eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
19.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
الا كه راز خدايي خدا كند كه بيايي تو نور غيب نمايي، خدا كند كه بيايي  شب فراق تو جانا خدا كند به سرآيد سرآيد و تو برآيي، خدا كند كه بيايي  دمي كه بي تو سر آيد خدا كند كه نيايد الا كه هستي مايي، خدا كند كه بيايي  فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها تو دست عقده گشايي، خدا كند كه بيايي  ز چهره پرده بر افكن به ظلم شعله در افكن تو دست عدل خدايي، خدا كند كه بيايي  نظام هر دو جهاني امام عصر و زماني يگانه راهنمايي، خدا كند كه بيايي  تو مشعري عرفاتي، تو زمزمي تو فراتي تو رمز آب بقايي، خدا كند كه بيايي  دل مدينه شكسته حرم به راه نشسته تو مروه اي تو صفايي، خدا كند كه بيايي  به سينه ها تو سروري به ديده ها همه نوري به دردها تو دوايي، خدا كند كه بيايي  ترا به حضرت زهرا، بيا ز غيبت كبري دگر بس است جدايي،خدا كند كه بيايي
بیا! و گرنه در این انتظار خواهم مرد  اگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مرد  به روی گونه ی من، اشک سالها جاری است  و زیر پای همین آبشار خواهم مرد  خبر رسید که تو با بهار می آیی  در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد  نیامدی و خدا آگه است، من هر روز  به اشتیاق رُخَت، چند بار خواهم مرد  تمام زندگی من در این امید گذشت  که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد  پدر که تیغ به کف رفت مژده داد که من  به روی اسب سپیدی، سوار، خواهم مرد
دور از حریم وصلت گل رنگ وبو ندارد سر چشمه ی طراوت آبی به جو ندارد کو یار آشنائی تا درد دل بگویم غیر از خیالت این دل یک گفتگو ندارد از آتش فراغت دیگر نماند طاقت جز رؤیت جمالت دل آرزو ندارد گرد ملال هجران با آب دیده شویم الحق که جز در این آب،دل شستشو ندارد بی اشک حسرت تو هرگز مباد چشمی این اشک اگر نباشد کس آبرو ندارد ای جلوه گاه قرآن ای چلچراغ ایمان حیف از تو گر برد نام هرکس وضو ندارد جز بازتاب نورت ، نوری در این جهان نیست زیرا چراغ هستی غیر از تو سو ندارد بغض تو نار نیران حبّ تو اصل ایمان دیگر به روز محشر این گفتگو ندارد راه وصال بستی ، با دیگران نشستی رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد
آقا غريب هستي و اصلا عجيب نيست از غربت علي دل تو بي نصيب نيست بس نامه ها شبانه نوشتي من الغريب اي آخرين حسين ...خبر از حبيب نيست! هل من معين غربت تو مي رسد به گوش مردي براي پاسخ (هَل مِن مُجيب) نيست اين روزها که فتنه فراگير گشته است دیگر کسی به فکر دوا و طبيب نيست آهسته تر به گوش تو مي گويم اي عزيز در انتظار روي تو يک بي شکيب نيست دکان زدند پاي شما خود پرستها آقا نيا دعاي فرجها نجيب نيست
سلام الله علیها هرشب که دست بر دل بی تاب میزنی آتش به جان به جان منبرو محراب میزنی از دستمال اشک تو خون می چکد چرا قربان چشم تو که خوناب میزنی از فرط گریه مادرت از هوش میرود هر شب به روی مادر خود آب میزنی ما را بیا خرابه نشین کن که جان دهیم امشب که سر به عمه بی تاب میزنی
فتنه‌ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من شعله‌ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه ناله‌ی حیدر بیا شد ناله‌ی فضه بیا اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در زهرا صدایت کرد مهدی‌جان بیا منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه
فتنه‌ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من شعله‌ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه ناله‌ی حیدر بیا شد ناله‌ی فضه بیا اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه پشت در زهرا صدایت کرد مهدی‌جان بیا منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه
