11.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 دست نوشته سردار شهید #حاج_قاسم سلیمانی در وصف لحظهای که میخواست وارد ضریح مطهر #حضرت_زینب (سلام الله علیها) شود.
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬#کلیپ
🎙بیانات #آیت_الله_اراکی پیش از درس خارج امروز صبح درمورد وقایع اخیر منطقه:
♦️توطئهای که از پیش برای #سوریه تدارک دیده شده بود امروز بار دیگر این #توطئه آغاز شده.
♦️امروز #اسرائیل با کمک #ترکیه و #آمریکا این توطئه را کلید زده اند.
♦️اگر مؤمنین و مسلمین اجازه دهند به #تکفیری_ها که به تجاوزشان ادامه دهند نه تنها مرقد #حضرت_زینب[سلام الله علیها] و سوریه بلکه #عراق هم تهدید می شود.
♦️اگر [تکفیریها] موفق شوند به #ایران هم خواهند رسید.
♦️بلکه هدف اصلی ایران است.
♦️امروز #تکلیف همه این است که آماده شوند برای #دفاع_از_حرم بار دیگر، جهادی سخت تر از #جهاد گذشته امروز در پیش داریم.
♦️ممکن است در داخل هم #نیروهای_وابسته به آمریکا و اسرائیل شروع کنند به #جنگ_روانی علیه مردم، باید مواظب اینها هم بود.
♦️انشاالله #پیروزی از آن ماست پیروزی از آن #جبهه_حق و کسانی است که خدا را یاری میکنند.
♦️امروز همه ما باید آماده یاری #امام_زمان[عجل الله تعالی فرجه] در جبهه های سوریه باشیم.
┅┅┅┅؛═✧❁••💠••❁✧═؛┅┅┅┅
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #حضرت_زینب سلام الله علیها
دم دروازه ساعات خدا رحم کند
به دل عمه سادات خدا رحم کند
محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار
حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند
چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟
گريه دار است ملاقت خدا رحم کند
با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد
می کند شمر مباهات خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین
زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند
كو علمدار حرم؟ آبرويم در خطر است
وسط اين همه الوات خدا رحم كند
سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند
رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند
نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره
پر شدی تو ز جراحات خدا رحم کند
*واقعا همین بوده،من که ميگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میذاشتن، دوباره صبح به نیزه ميزدن ...وای وای ...... حسین .......
چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين
تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند
چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب
بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند
✍ #قاسم_نعمتی
*میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی
بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر، نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت .... به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...."
حسین ......
40.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
(سالروز شهادت)
.
.
راوی: علی زین العابدین پور
#شهید_مجید_قربانخانی
#حاج_قاسم
#حضرت_زینب
#علی_زین_العابدین_پور
#⃣ #متن_کامل_روضه
#⃣ #شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #حضرت_زینب
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست
* یه خانومی لحظه های آخر عُمرش داره اینجوری زیر لب زمزمه میکنه:...*
چرا رفتی مرا با خود نبردی؟
ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست
امان ای دل،امان ای دل
*اصلاً روضه ی امشب همینه...امان از دلِ زینب...چه خون شد دلِ زینب...*
ببین از داغ تو خیلی شكستم
شكستم که چنین از پا نشستم
*حسین! شوهرم هم منو نشناخت..هی اومد تو خیمه ی زن ها،هی سراغ منو گرفت،زین العابدین بهش گفت:عبدالله! اون زنِ قد خمیده رو می بینی؟ اون زینبِ...*
شكسته دشمنت از بس دلم رو
چنان گشتم كه نشناسی كه هستم
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
*اون لحظه های آخرِ عمرش،گفت:عبدالله! بسترِ منو زیر آفتاب پهن کن...چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتابِ...*
به یادت در نوایِ آب آبم
چنان تو زیر تیغِ آفتابم
تو راحت خفته ای در خانه ی قبر
ولی من از غمت خانه خرابم
منو كابوسِ شمشیر و تن تو
تماشای به غارت بردن تو
تو را سر نیزه ها بردند و مانده
برای من فقط پیراهن تو
*داداش! از چهارسالگی هر کی به من رسید ، گفت : زینب! حسینت رو کربلا میکُشن ... من از چهارسالگی منتظرِ کربلام ، اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه ، مادرم بقچۀ کفن هارو که بازکرد،کفنِ خودش رو داد، کفنِ بابام رو داد، کفنِ داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره ...
بابام امیرالمؤمنین شب آخر دستِ عباس و حسین رو گرفت،سفارشِ منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه...
داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله... " داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود ، کربلا شنیدم ، سر برده شنیدم ، گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم ، داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده ... داداش! همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن ، همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر بِبُرند..
اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت ... داداش! همه لحظه ها سخت بود ، فقط یک جا خیلی سخت گذشت ، یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم ، یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس!غیرت الله! پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...حسین....
ان شاء الله با هم بریم حرمِ اباالفضل،ان شاءالله من برات روضه بخونم تو حرمش بلند گریه کنی،بگم بی بی جان زینب! خیلی بهت سخت گذشت،آره داداشت حسین هم کنار علقمه بهش سخت گذشت،تا نگاههش به بدن داداشش افتاد،یه دست به کمر گذاشت"الآن انكسر ظهري " ای حسین...
#زمینه
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #حضرت_زینب
✅ #بند_اول
تنم از تب پر از آتیشه
میسوزم با یه قلبی بی تاب
یاد داداش حسین جون میدم
روی خاکا به زیر افتاب
دیگه راحت میشم از دنیا
ازمصیبت های کربلا
خاطره ش هی عذابم میداد
چی کشیدم روز عاشورا
خنجر شو کشید /اشک من و ندید
سر تورو برید(3)
ضربه زد از قفا/به پیشه چشم ما
سر تورو برید(3)
سیدنا المظلوم سیدنا العطشان
سیدنا الغریب غریب غریب غریب
✅ #بند_دوم
بین جنجال تورا می دیدم
ته گودال تورا می دیدم
با لبی خشک و جسمی مجروح
رفتی از حال تورا می دیدم
به کنارت رسید می دیدم
تاکه خنجر کشید می دیدم
ضربه می زد به رگ های تو
سر تو می برید می دیدم
خنده های عدو می دیدم
تن تو پشت و رو می دیدم
بین آن ازدحام آن لشکر
نیزه را در گلو می دیدم
غرق به خون شدی تو نیمه جون شدی
پیشه نگاهه من حسین (3)
روخاکا افتادی/دیدم که جون دادی
پیشه نگاهه من حسین (3)
سیدنا المظلوم سیدنا العطشان
سیدنا الغریب غریب غریب غریب
✅ #بند_سوم
نیزه بر بازو زد می دیدم
ضربه بر پهلو زد می دیدم
روی سینه نشست با چکمه
پنجه بر گیسو زد می دیدم
ازجفا میزدش می دیدم
بی هوا میزدش می دیدم
پیر مردی تورا ای داداش
با عصا میزدش می دیدم
غم به دلم نشست /استخونت شکست
به زیر مرکبا حسین (3)
بدونه بال و پر /با دیده های تر
می زدمت صدا حسین (3)
سیدنا المظلوم سیدنا العطشان
سیدنا الغریب غریب غریب غریب
✅ #بند_پایانی
با شرر میزدن زینب را
باکمرمی زدن زینب را
تیر و شمشیر و نیزه کم بود
باسپر میزدن زینب را
معجردخترت را بردند
زر و انگشترت را بردند
تن تو ماند به روی خاک و
روی نیزه سرت را بردن
سیدنا المظلوم سیدنا العطشان
سیدنا الغریب غریب غریب غریب
#⃣ #شور
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #حضرت_زینب
✅ #بند_اول
یک سال و نیمه بی قرارتم من
یک سال و نیمه غصه دارتم من
یک سال و نیمه که تورو ندیدم
یک سال و نیم به انتظارتم من
از غم دوریه تو من مریضم
دلم گرفته بد جوری عزیزم
تا کی صبوری کنه این دله من
تا کی واسه غم تو اشک بریزم
دنیام. بی تو چه بی رنگه
خیلی دلم برات تنگه ۲
مونده تنت روی خاکا
خاکت کردن دها تیها
جانم. حسین حسین جانم
✅ #بند_دوم
برای حنجر ه تو اشک می ریزم
برای پیکره. تو اشک. می ریزم
حالا که نبست مادره تو کنارت
به جای مادر تو اشک می ریزه
دیدم که افتادی. میونه گودال
دیدم تنت داره میشه لگد مال
از روی تل. قتلگاه و می دیدم
دیدم که اروم داری میری از حال
پیشه دو چشمای خواهر
می زد به حنجرت به خنجر ۲
برق انگشترت رو دید
اومد ساربون و دزدید ۲
جانم حسین حسین جانم
✅ #بند_سوم
اشکای خواهر تورو ندیدن
سر تورو پیش. چشام بریدن
صدای استخون تو میومد
اسبابه روی تن تو دویدن
یوسف من تو پیروهن. نداشتی
افتادی رو خاک و کفن نداشتی
بردن به غارت همه ی تنت رو
حتی سری به روی تن نداشتی
با تیرو و تیغ و سنگ و پا
تورو زدن حرومی ها ۲
هر کی یه سهمی از تو برد
خیلی تنه تو نیزه خرد ۲
جانم. حسین حسین حسین جان
✅ #بند_پایانی
بعد تو خواهر تو جون به لب شد
بعد تو روز من شبیه شب شد
بعد تو بعد ابالفضل حسین
حرمله خیلی خیلی بی ادب شد
از غمه تو قامت من کمان شد
بعد تو همسفر با من سنان شد
