@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحديرجزء15(معتزآقائی).mp3
4.2M
جزء15
📖🌹📖🌹📖🌹📖🌹📖
🌺#تحدیر (تندخوانی)
🌺#جزء 5⃣1⃣
🌺#استاد_معتز_آقایی
❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖
#جزء15
64Bit🚀4/0 :MB
⏰Time=34/31
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
JOZE 15.mp3
11.14M
🌺 #ترتیل
🌺 #جزء15
🌺#استاد_میثم_تمار
❖═▩ஜ🍃🌺🍃ஜ▩═❖
#جزء15
64Bit🚀10/5 :MB
⏰Time=1:01:04
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام:
حکم نت دزدی چیه ؟!
🔸احکامی که باید بدانیم
#آموزش_احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام:
گربه نیار تو خونه !
🔸احکامی که باید بدانیم
#آموزش_احکام
چگونه به خدا شبیه شویم 4.mp3
12.5M
#چگونه_به_خدا_شبیه_شویم (۴)
🦋🍀راه ارتباط با اهل بیت(علیهم السلام )
💠قسمت چهارم
🌸 #استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
👈 یکشنبه 👈 6 اسفند / حوت 1402
👈15 شعبان 1445 👈25 فوریه 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌺🌴🍀🌷💐🌾🍃🌺🌸
❤️میلاد سراسر نور ولی عصر حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا و ارواح من سواه فداه و عجل الله فرجه الشریف (۲۵۵ هجری).
🌸🌺🌼🌹🍃💐🌿🍀🌴
⭐️ احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر است:
✅خواستگاری عقد و ازدواج.
✅مسافرت.
✅داد و ستد و تجارت.
✅آغاز نویسندگی و نگارش کتاب و مقاله..
✅و دیدار علماء و سادات و بزرگان و درخواست از آنها خوب است.
👼 مناسب زایمان نیست.
🚘مسافرت : سفر خوب است.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز :قمر در برج سنبله است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️خرید خانه و مسکن.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️اشتغال به تجارت.
✳️خرید باغ و مزرعه.
✳️قرار داد و قولنامه نوشتن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️و آغاز تعلیم و تعلم خوب است.
🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب:
فرزند حافظ قران شود. ان شاءالله..
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،سلامت آفرین است.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
🔭
🔮🔭
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
چگونه به خدا شبیه شویم ۰۲.mp3
19.29M
#چگونه_به_خدا_شبیه_شویم
🌾 مهمترین سوال قیامت
✳️👈قسمت دوم2
🌸 #استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
⏰Time=19/56
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
چگونه به خدا شبیه شویم ۰۳.mp3
19.37M
#چگونه_به_خدا_شبیه_شویم ۳
🌿 شرط ثبت نام ( نصرت )
قسمت: سوم
🌸 #استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
🌹🍃
🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای خوشبختی راه درازی نروید 🌺
دنبال داشتن آدم خاصی ...
شغل خاصی موقعیت و مدرک
و قیافهی خاصی نباشید ...!
خوشبختی یعنی که از همین
چیزهای مثلا معمولی
و دم دستی ، لذت ببرید ...!
از همین چیزهای سادهای
که یادتان رفته روزی، شبی ...
وقتی داشتنش آرزویتان بود ...!
خوشبختی را با همین چیزهای
معمولی به خانههایتان بیاورید..🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹جـانم فـدای نـام تو
❤️يا صاحبالزمان
🌹قـربان آن مقـام تو
❤️يا صاحبالزمان
🌹جـان ميدهم بخاطر
❤️يک لحظه ديدنت
🌹دل عـاشقٍ سلامِ تو
❤️يا صاحبالزمان
🌹این گلهای ناقابل
❤️تقدیم به قدوم مبارک
امام زمان ( عج)❤🌹❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌼
🌹خوشا روزى که مولا بازگردد🌹
🌷انا المهدى طنين انداز گردد🌷
🌹به حق مادرش زهراى اطهر🌹
🌷به حق فرق اکبر، حلق اصغر🌷
🌹خداوندا ظهورش دير گرديد🌹
🌷بسى عاشق در اين ره پير گرديد🌷
🌹مهيا کن تو اسباب ظهورش🌹
🌷منور کن تو گيتى را ز نورش🌷
💚 يا رب الحسين(ع)
💚بحق الحسين(ع)
💚 اشف صدر الحسين(ع)
💚 بظهور الحجة(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞شد نیمه ی شعبان
🎉و جهان گشت جوان
💞از مقدم پاک آن ولی سبحان
🎊آن پرده نشین کاخ وحدت امروز
💞بنمود رخ از پرده و گردید عیان
🎉ولادت با سعادت
حضرت مهدی صاحب الزمان(عج)
بر شما مبارک🌸🎊🌸
مداحی آنلاین - اهلاً و سهلاً یا بقیّةالله - کریمی.mp3
4.53M
🌺 #میلاد_امام_زمان(عج)
💐اهلاً و سهلاً یا بقیّة الله
💐سلالةالعشق ای روشنی راه
🎙 #محمود_کریمی
👏 #سرود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚يا صاحب الزمان(عج)...