لال است آن‌زبان که نگوید ثنای‌تو  کور است دیده‌ای‌که‌ببیند سوای‌تو  رحمت‌به‌روح"صائب"شیرین‌سخن که‌گفت:  «عالم‌پر است از تو وخالی‌است جای‌تو»  از آن‌سری،که‌پای گذاری‌به‌چشم ما  ای‌چشم‌جبرئیل امین! جای پای تو   هرشب،دلم‌مسافرسرداب‌سامره‌ست همچون‌کبوتری که پرد در‌هوای تو   شب‌های جمعه ناحیه خوانند انبیا  در صحن سیّدالشّهدا با صدای تو  ای کاش در کنارحرم،صبح‌جمعه‌ای  تو بر حسین گریه کنی، ما برای تو  هرنیمه‌شب که بهرظهورت،دعاکنی  آمین فاطمه است، جواب دعای تو   دارند التماس دعا از تو دوستان  هر لحظه در زیارت کرببلای تو  بگذارما به جای توگرییم بر حسین تبدیل تابه‌خون نشود،اشک‌های‌تو  "میثم"اگر به‌کعبه بود،‌لحظة ظهور  زیبد کند هزار سر و جان فدای تو
امید دل چرا در جیب غم بردی سر خود را بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را چه شبهایی که همچون شمع سوزان تا سحر کردی نثار قبر زهرا اشک چشمان تر خود را بیا ای یوسف گمگشتۀ مصر ولا مهدی نشان شیعیان ده قبر زهرا مادر خود را بیا با هم بگرییم از برای غربت جدّت که شب بنهاد زیر گل گُل نیلوفر خود را... بیا و در کنار جسم خونین برادر بین به زیر تازیانه عمّۀ غم پرور خود را بیا مگذار تا جدّت به پیش خنده ی دشمن بگیرد در بغل با گریه نعش اکبر خود را بیا از جدّ خود بستان عموی شیر خوارت را که می نوشد به جای شیر خون حنجر خود را بیا مگذار جدّت از فراز نیزه ی دشمن ببیند زیر کعب نیزه، اشک دختر خود را بیا بنگر چگونه عمّۀ مظلومه ات زینب نهاده در بیابان لاله های پرپر خود را بیا چشم تر و لب های خشک تشنگان را بین که گم کردند در دشت بلا آب آور خود را
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟! از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟! گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته است وای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایم منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل با امید فتح در راه شما افتاده ایم با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زمان در پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندید در نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر... چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم
هر طرف می گردم و آواره ام آقاجون تا خود نمایی چاره ام چاره ام ای گل من دیدار توست کعبه ی چشم دلم رخسار توست می روم در پی تو به هر طرف کربلا ، مدینه ، سامرا ، نجف هر کجا رَوم به هر بهانه ای تا که جویم از تو یک اشاره ای بهترین نشانه ام حضور توست اولین دعای من ظهور توست بر لبم به وقت سختی و حرج ذکر عجل لولیک الفرج خوش بُوَد به شام انتظار من وصل روی تو شود قرار من از سفر نیامدی من چه کنم بی تو با طعنه ی دشمن چه کنم تا نیایی خون دل مِیِ سبوست خنده بر منتظران کار عدوست تکیه بر کعبه زن ای کعبه ی راز در بر مقام و رکن بخوان نماز به اَنا المهدی خود غوغا کن عقده از سینه ی مستان وا کن که همه جزء سپاه تو شوند جان به کف بر سر راه تو شوند لحظه ی آمدنت چه دیدنی است چهره ی حیدری ات بوسیدنی است ذوالفقار خود بگیر تو ای امیر انتقام خون فاطمه بگیر
روح تو را موجه و والا سرشته اند ذات تو را ز طینت طاها سرشته اند آب حیات، قطره محلول اشک توست چشم تو با شراب طهورا سرشته اند روی تو با لطافت نرگس عجین شده تنها تو را شبیه به گل ها سرشته اند وقتیکه گرمی نفست خورده بر کویر هرمی از آن گرفته و گرما سرشته اند لبریز مهر و عاطفه و از ستم تهی ست قلب تو را ز کینه ، مبرا سرشته اند آسایش دو عالم اگر بی تو سود داشت دیگر چرا جهنم و طوبا سرشته اند؟ باور نکردنیست رسیدن به وصل تو گویا تو را شبیه به رویا سرشته اند آقا تو آفریده شدی بهر انتقام یعنی تو را به خاطر زهرا سرشته اند
