُمْ ف
ضرورت دوم: عمل به تعهدات دو سویه از جانب مردم و منتخبین انتخابات زمینه‌ساز تکالیف متقابل مردم و منتخبین می‌باشد؛ آرای مردم به دور از شعارزدگی، دارای پیام و خواسته آنان است که به جریان کلی جامعه جهت می‌دهد. تجربه نشان داده است که انتخابات هرچه باشکوه‌تر و جمعیت رأی‌دهنده بیشتر باشد، تکالیف مسئولان را بیشتر و مطالبات عمومی نیز به همان میزان فزونی می‌یابد؛ از این رو ساحت انتخابات، ساحتی مرکب از دو تعهد میان مردم و مسئولین است که وفای به عهد از طرف هرکدام منشاء آثار خیر خواهد بود. بدیهی است نقض عهد هرکدام ضربه به اعتماد عمومی و از طرفی سستی در برنامه‌ریزی، ارائه طرح‌ها و انجام برنامه‌ها را درپی خواهد داشت که به نظر کارشناسان محترم بدترین نوع گسست سازمانیِ کلان جامعه، کوتاهی در تعهدات متقابل می‌باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی تاریخ را خواندم فهمیدم راهی جز شیعه شدن ندارم...اما دوستان اهل سنتم می گفتند شیعه منحرف است و باید توبه کنم. آنها هیچ چیز از کربلا نمی دانستند هیچ چیز از غدیرخم نمیدانستند
🌸 امید به آمدنتان ، هر صبح مثل سپیده، در ما طلوع می کند و با هر ضربان در رگ هایمان جاری می شود و با هر نفس در وجودمان زنده می گردد ...🌸🍃 🌼 امید به آمدنتان مثل اکسیری حیات بخش و نشاط آفرین ، ما را هر صبح به پرواز وا می دارد ...🌼🍃 امید به آمدنتان، امید به همه ی خوبی هاست امید به همه ی دل خوشی هاست 🌹 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت‌های بسیار مهم استاد خیراندیش؛ درباره یکی از کلیدی‌ترین نکات تغذیه ای در کشورمان که ریشه بخش عمده ای از بیماری‌هاست و در عین حال با اصلاح آن، از ابتلا به طیف گسترده ای از بیماریها پیشگیری خواهد شد.
✍ امام صادق علیه ‏السلام: همانا شیعه على علیه ‏السلام کسى است که شکم و شهوت خویش را عفیف نگه دارد و جهاد و تلاش او شدید باشد، براى آفریدگارش کار کند، به ثواب خدا امیدوار باشد و از کیفر او بترسد. 📚 اصول کافى: ج 2، ص 233