🌸دیدن روی تو
بر دیده جلا می بخشد💚
🌸قـدم یار
به هر خانه صفا می بخشد 💚
🌸بدتر از
درد جدایی به خدا دردی نیست😔
🌸خاک پاهای
تو گفتند دوا می بخشد💚
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷السلام_علیک_یابقیةالله
🌷آقا_ولادتت_مبارک
برخیز ،که 🏝🏖
منجی جهان می آید
آن حجّت حق،،🏝
امید جان می آید
شد دامن نرگس🏝🏖
ز گلستان حَسَن نورانی..
گلریز، که 🏝🏖
صاحب الزمان،،میآید...
🌷ولادت با سعادت حضرت
صاحب الزمان مبارک باد🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 به بزرگتر از خودت بي احترامي نكن؛زيرا روزي در موقعيت سني او خواهيد شد
🌸 با دوستت با چهره اي باز وخندان روبرو بشو؛ تا دوستيت را بيشتر احساس كند
🌸 چو دشمنت را ديدي لبخند بزن؛
تا نيرو و قوتت را احساس كند
🌸 سعي كن هميشه شخصيت خاص خودت را داشته باشی؛تا خودت را گم نكني
🌸 نسبت به ديگران خوش بين باش؛تا ديگران نيز نسبت به شما خوش بين باشند
🌸 احمق به كاري كه انجام نداده؛سخن ميگويد و شخص مغرور سخن ميگويند در كاري كه ميخواهد انجام دهد و شخص عاقل سخن نميگويد وعمل ميكند
🌸 هيچ فرقي بين رنگ نمك و شكر نيست؛ هر دوتاشون يك رنگ دارند…بعد از چشيدن فرق را خواهيد فهميد…انسانها همه همينجورند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 این کلیپ خاطره استاد #قرائتی را
نگاه کنید و تا میتونید نــــــــشر دهــــــید.
✅ تا برا مــــــولامون حداقل کاری کرده
باشــــیم. خــــــیلی جالب و شـــــــــــنیدنی.
🌹 ما را هم دعا کنید تا عــــاقبت بخیر
شویم 🙏
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#نیمه_شعبان
#امام_زمان
🌷آیت الله امام خامنه ای:
روز ولادت #امام_زمان ، برای همه
بشــــــر و تاریخ عــــــــــــــــــــــــید اسـت.
کـــــسانی بودند که در دوران تاریک
فـرعونها و نمرودها و ابوجهلها و
ســــــــــلاطین ظالم، در فقر و ظلم و
تبعیض ســــــــر کردند و مُردند و رنج
کــــــــشیدند و روی خــــــــوبی ندیدند؛
امـــــــــــروز برای آنها هم عید است.
...
امروز با بقیه ایام و اعیاد، تفاوت دارد.
واقـــــعاً اگر ما امروز را «عید اللهالاکبر»
بنامیم، مبالغه و گزاف نیست.
🗓سخنرانی در ۱۳۷۴/۱۰/۱۷
#ولادت_حضرت_مهدی_سلام_الله_علیه
#نیمه_شعبان
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 ده شاخصه انتخاب اصلح در کلام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
🍃🌹🍃
۱. ساده زیستی و عدم ثروت اندوزی (نامه ۴۵)
۲. برخورد قاطع با نزدیکانی که دارای فساد اقتصادی هستند.(نامه ۴۱)
۳. عدم همراهی و به کار گیری دنیا طلبان (نامه ۳۹)
۴. عقب نشینی نکردن در برابر دشمن (نامه ۳۸)
۵. توجه به نظرات مردم (نامه ۵۳)
۶. توجه به اقشار ضعیف و کاهش گرفتاری های مردم (نامه ۵۳)
۷. رفع کینه و دشمنی بین مردم (نامه ۵۳)
۸. تلاش برای از بین بردن فساد(نامه ۵۳)
۹. سوء ظن به دشمن حتی هنگام صلح (نامه ۵۳)
۱۰. نظارت بر زیر دستان و انتخاب فرد شایسته برای خدمت به مردم (نامه ۵۳)
📚 منبع: نهجالبلاغه
#انتخابات_مردم | #انتخابات_مجلس
مدح و متن اهل بیت
✨#بـانـوے_پـاک_مـن 🌹قسـمـت هـفـتـاد و دوم کی فکرشو میکرد کارن مغرور یک روز عاشق بشه و اینهمه احساس
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت هـفـتـاد و ســوم
موقع بله گفتن من رسید.