سحر نوید دهد، صبح نور نزدیک است زمان غم به سر آمد، سرور نزدیک است شفق زده است ز مشرق، فروغ صبح امید دهید مژده که روز ظهور نزدیک است گذشته موسی عمران از آن سوی دریا بگو به لشکر فرعون، گور نزدیک است حجاب ها ز میان رخت بسته اند همه الا که لحظه ی فیض حضور نزدیک است رسد ز سینهء سینا ندا به اوج فلک که پای موسی عمران به طور نزدیک است چگونه از حرم یار دور افتادید!؟ برای اهل دل این راه دور نزدیک است طلایه دار عدالت ز راه می آید زوال سلطنت ظلم و زور نزدیک است ظهور یوسف زهرا قیامت کبراست یقین کنید که روز نشور نزدیک است
جمعه آمد بیقرارم بیقرار بهر دیدار توام چشم انتظار جمعه آمد مهدی صاحب زمان کی شود آن چهره ی ماهت عیان جمعه آمدای گل باغ ولا ذکر من یابن الحسن مهدی بیا جمعه آمد باز من یاد توام شکرلله خانه آباد توام جمعه آمد دل شکسته آمدم بی قرار و زار و خسته آمدم جمعه آمد کن نظر بر حال من از غم هجرت شکسته بال من جمعه آمد آمدم من سوی تو تا بگیرم یابن زهرا بوی تو جمعه آمد بر توام مولاپناه دردمندم مستمند یک نگاه جمعه آمد نور تابد بر دلم نام تو حل می‌کند هر مشکلم جمعه آمدبر گل رویت قسم بی توای مهدی زهرا بی کسم جمعه آمد گشته ام مهمان تو مهدیا درد من و درمان تو جمعه آمد آمده سویت فقیر کن کرم مولای من دستم بگیر جمعه آمد دستگیری کن زمن کن نظر بر حال من یابن الحسن جمعه آمدای دعایت مستجاب بر من مسکین بده مولا جواب جمعه آمد روزهجران شما باز هستم دیده گریان شما جمعه آمد روز بیعت با شما جمع ما را از کرامت کن دعا جمعه آمد نام تو مشکل گشاست دردها با ذکر نام تودواست جمعه آمد شیعه را یار و حبیب کی می آیی یار تنها و غریب جمعه آمد حاجت ما کن روا تو خودت بهر فرج بنمادعا جمعه آمداین(رضا) مهمان توست دیده گریان از غم هجران توست از غم هجر تو بیمارم بیا در جهان تنها تو را دارم بیا
یا حضرت مهدی خودت دردم دوا کن دستی پر از حاجت منم، حاجت روا کن همچون گدایان آمدم اندر حریمت رحمی تو شاها بر منِ همچون گدا کن مولا به جان مادرت زهرا مریضم حقّ کسای مادرت دردم دوا کن من لایق دیدار آقایم نباشم اما نگاهی بر منِ مسکین شما کن در خانه ات دنبال صاحب خانه هستم آقا تو مهمان بد خود را صدا کن ای یوسف زهرا به جمع عاشقانت این عاشق شوریده دل را هم جدا کن مویم پریشان و دلم شیدای شیدا رحمی به حال این فقیر بینوا کن نذر من این باشد که بوسم خاک پایت پا نِه به چشمان من و نذرم ادا کن تا کی بسوزم در فراق روی ماهت لطفی نما تو بر من و رخ رونما کن دانم دلم آلوده و حالم خراب است ای مهربان با یک نظر، دل باصفا کن اندر فراقت کارها پیچیده گشته با دست مهرت مشکل پیچیده وا کن وقت ظهورت آمده ای مصلح کل بر قامت چون حیدرت مولا قبا کن واندر میان سوز و حال سجده هایت این سبزی بشکسته دل را هم دعا کن
 باز آمدم كه درد دلم را دوا كني تا بلكه بيشتر دل من مبتلا كني   بازآمدم كه باتو كمي درد دل كنم شايد مرا زبغض گلويم رها كني   خواهم زفاطميه بگويم براي تو بايد دوباره مجلس روضه بپا كني   سخت است خواندن اين روضه ها بيا تا با زبان خود سر اين روضه وا كني   فصل عزاي مادرت آمد شتاب كن بايد بيايي و طلب خون بها كني   آن شب غرور مادرتان پشت در شكست آقا بياكه حق عدو را اَدا كني   زهرا كه رفت هم نفس چاه شدعلي تادق نكرده است تو بايد دعا كني   آقا مدينه مجلس گريه بپا مكن بايد و گرنه گريه ي خود بي صدا كني   يعني شبيه فاطمه مجبور مي شوي بيرون شهر كلبه ي احزان بنا كني  
