eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.4هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره روضه ی تلخ اسارت زینب مرور متنِ كتاب شرافت زینب وجود معجری از نور؛ پرده درپرده  دلیل محكم حكم قداست زینب مسیر دین خدا را نشان مان داده چراغ روشنِ برج هدایت زینب رموز جمله ی «من را دعا نما خواهر» نهفته در ثمراتِ عبادت زینب نماز سینه زنان رو به كعبه ی گودال غروب روز دهم با امامت زینب برای قتل حسینش دیه به او دادند كلوخ ها شده سهمِ غرامت زینب سكوت محض جَرَس های لشگر دشمن نشانِ معجزه ای از رسالت زینب به پیشِ كعب نی و سنگ؛ راست قامت بود رقیه درس گرفت از صلابت زینب لغات خطبه ی زینب، لغات قرآن بود ملائكه همه ماتِ بلاغت زینب نهیب حیدری اش كاخ ظلم را لرزاند یزید شوكه شده از شهامت زینب صدای قاری قرآن به روی نی نگذاشت نگاه ها برود سمتِ ساحت زینب پرچمِ شاهِ وفا بر شانه هایِ زینب است خِیرِ دنیا و قیامت در دعایِ زینب است قلبِ نوکر را دمشقی می کند عشقِ حسین کـربلایِ یارِ ما کرب و بلایِ زینب است بانیِّ هر روضه یِ اربابِ ما بانویِ ماست نینوا یک جرعه از آه و نوایِ زینب است بی گمان باب الحوائج بوده عبّاس و بدان حاجتش خدمت به ارباب و رضایِ زینب است وارثِ حـُجب و حیای مادرِ خود فاطمهَ ست قوّتِ نطقِ علی در خطبه های زینب است روضه خوانها روضه می خوانند با دستور او گـریه در گودال هم گریه برای زینب است بهترین راهِ وصالِ مـهـدیِ صاحب زمان ندبه هایِ عاشقی با گریه های زینب است مرثیه حضرت زینب سلام‌الله سرّني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود کربلا در کربلا مي ماند اگر زينب نبود چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود چشمه فرياد مظلوميّت لب تشنگان در کوير تفته جا مي ماند اگر زينب نبود زخمه زخمي ترين فرياد در چنگ سکوت از طرار نغمه وا مي ماند اگر زينب نبود در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ درگلوي چشمها مي ماند اگر زينب نبود ذوالجناح داد خواهي، بي سوار و بي لگام در بيابانها رها مي ماند اگر زينب نبود در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب پشت کوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود مرثیه حضرت زینب سلام‌الله مظهر عصمت و حيا زينب به رضاي خدا، رضا زينب اين گهر را صدف بود زهرا دُخت دلبند مرتضي زينب صبر از صبر او به حيرت شد بود صابر به هر بلا زينب با برادر شريک غم ها بود دوش بر دوش و پا به پا زينب انقلابي به کوفه برپاکرد زآتشين نطق جانفزا زينب در تزلزل فتاد کاخ يزيد تا در آنجا نهاد پا زينب شام را شام کرد بر دشمن تا که بگذشت زان سرا زينب پايگاهي ز عدل بر پا کرد در خرابه چو کرد جا زينب با فداکاري رقيّه نمود کاخ ظلم و ستم فنا زينب با اسيري خويش زنده نمود تا ابد دين مصطفي زينب تا قيام قيامت کبري داده درسي به ما سوي زينب اي «هنرور»، شفيعه تو شود از ره مهر در جزا زينب مرثیه حضرت زینب سلام‌الله من زينبم که رنج فراوان کشيده ام بسيار ستم ز گردشِ دوران کشيده ام من زينبم که قامت همچون کمان من باشد نشان، ز بس غم هجران کشيده ام من زينبم که از ستم چرخ بد مَنِش جور خزان به فصل بهاران کشيده ام من زينبم که يکه و تنها به قتلگاه بر سينه، جسم شاه شهيدان کشيده ام من زينبم که از وطن خود به کربلا رنج سفر به شهر و بيابان کشيده ام من زينبم که خصم جفا پيشه رابه دهر با تاج و تخت، جانب نيران کشيده ام من زينبم که بهر حفاظت، ز دين ظلم و جفا ز دشمن يزدان کشيده ام من زينبم که بهر يتيمان خون جگر هرلحظه آه، ازدل سوزان کشيده ام من زينبم که کنج خرابه، رقيّه را مانند گُل به سينه و دامان کشيده ام من زينبم که کاخ يزيد پليد را با خطبه هاي خويش به ويران کشيده ام من زينبم که بر سر نعش برادرم جانسوز ناله از دل و از جان کشيده ام من زينبم که در صف گرماي رستخيز حاجت رواي «فائق» هجران کشيده ام عشق از روز ازل آينه دار زينب است صبرما از صبر و عزم استوار زينب است درجهان آفرينش بين زنها روزگار تشنه شهد ولايت از وقار زينب است جدّ او باشد محمّد باب اوباشد علي عصمت کبري حق، آموزگار زينب است کس نديده داغ رو داغ و غم بر روي غم آنکه ديده قلب زار و داغدار زينب است ازدم گرمش نفسها مي شود درسينه حبس اختيار جان مگر دراختيار زينب است کوفه را تبديل کردن بر ديار مردگان نيست کار هيچ کس اين کار کار زينب است هر که فيض از چشم مستش مي کند شرم و حيا شرم از فرط خجالت شرمسار زينب است هر بهاري را خزاني هست امّا درجهان گر بهار بي خزان خواهي بهار زينب است 💠 از کربلا تا کوفه و شام هر جا سخن از زینب و دروازه شام است ساکت به تماشا منشینید حرام است دستی که به سر می زنی از این غم عظمی یادآور فرق سر و سنگ لب بام است یک سر به سر نیزه عیان است ببینید مانند هلال است ولی ماه تمام است هجده قمر از نوک سنان تابد و مردم پرسند ز هم پس سر عباس کدام است؟ مردم نزنید از
آن قدَر آه کشیدم جگرم زخم شده چِقَدَر گریه؟! دگر چشم ترم زخم شده زخم لب های تو نگذاشت که بوسه بزنم علّتش چیست؟ چرا ای پدرم زخم شده؟! وجه تشبیه من و تو چه قدر بسیار است! هر کجای بدنم می نگرم زخم شده قصّه ی ناقه و آن نیمه ی شب یادت هست؟ به زمین خوردم و دیدی کمرم زخم شده جان زهرا به موی سوخته ام دقّت کن جای این چند موی مختصرم زخم شده جز تو با هیچ کسی حرف خصوصی نزدم سینه ای که شده هر جا سپرم زخم شده زجر هم مثل مغیره چه قدَر بد می زد.. زیر شلّاق و لگد بال و پرم زخم شده محمد فردوسی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 مبهوتم از نظاره تشت طلای تو اینجا چرا کشیده شده ماجرای تو تا این که جای بهتر از اینجا مکان کنی دامن گرفته اند یتیمان برای تو اندازه ی تقرب این چوب هم نبود ؟ لبهای خشک دخترک با وفای تو تفسیر آیه های نخستین مریمم از کاف و ها گذشته ، رسیده یه “یای” تو تو سعی میکنی که لبت خوب خوب ادا کند حق حروف حلقی خود را ، به جای تو .... ....من سعی میکنم وسط جمعیت به من با لهجه ی خودت برسد آیه های تو
هدایت شده از منتظران ظهور
. بسم‌الله الرحمن الرحیم 🏴روز جمعه🏴 "متعلق به آقا امام زمان عجل الله" دعای سلامتی حضرت فراموش نشود اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن ِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا . جهت سلامتی و تعجیل در فرج #۵صلوات هدیه بفرمایید. گناه چشم مرا كور كرده سويی نيست براي اينكه بيايم حـرمْ نَه... رويی نيست اگر چه آمـده ام پایِ بيـرق عشـقت اگرچه هست غلامَت نَه... آن كه گويی نيست برایِ مـَست شدن از خـُمِ وصال تو نَه احتياج به ميخانه و سَبویی نيست همين كه پای شما می زنم نفس عشق است اگرچه در منِ بد رویی از نـِكـويی نيست سـَراب عشق نديده نمـی شود سيـراب عطش نديـده سـزاوارِ آرزويی نيست بيا عـزيزِدل فاطـمه كه اين دنيا بدون آمـدنت جای آبرويی نيست یعقوب نداری که به این هجر بسوزد حق داری که از غیبت خود باز نگردی ای یوسف گمگشته کسی منتظرت نیست با کلبه ی احزان خودت باز چه کردی میخواهم از این هجر بگویم ،نفسی نیست اینبار بگویم به چه رویی و چه دردی؟ ای حضرت خورشید که در پرده ی ابری تا کی به شب تیره تو در فکر نبردی چشمی به نبودت نرسیدست ، که تر نیست کی جمعه گذشت و به غمت گریه نکردی؟ ای درد که عمریست به زندان زمینی ای داغ قدیمی ، تو چرا تازه نگردی؟ امسال گذشت و به تماشا نرسیدیم صد حیف ، زمستان سپری شد به چه سردی ای چاه نشینی که به کنعان نرسیدی از گرگ صفت ها تو چرا شکوه نکردی؟ با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشکِ تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی هرچند دادم از دست حال عبادتم را  از من نگیر هرگز عرض ارادتم را  هرجوره خوب بودی با این بد گنهکار  اما ادا نکردم حق رفاقتم را  چیزی ز نعمت تو از سفره ام نشد کم  با لطف خود ندیدی کفران نعمتم را  مشغول هیچ بودم دنبال هیچ رفتم  صرف شما نکردم افسوس!همتم را..  هرچه فرار کردم دنبال من دویدی  آغوش باز کردی دیدی خجالتم را  آلوده ام ولی من گریه کن حسینم  خرج حسین کردم ساعت به ساعتم را  دست سه ساله دادم من آبروی خودرا  کی میدهد رقیه برگ زیارتم را  زینب بلند میگفت ای آفتاب نیزه  گودالِ تو رقم زد روز اسارتم را  🌷 یا صاحب الزمان عج 🍃 یوسفا ! یعقوب چشمم از فراقت کور شد تا به کی امــروزهای تو به فـــردا میرسد وعده ها دادم به چشمِ چشم بر راه خودم عاقبت می آید آن روزی که آقـــا میرســد