از تنه تو هر کسی برد یه سهمی
انگشتر تو سهم ساربان شد
زینت اون لحظه بود جون داد
دیدش تنت رو خاک افتاد ۲
بعده تو من کجا رفتم
بینه نا محرما رفتم ۲
جانم. حسین حسین. جانم
2023_02_04_14_52_35.mp3
2.04M
🕯🥀🍂
🥀
◈نگاه من
به در مانده بیا ای نور عین من
✍متن سبـڪ و شـعر زمزمه ویـژه شـهادت حضرت زیـنب ڪبری سـلام الله علیها
#⃣ #زمزمه
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #حضرت_زینب
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
نگاه من به در مانده بیا ای نور عین من
بیا که خیلی دلتنگم کجایی ای حسین من
بیا یار تماشایی تو حالم را تماشا کن
بیا با دیدنت ای یار گره از کار من وا کن
ببین پیراهن پارهت توی آغوشمه داداش
صدای آب آبِ تو هنوز توو گوشمه داداش
هنوزم جای کعب نی روو کتف و دوشمه داداش
حسین من حسین من حسین من حسین من
✅ #بند_دوم
پس از یکسال ونیم ایگُل شبیه لاله دلخونم
رسیده جون من برلب دیگه زنده نمیمونم
نخواهد رفت از یادم که چی دیدم توی گودال
لگد خوردی ولی ایکاش نمیشد پیکرت پامال
خودم دیدم که توو گودال پیمبر روضتو میخوند
خودم دیدم که شمر دون دل مادرمو سوزوند
حرامی با نوک نیزه تن پاکتو برگردوند
حسین من حسین من حسین من حسین من
✅ #بند_سوم
پس ازیکسال ونیم داداش که یا هجر تو سر کردم
اگه بیای به بالینم بازم دور تو میگردم
پس از یکسال ونیم دوری به سختی طاقت آوُردم
خبر داری که تو رفتی از این و اون کتک خوردم
خبر داری که مثل تو منم دیدم بسی آزار
من و تو هر دو سنگخوردیم تو درگودال ومن بازار
ولی از سنگها بدتر نگاه هرزهی انظار
حسین من حسین من حسین من حسین من
✍ #محمود_اسدی_شائق
4_5811974569858172376.mp3
1.06M
◈مـاجراے ڪــربلا
شـــرح بــلاے زیــنب اسـت
#⃣ #واحد
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #شهادت_حضرت_زینب
#⃣ #حضرت_زینب
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
ماجرای کربلا شرح بلای زینب است
عصر عاشورا شروع کربلای زینب است
شرح صدر او در نمی آید به فهم اهل دل
صبر زینب آیت صبر خدای زینب است
رو "اَلم نَشرَح لَک صَدرَک" بخوان کاین آیه را
عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است
باغبان گلشن سرخ ولایت، اشکِ اوست
حافظ خون شهیدان،گریه های زینب است
پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد
بر سَرِ پا باز با صبر و رضای زینب است
بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا
ورنه کاخ ظلم و بزم می ، چه جای زینب است؟
نی همین در شام و کوفه، بلکه در وادی عشق
هر کجا پا می گذاری جای پای زینب است
خطبه ی او افتخار ملت اسلام شد
بانگ "اَلاِسلام یَعلوا" ، در ندای زینب است
پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه هاست
ای دریغا در کف دشمن لوای زینب است
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_زينب
#⃣ #حضرت_زينب
#⃣ #شهادت_حضرت_زينب
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ...
السَّلامُ عَلَیکِ یا مُهجَةَ قَلبِ البَتول، وَقُرَّةَ عَینِ الرَّسول، یا حَبیبَةَ خَیرِ خَلقِ الله، وَرَبیبَةَ بَیتِ وَحیِ الله، وَشَقیقةَ السِّبطَین، الحَسَنِ وَالحُسَین، وَعَمَّةَ الأئِمَّةِ المَیامین، مِن آلِ طهَ وَیاسین، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
بر جلوه ی صبر و استقامت صلوات
بر مظهر والای امامت صلوات
بفرستد هر آن کس که شفاعت طلبد
از زینب کبری به قیامت، صلوات
*شب وفات شهادت گونه ی عمه ی سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیهاست، دلهامون از همین راه دور روانه ی حرمش کنیم و پای دلم و با اشک چشم اونجا عرض ادب کنیم...*
پس از تو آب اگر خوردم از این چشمان تر خوردم
گُلی هستم که از شش جهت به خار برخوردم
شب شهادت چه خانومیِ؟ همون خانومی که داداشش ابی عبدالله داشت میرفت میدان، دیگه محرمی براش نمونده بود...