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن ما را برای نوکریت انتخاب کن   قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن   تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت دستی بکش به روی دلم فتح باب کن   تا کی به لب دعای فرج،تا کی انتظار؟! آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن   ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن   ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان امشب میان سینه ی ما انقلاب کن   ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...   ✍
دوباره در دلم آشوب عالم آمده است قیامت آمده یا که مُحرّم آمده است عزای کیست که حتی خود مُحرّم هم به سر زنان و پریشان و درهم آمده است عزای اشرف اولاد آدم است آری عزای بنت نبی مکرم آمده است تمام خلق دچار مُحرّمند ولی برای فاطمه دل‌های مَحرم آمده است دوباره فاطمیه آمد و یقین داریم در این حسینیه صاحب عزا هم آمده است وضوی گریه بگیر و بیا که در روضه عزیز فاطمه با قامت خم آمده است رواست مردن از این غم که پشت درب بهشت برای سوختن گل جهنم آمده است ✍
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غم هایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین علی صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما مهدی گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت
بی شک زمین و آسمان ،از ما بلاگردان شود گر یاد مهدی غریب، بر قلب ما مهمان شود با یاد آن والا مقام ، از برکت نامش یقین سختی این دورانِ غم،بر عالمین آسان شود اما گرفتاریم و دور، از یاد و نام آن کریم باید که احوال همه،در غیبتش نالان شود در بین امواج بلا ، دور از امام بر حقیم کشتی بدون ناخدا ، ویرانه در طوفان شود راه نجات ما فقط ، دوری ز غیر مهدی است تنها ولیّ شیعیان ، باید که او سلطان شود تنها امام نور اوست،از نار و آتش خسته ایم گمراهی دلهای ما ، با لطف او درمان شود با یک نگاه حیدری ، ظلمت به پایان می رسد قلبِ تمام عاشقان، آکنده از ایمان شود او حق مطلق باشد و غیرش همان طاغوت محض حق آید و طاغوت هم،ویران و سرگردان شود تنها قیام عاشقان ، روز ظهور مهدی است روزی که کاخِ ظالمان، با خاکها یکسان شود دیدم احادیث ظهور ،بشنو ز من این راز را خواندم علمدار حسین،فرمانده ی ایران شود
شب و روزم همه با از تو شنیدن سِپری شد عُمرم ای دوست به روی تو ندیدن سپری شد همه گفتند زِ بازار گذر کردی و رفتی دیده ام کور شد و وقتِ خریدن سپری شد همه جا بودی و یک ثانیه هم با تو نبودم گرچه ایّام برایم به دَویدن سپری شد نِشتَری هست نیازم که وَرَم کرده رَگِ غم با خبر باش، وِصالم به بُریدن سپری شد! دست بَر دامنِ هرکس که رسیدم زدم امّا راه ها بی تو، به مَقصد نَرسیدن سپری شد! اوّلِ عاشقی ام را دَمی از یاد نبردم سَحَری را که به از خواب پَریدن سپری شد
يك روز اى روح مسيحا خواهى آمد تا جان ببخشى بر تن ما خواهى آمد چشم انتظار جمعه موعود وصليم گفتى كه مى‏ آيى تو آيا خواهى آمد ؟ تا كشتى صبر و فرج ساحل بگيرد با موجى از آنسوى دريا خواهى آمد فيض حضورت را يقين دارم كه حتمى است يعنى همين امروز و فردا خواهى آمد عطر نفسهايت نسيم مهربانى است تا باغ جان گردد شكوفا خواهى آمد بر توسن غيرت نشسته حيدر آسا با پرچم «انا فتحنا» خواهى آمد خون مى‏ چكد از سينه ی مجروح مادر اى مرهم پهلوى زهرا خواهى آمد جان «كميل» از دوريت بر لب رسيده است تا وارهانى از غم او را خواهى آمد
یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان دارد دوباره این دل تنگم هوایتان از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست جز دوری شما و فراق صدایتان😔
یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان دارد دوباره این دل تنگم هوایتان از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست جز دوری شما و فراق صدایتان😔
مرحوم علامه طباطبائی: برای اینکه خیر و برکت وارد زندگی شما بشه و شر و گرفتاریها از زندگی شما دور بشه دائم در هر جا که هستید سوره قل هو الله احد را بخوانید و هدیه کنید به