بسم الله الرحمن الرحیم
در آفتابِ نگاه تو، صبورِ پیرِ بهارآوا
زمین شکفت و زمان گل کرد، به جشنواره ی رؤیاها
در آن هزاره ی خاموشی، کسی به عشق نمی تابید
دمید عطرِ نگاه دوست، و ناگهان تو شدی پیدا
عذابِ پوچی و دلتنگی، به سر رسید و بهار آمد
دلم هجومِ طراوت شد، جهان و جان همه شد زیبا
بهار؛ هدیه ی دستانت، به کوچه های خزان دیده
شکوفه؛ فرصت چشمانت، به باغ های پر از رؤیا
دلت نسیم بهاری بود، در آب و آینه جاری بود
چه عاشقانه گذر کردی به دشت های پُر از یلدا
تو رفته ای و سرودی نیست، بیا و باز شبی روشن
به خوابِ آینه ها گل کن، بخوان برای دلِ گُل ها
بهارِ پیرِ من ای بُرنا، بیا به زمزمه تا فردا
دوباره خوشه کند رؤیا، دوباره زنده شود دنیا...
✍ #عبدالرضا_رضایی
🔖 ۱۲ بهمن ماه آغاز دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی
🏷 #اشعار_آغاز_دهه_فجر_انقلاب_اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
همیشه حسّ تغزل به نفع شاعر نیست
همیشه این قلم شاعرانه قادر نیست
همیشه دفتر من حاوی مخمس نیست
غم نهفته به اشعار من مشخص نیست
پس از مرور غم و غصه های تکراری
سروده ام به هوایت، ولیکن اجباری
برای قصه ی بهمن چکامه ای دارم
میان مثنوی ام درد نامه ای دارم
زمانه بر سر جنگ است یا حبیب الله
دلم برای تو تنگ است یا حبیب الله
بیا ببین جریان های اختلافی را
بیا ببین اثر ندبه های کافی را
بیا ببین که شکستیم اصل وحدت ها
بیا ببین چه نکردیم بین هیئت ها
بیا ببین که مسلمان کشی به راه افتاد
برادری که به دستان ما به چاه افتاد
بیا بیا به تماشا هوای سازش را
ببین تعرض تلخ پس از نوازش را
یزید معرکه بر رخ نقاب می گیرد
مقدسانه وضو از شراب می گیرد
بیا که بیعت با اجنبی حلال شدست
بیا که خون شهید تو پایمال شدست
بیا که بشنوی حالا نه غزه، لبنان را
نظاره کن سر و جانم فدای ایران را
چه سایه ها ز سر ما یکی یکی کم شد
نبوده ای که ببینی چه با "مقدم" شد
دوباره نام شهیدی به کوی و برزن هم
خبر شدی که شبی احمدی روشن هم ...
بر این لوای بنی صدرمان رجایی نیست
به جز سرای شهادت دگر سرایی نیست
کنار سفره ی ما عمروعاص را دیدی؟
میان حلقه ی فتنه خواص را دیدی؟
بیا بگو که هماره بصیر باید بود
کنار رهبر خود سر به زیر باید بود
بیا دوباره بخوان کلُّ یومٍ عاشورا
بیا دوباره بخوان کلُّ أرض، کرببلا
بگو که فصل جدید و بهار بیداری است
میان غزه و سوریه کربلا جاری است
بیا بگو که علی زمانه ام تنهاست
بگو امیر خوارج جسور و بی پرواست
بگو که راه تعامل ز ابتکار عدوست
بگو که رهبر فرزانه استخوان به گلوست
بیا دوباره بگو از بصیرت عمار
بیا دوباره بخوان أین میثم تمّار
بیا بگو که امان نامه شرّ خنّاس است
خوشا به حال هر آنکه ز نسل عباس است
همین که بعد تو دارم ولی، خدا را شکر
شدم ملازم سید علی، خدا را شکر
گذشته آب جفا دیگر از سرم سید!
از این گلایه هر ساله بگذرم سید!
دلم هوای تو کرده هوای چشمانت
هوای مرثیه و شانه های لرزانت
دلم هوای جماران دیگری کرده
هوای روضه ی گودال "کوثری" کرده
✍ #علیرضا_خاکساری
🏷 #اشعار_آغاز_دهه_فجر_انقلاب_اسلامی