#امام_حسن_ولادت
#جمل
#تبری
همین که ماه به نیمه رسید و کامل شد
ستاره ای بدرخشید و ماه محفل شد
نزول مصحف حق در لیالی قدر است
ولی چه زودتر آیات نور نازل شد
حسن همیشه سراسر نماد تحسین است
به حُسن رحمت او پادشاه ، سائل شد
چگونه دست به دامان لطف او نشویم
کریم بیت کرم رافع المشاکل شد
کسی که قطره ای از بحر جود او را دید
ز هر چه هست به جز این نگار غافل شد
بدا به حال کسی که اسیر او نشود
خوشا به حال کسی که به یار مایل شد
چگونه در دلم از دشمنش نباشد کین ؟
بدون بغض عدو ، حبّ دوست باطل شد
تمام هستی خود را کنم فدای حسن
هزار شکر خدا را شدم گدای حسن
فدای نام نکویش که زینت غزل است
طواف ماه رخش کار زهره و زحل است
خدا برای خودش آفرید نور حسن
به عشق او گل ما را سرشت روز الست
حسن حسن تو بگو با شهید کرب و بلا
که نام این دوبرادر عسل تر از عسل است
هماره ذکر علی بهترین طاعت هاست
بگیر ذکر حسن را که افضل العمل است
شبیه حیدر کرار دل زند به نبرد
برای هیبت و جنگ آوری چه خوش مثل است
بنا به وحی الهیست صلح یا جنگش
ولی اگر که بجنگد دلیر و بی بدل است
ز حضرت اسدالله اذن میگیرد
حریف می طلبد ، یکه تاز و شیر و یل است
گرفت نیزه به دست و به قلب لشکر زد
ز هیبتش همه گفتند فاتح جمل است
طریق فاصله را مثل صاعقه طی کرد
رسید و ناقهٔ ملعونه را زد و پی کرد
محمد حنفیه خجل ز مولا شد
چگونه در دلش این بار ترس پیدا شد
علی صداش زد و گفت ای عزیز پدر
کنون که فتنه ملعونه خوار و رسوا شد
نکن قیاس خودت را به مجتبی پسرم
که تو ز نسل من و او ز نسل زهرا شد
به قلب سبط نبی هیچ ترس و واهمه نیست
به ضرب نیزهٔ این تکسوار غوغا شد
به روی ناقه زنی بود اهل مکر و دغل
زنی که قامت احمد ز فتنه اش تا شد
زنی که راضی از او نیست حضرت زهرا
زنی که باعث جنگ و نزاع و بلوا شد
زنی که اهل اطاعت نبود و بی دین بود
زنی که باعث سر در گمی دلها شد
مقابل ولی الله او صف آرایید
و این بزرگترین ظلم و ذنب و فحشا شد
چقدر غصه و غم ریخت او به جان علی
هزار لعنت حق بر مخالفان علی
#سید_احمد_هاشمی_شهیدی
#امام_حسن_ولادت
#جمل
#تبری
همین که ماه به نیمه رسید و کامل شد
ستاره ای بدرخشید و ماه محفل شد
نزول مصحف حق در لیالی قدر است
ولی چه زودتر آیات نور نازل شد
حسن همیشه سراسر نماد تحسین است
به حُسن رحمت او پادشاه ، سائل شد
چگونه دست به دامان لطف او نشویم
کریم بیت کرم رافع المشاکل شد
کسی که قطره ای از بحر جود او را دید
ز هر چه هست به جز این نگار غافل شد
بدا به حال کسی که اسیر او نشود
خوشا به حال کسی که به یار مایل شد
چگونه در دلم از دشمنش نباشد کین ؟
بدون بغض عدو ، حبّ دوست باطل شد
تمام هستی خود را کنم فدای حسن
هزار شکر خدا را شدم گدای حسن
فدای نام نکویش که زینت غزل است
طواف ماه رخش کار زهره و زحل است
خدا برای خودش آفرید نور حسن
به عشق او گل ما را سرشت روز الست
حسن حسن تو بگو با شهید کرب و بلا
که نام این دوبرادر عسل تر از عسل است
هماره ذکر علی بهترین طاعت هاست
بگیر ذکر حسن را که افضل العمل است
شبیه حیدر کرار دل زند به نبرد
برای هیبت و جنگ آوری چه خوش مثل است
بنا به وحی الهیست صلح یا جنگش
ولی اگر که بجنگد دلیر و بی بدل است
ز حضرت اسدالله اذن میگیرد
حریف می طلبد ، یکه تاز و شیر و یل است
گرفت نیزه به دست و به قلب لشکر زد
ز هیبتش همه گفتند فاتح جمل است
طریق فاصله را مثل صاعقه طی کرد
رسید و ناقهٔ ملعونه را زد و پی کرد
محمد حنفیه خجل ز مولا شد
چگونه در دلش این بار ترس پیدا شد
علی صداش زد و گفت ای عزیز پدر
کنون که فتنه ملعونه خوار و رسوا شد
نکن قیاس خودت را به مجتبی پسرم
که تو ز نسل من و او ز نسل زهرا شد
به قلب سبط نبی هیچ ترس و واهمه نیست
به ضرب نیزهٔ این تکسوار غوغا شد
به روی ناقه زنی بود اهل مکر و دغل
زنی که قامت احمد ز فتنه اش تا شد
زنی که راضی از او نیست حضرت زهرا
زنی که باعث جنگ و نزاع و بلوا شد
زنی که اهل اطاعت نبود و بی دین بود
زنی که باعث سر در گمی دلها شد
مقابل ولی الله او صف آرایید
و این بزرگترین ظلم و ذنب و فحشا شد
چقدر غصه و غم ریخت او به جان علی
هزار لعنت حق بر مخالفان علی
#سید_احمد_هاشمی_شهیدی