آروم زمزمه کردم:با اجازه مادر و پدرم و آقا صاحب الزمان بله.
همه شروع کردن به دست زدن و عاقد هم بعد گرفتن چندتا امضا رفت.
باید کارن شنلم رو برمیداشت. خیلی استرس داشتم و دست خودمم نبود.
فقط چشمام رو بستم و یکدفعه دنیای جلو چشام سفید شد.
آروم چشامو باز کردم و صورت متعجب و حیرت زده کارن رو دیدم.
همه مشغول دست زدن و هلهله کردن بودم اما من خیره شدم تو چشمای همسرم.
تو چشمایی که حالا دنیای من بود.
با بهت دستشو آروم رو گونه ام کشید و گفت:فرشته کوچولوی من چقدر قشنگ شدی.
به کت شلوار مشکی و پیراهن نباتیش نگاه کردم و گفتم:تو هم قشنگ شدی.
به زور ازم چشم کند و هر دو نشستیم بعد چند دقیقه خانما راهیش کردن سمت مردا.
خیلی دوست داشت کروات بزنه اما مانعش شدم و گفتم تو آلان مسلمونی کروات اصلا شایسته یک بچه مسلمون نیست.
برای مجلسم همه دوست داشتن آهنگ و بزن و برقص داشته باشه اما من مخالفت کردم و کارن هم به زور قبول کرد.
باید خیلی روش کار کنم که تقریبا مثل هم بشیم.
اینکه صرفا مسلمون شده کافی نیست. شیعه شدنش، بچه هیئتی شدنش، آهنگ گوش نکردنش... اینا همه به عهده منه.
خانوما با زدن به میز و هلهله کردن و اینا یکم رقصیدن و من زمزمه هایی شنیدم که آرزو کردم اون لحظه خدا جونم رو بگیره اما دیگه نشنوم تهمتا و نارو هایی که بهم میزنن.
مخصوصا از زبون خودی. حالا بیگانه چیزی نمیدونه از زندگیت اما اگر از زبون خودی بشنوی قلبت تیکه تیکه میشه. حاضری زمین دهن باز کنه و بری توش.
"نه میدونی چیه هلنا؟ این دختر عموی به اصطلاح مومن و با خدای من از همون اول واسه کارن بیچاره تور پهن کرده بود.فقط انگار منتظر بود خواهرش بره زیر خاک تا زیرآب شوهرشو بزنه."
آره اینو آناهید گفت. دخترعموی با معرفتم.
"چمدونم والا این دختره بد شگون از اول قدمش نحس بود. به زور خودشو چسبوند به پسر ساده و بیچاره من. کی گفته چادریا با حیاترن؟"
اصلا باورم نمیشد عمه ام درباره من اینجوری قضاوت کنه.
اون لحظه ای که بله رو گفتم فکر این متلکا و زخم زبون ها رو نمیکردم. خیلی ترسیدم.
کاش بتونم این طرز فکرای مزخرف رو از سرشون بیرون کنم.
وسط مجلس عروسیم، عروسی برام عزا شد. اشکم در اومده بود و نمیدونستم چیکار کنم.
اما صبر کردم. تا آخر شب صبر کردم و دم نزدم در حالی که از درون داشتم آتیش میگرفتم.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت هـفـتـاد و چـهـارم
موقع هدیه دادن رسید و کارن باز اومد.
دستمو که گرفت انگار برق بهم وصل کرده باشن عقب کشیدم.
محکم دست ظریفمو بین دستان مردانه اش گرفت و گفت:نترس من دیگه شوهرتم.
بعد از دادن هدیه های کوچک و بزرگ که بزرگترینش ماشینی بود که پدرجون هدیه داده بود به ما و کارن اون ماشینو گل زده بود.
خلاصه کم کم شام رو هم سرو کردیم و موقع رفتن شد. دوست داشتم زودتر برسم خونه استراحت کنم سرم داشت میپوکید.