تا قبلش هی می گفت:کجا میخوای بری؟مارو به کی میسپاری؟ ابی عبدالله زینب رو آرام می کرد،تا دستش رو گذاش رو قلب زینب..زینب گفت:برو قربونت برم...*
برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
در این یکسال و اندی لقمه نانی هم اگر خوردم
چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم، فقط خون جگر خوردم
*عبدالله سئوال کرد از کنیزِ بی بی،حالِ همسرم زینب چطوره؟ بهتر شده؟ چند وقتِ لب به آب و غذا نمیزنه... کنیز نگاه کرد به عبدالله بن جعفر،گفت:آقا خیلی حالش خرابه، هر کاری می کنیم آروم نمیگیره،عبدالله ثروتمند بوده،یه روز نشست مقابل زینب،خانوم! بریم یه باغی یه بستانی حالت بهتر بشه،خیلی اصرار کرد خانوم قبول کرد،اومدن باغ و بستان،یه لحظه نگاه کرد دید زینب کنار جوی آب نشسته،هی به این آب نگاه میکنه،خانوم!چی شده؟اومدیم اینجا آروم باشیم،دیگه دست از گریه بردار..عبدالله! چه کنم دست خودم نیست، آب می بینم یاد حسین می افتم..لباش به هم می خورد،هی می گفت:جیگرم میسوزه...گلارو می دید گریه می کرد،عبدالله! همه گلام رو کربلا پرپر کردن...*
منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم، حالا نظر خوردم
به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم
*میرزای شیرازی نشسته بود براش روضه بخونن،روضه ی بی بی حضرت زینب سلام الله علیها... روضه خون شروع کرد روضه خواندن "السلام علیکَ یا اباعبدالله"جمله اول صدا زد: "دَخَلَت زِینَبُ عَلَیٰ اِبنِ زیاد" یه وقت دیدن میرزای شیرازی داره تو صورتش میزنه، از هوش رفت،به هوش اومد،گفتن:آقا! هنوز روضه شروع نشده؟ گفت:دیگه چی میخوای بگی؟ زینب کجا؟مجلس ابن زیاد کجا؟....*
نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم
شب شام غریبانت از این خیمه به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپرگشتم سپرخوردم
تو و پیراهن پاره، من و این چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى،من از صدها نفر خوردم
*گفت: هر جا سرهای بریده رو وارد می کردن روی نیزه،عمه ی سادات اول سر بريده ي ابي عبدالله رو نگاه می کرد، ریاض القدس نوشته: نگاه می کرد ببینه سر چطوره..گفت: هر جا مارو وارد کردن دیدم چشاش باز بود،حواسش به دختراش بود، به زن ها بود، فقط یه جا دیدم چشاش رو بست، اونم وقتی مارو از دروازه ساعات وارد کردن،گفت:نگاه به سر بریده کردم،دیدم چشاش رو روی هم گذاشته،یعنی دیگه نمی تونم ببینم...*
ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده
فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم
✍️ #علی_اکبر_لطیفیان
عبدالله بن جعفر هر چی التماس می کرد،خانوم! چرا اصرار داری بسترت رو تو صحن خونه زیر آفتاب پهن کنم،دیگه جونی برات نمونده،چرا زیر سایه نمیآی؟
فرمود:عبدالله! آخه تو که نبودی ببینی، جلو چشمام،بدن حسینم زیر آفتاب،روی خاک ها،اجازه ندادن کنار بدنش قدری عزاداری کنم...
اشکاتو روی دست بگیر،دستای گداییت رو بالا بیار ،الهی بحق زینب، خدایا به اضطرارِ عمه ي سادات به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..*
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آیا حضرت زینب سلاماللهعلیها به شهادت رسیدند یا وفات کردند؟
چرا #حضرت_زینب در شام دفن شدند؟
🎙استاد محمدی شاهرودی
🕯 توسل به حضرت زینب(س) در تعجیل در فرج
🔰از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، نقل شده است:
▫️ در آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعه طرف عصر در سرداب مقدس رفتم؛ دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوسل به حضرت ولی عصر (عج) شدم در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود:
🔸 «به شیعیان و دوستان ما بگویید خدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب که فرج مرا نزدیک گرداند.»
⬅️ شیفتگان حضرت مهدی، ج۱، ص۲۵۱
🏷 #امام_زمان (عج)
#حضرت_زینب (س)
#ظهور