نمیخواستم عروسی رو خراب کنم برای همین لبخند مصنوعی میزدم تا کسی به حال درونم پی نبره.
با همه خداحافظی کردیم و رفتیم سوار ماشین شدیم.
خداروشکر که عروس کشون و از این برنامه ها نداشتیم.
محدثه انقدر به کارن وابسته بود که نتونستیم بزاریمش پیش مامانم.
تا رسیدیم به خونه،کارن محدثه رو گذاشت رو تخت خوابش و اومد پیش من.
از چشمام خستگی رو فهمید و گفت:خوابت میاد؟
_اره.
لبخند زد و دستمو گرفت.
_یه دوش بگیر از شر اینهمه تافت و آرایش خلاص شی بعد استراحت کن.
نمیخواستم اونم بفهمه امشب چه اتفاقاتی افتاده. نمیخواستم شب به این قشنگی خراب بشه.
زود رفتم حمام و بعدش اومدم کنار کارن که حسابی غرق خواب بود دراز کشیدم. بعد یک دنیا فکر و خیال بالاخره خوابم برد.
صبح روز بعد با صدای گریه محدثه بیدار شدم.
کارن نبود حتما رفته بود سرکار. سریع بلندشدم و رفتم تو اتاق محدثه. بچه ام داشت خودشو خفه میکرد از گریه.
زود بغلش کردم و انقدر دم گوشش حرف زدم که آروم شد.
کم کم باید بهم عادت میکرد. مسئولیتش از این به بعد گردن من بود.
_دختر نازم چطوره؟ خانمی دیگه گریه نکنیا. نبینم چشمای قشنگت اشکی بشه قربونت بشم.
با محدثه که تو بغلم آروم شده بود، رفتم تو آشپزخونه و یک صبحانه مختصر آماده کردم خوردم.
به محدثه هم شیر خشک دادم معلوم بود گشنشه.
باید از کارن میپرسیدم ساعت کاریش چجوریه. باید قبل رفتنش براش صبحونه آماده میکردم.
بعد از جمع کردن ظرفای صبحونه، به کارن زنگ زدم.
_جانم خانمم؟
_سلام کارن خوبی؟
_قربونت عزیزم توخوبی؟ خوب خوابیدی؟
_آره بد نبود. میگم ظهر واسه ناهار میای؟
_نه خانم فکر کنم عصر بیام. شما ناهارتو بخور. محدثه که اذیتت نمیکنه؟
_نه بچه ام آرومه.
خندید و گفت:ای جانم. خوشحالم مادر بچه ام شدی و براش مادری میکنی.
لبخند قشنگی رو لبم شکل گرفت.
_منم خوشحالم که خانم خونه ات شدم.
لحظه ای مکث کرد و بعد گفت:دوست دارم خانمی.. من برم به کارم برسم مراقب خودتون باشین.
_چشم شما هم مواظب خودت باش. خدافظ.
_خدافظ.
محدثه آروم شستمو گرفته بود و تو دهنش کرده بود.
وقتی شستمو مک میزد دلم قنج میرفت.
چقدر این موجود کوچولو، دوست داشتنی بود.
ناهار چون تنها بودم یک کتلت ساده درست کردم و خوردم.
باز خداروشکر که محدثه بود سرم بند میشد. اگه نبود که از تنهایی دق میکردم.
ساعت۴بود که مامان زنگ زد. بالاخره یاد من افتادن.
_سلام.
_سلام دخترم. خوبی؟چه خبر؟
_ممنون شماخوبین؟
_محدثه چیکار میکنه؟
_تو بغلمه داره میخوابه.
_مواظبش باشیا اون دیگه دست تو امانته.
_باشه حتما. مامان؟
_جانم؟
_دیشب بعد رفتنمون عمه دیگه چیزی نگفت؟
_نه دخترم چطور؟
_هی..هیچی.. من برم الان کارن میاد.
_سلام برسون مادر. خدانگهدار.
_خداحافظ.
گوشیو که قطع کردم دلم گرفت. نه خواهری، نه دوستی، نه همدمی،نه همسایه ای.. هیچکس رو نداشتم
دلم به حال تنهایی خودم سوخت.
دانشگاه رو هم فعلا بیخیال شده بودم چون نگهداری از محدثه به مشغله هام اضافه شده بود و جلو دانشگاه رفتنم رو میگرفت.
مهد کودک هم نمیتونستم بزارمش چون به کسی اطمینان نداشتم.
بچه سه ماهه مسئولیتش سخته میترسیدم بزارمش مهد.
محدثه که خوابید گذاشتمش تو اتاق و رفتم لباس بپوشم تا کارن بیاد.
یک بلیز شلوار سورمه ای پوشیدم، موهامم باز گذاشتم. آرایش بلد نبودم اما یکم آرایش کردم تا رنگ و روم باز بشه.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
✨#بـانـوے_پـاک_مـن
🌹قسـمـت هـفـتـاد و پـنـجـم
ساعت۵ونیم کارن اومد. منم رفتم استقبالش و بهش خسته نباشید گفتم.
_ممنون خانمی. خوشگل کردیا.
خندیدم و گفتم:ممنون لطف داری. بشین چای بیارم برات.
کتشو ازش گرفتم گذاشتم سر جالباسی. اونم رفت لباساشو عوض کنه.
دو تا فنجون چای ریختم و آب نبات گل محمدی و شکلات گذاشتم کنارش.
دوتا نبات نی دارم کنار فنجونا گذاشتم و رفتم پیشش.
رو مبل کنارش نشستم و گفتم:خسته نباشی.
دستمو گرفت و بوسید گفت:ممنون خانمم. خستگیم با حضور شما در میره.
چایش رو با آرامش و سکوت خورد و باز تشکر کرد.
_چیزی شده زهرا؟از دیشب تو همی؟
_نه چیزی نیست.
_اگه چیزی شده و کسی حرفی زده بهم بگو.
_نه همه چی خوبه.
_مطمئن باشم بهم دروغ نمیگی؟
از بچگی یاد گرفتم دروغگو دشمن خداست. نمیخواستم بهش دروغ بگم، راست گفتنم ناراحتش میکرد.
خیلی دو دل بودم.
_اگه چیز مهمی باشه میگم بهت.
بعد هم لبخند زدم که مطمئن بشه.
باصدای محدثه رفت پیشش و آوردش بیرون.
کمی باهاش مشغول بازی شد منم رفتم به کیکی که گذاشته بودم تو فر، سر بزنم.
خوب پخته شده بود. درش آوردم از فر و با شکلات و ترافل تزئینش کردم.
گذاشتم سرد بشه تا بخوریمش. به کارن گفتم:چیزی میخوری برات بیارم؟
_نه خانم بیا پیش خودمون.
رفتم پیششون نشستم که اذان گفتن.
_بریم نماز بخونیم.
رنگ کارن پرید و گفت:باشه حالا دیر نمیشه.
_عزیزم نماز اول وقت ثواب بیشتری داره. پاشو.
رفتم وضو گرفتم و اومدم دیدم کارن نشسته هنوز با محدثه بازی میکنه.
_پاشو دیگه.
_نماز خوندم خانم.
_خوندی؟؟؟مگه میشه به این زودی؟
_من تازه کارم خانمم نمیتونم مثل شما مسلمونای قدیمی آروم و با خشوع بخونم.
بهش حق دادم و رفتم که نماز بخونم.
نمازمو که تموم کردم، کیکو آوردم و خوردیم باهم.
_همه چی کنار تو خیلی قشنگه زهرا. خداروشکر میکنم که دارمت عزیزم.
به روش لبخند پاشیدم و گفتم:حسمون متقابله.
کمی محدثه رو بغل کردم و بعد گفتم:خب من برم شام درست کنم.
_کیک به این خوشمزگی رو خوردم جا ندارم.
زدم به شکمش و گفتم:هنوز تازه ساعت۷ شده.کو تا ۱۰شب.
اون شب به خوشی و خوبی گذشت و خداروشکر فکر تیکه ها و متلک های عمه و آناهید از سرم بیرون رفت.
ادامه دارد...
#نویسنده_زهرا_بانو
#نماز_شب🙂
🔸وقتی که جوان برای نمازشب بلند میشود، اما خوابش میآید و سرش به این طرف و آن طرف میرود، چانهاش پایین میافتد، پروردگار درهای آسمان را باز میکند و خطاب به ملائکه میفرماید: «اُنْظُروا اِلى عَبْدى؛ به بنده من نگاه كنيد.»
🔸 یعنی خداوند علّیِ اعلا افتخار میکند که ببیند این بنده من، کاری را که بر او #واجب نکردهام؛ چگونه به جا میآورد.
پروردگار میفرماید: من سه چیز به او مرحمت میکنم؛
🔸 اول اینکه موفق به توبه اش میکنم؛ آن هم توبه نصوح و قاطع،
🔸دوم اینکه گناهانش را میآمرزم
🔸و سوم رزق وسیعی نصیب او میکنم.
🖋آیت الله حق شناس🖋