به بسم الله الرحمن الرحیم و کوثری دیگر خدا با لفظ اعطینا ... فرستد دختری دیگر به آغوش علی آمد می انگور در چشمش پدر مست است، اما از سبو و ساغری دیگر گدا از بارگاهش آنچنان شاهانه می آید که دیگر احتیاجش نیست اصلا بر دری دیگر خدا پیغمبری را ختم کرد، اما اگر میخواست نشان می داد با او جلوه ی پیغمبری دیگر برادر می شود زینب، و مادر می شود زینب وگاهی ام کلثوم است و گاهی خواهری دیگر علی خیبر گشایی کرد با دستش، ولی زینب شده فاتح زبان حیدری اش خیبری دیگر چنان با خطبه هایش ضربه های بی امان میزد که دشمن گفت: دنیا آمده یک حیدری دیگر چنان عباس می شد در غضب، دشمن عقب می رفت و گاهی هم حسن، در صبر بود از منظری دیگر امان از عصر عاشورا که زینب بی برادر شد نه پیراهن به تن دارد، نه او انگشتری دیگر
سِرِ علی سُکرِ علی غیبِ علی رازِ علی همه‌ی حرف خداوند از آغازِ علی گفت معراج علی آنهمه اعجازِ علی در حرا یا که حرم باز علی باز علی از علی گقتم و گفتند که اما زینب نقطه‌ی با علی و نقطه‌ی زهرا زینب پنج تَن می‌شود اینگونه مجسم : زینب همه از جدّ و اُم و اَب همه باهم زینب پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب پنج نقطه زده‌ام تا بزنم دَم زینب نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد آیه‌ی اعظم علی آیت عُظمی زینب واژه‌ای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را قلمی کو که نویسد به زبان  بانو را که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را فاطمه باید از این نام بگیرد پرده بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت همه دیدند حسین است سراپا زینب آمده تاکه ببینند غمی جاری را آمده تاکه بگوید به بلا آری را به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را تا به عباس دهد درسِ علمداری را آمده تا بنویسند پس از اعجازش کربلا کرببلا گشت ولی با زینب معنیِ محض شهود است که آرایه ندید عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید سایه‌ی روشن او را زنِ همسایه ندید غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید بعد از آن خطبه شد و خطبه‌ی او تیغِ دو دَم بعد از آن خصم خس و پهنه‌ی دریا زینب فاطمه رفت  ولی نه دلِ خانه  او بود جایِ زهرا همه شب  شمع شبانه او بود سه امام‌اند به گردش که بهانه او بود سپرِ هرسه در آن ظلمِ زمانه او بود مادری کرده برای سه امامش جا داشت که  بگویند به او امِ ابیها زینب زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب باء بسم لله ما هست زِ باءِ زینب اول فاتحه شد آخر نامش یعنی  مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت عمرش اندازه‌ی پنجاه و چهار آه گذشت با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت کَس نفهمید چه بر او همه‌ی راه گذشت همه‌ی راه بجای همه او خورد زمین همه‌ی راه سپر بود به هرجا زینب آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کند گفت هرکس که به غمِ زینب من گریه کند می‌بَرد گرچه  به یک پلک زدن گریه کند اجر آنکه به  حسین و به حسن گریه کند در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب روضه‌اش بود که دیدی کفنش را بردند ناله‌اش بود چرا پیرهنش را بردند تیغ‌ها زودتر از نیزه تنش را بردند خورجین‌ها سر دور از بدنش را بردند همه را برده ولیکن به تو سوگند نرفت نخی از  مقعنه‌ی عصمت کبری زینب
دفترم را دوباره وا کردم ورقی کندم و جدا کردم قلمم را رویش رها کردم و توسل به مرتضی کردم گفتم از جان گدای تو هستم خادم بی نوای تو هستم شکر خالق که انتخاب شدم شامل لطف بی حساب شدم من هم از عاشقان خطاب شدم خاک پاهای بوتراب شدم که منم سائل عطای علی زنده ام زنده با ولای علی یا علی ای نگاه تو دریا ای امام تمام ما فیها افتخارم بود در این دنیا سائلم در حریم قدس شما من که بر خادمیت مفتخرم بده رخصت که نامتان ببرم شده ام معتکف به خانه ی تو به لبم نام تو ترانه ی تو در دل خسته ام بهانه ی تو غرقه در لطف بی کرانه ی تو قصدم این است نوکرت بشوم تا که مداح دخترت بشوم مریم آل مرتضی ، زینب دختر شاه اولیا ، زینب دانش آموز هل اتی ، زینب رکن بیرونِ از کسا ، زینب بانوی بانوان پس از زهرا افتخار زنان پس از زهرا شرف بانوان ز نام شما خیل افلاکیان غلام شما دل اهل ولا به دام شما من هم عبد علَی الدوام شما مثل حیدر که داد انگشتر تو مران این گدای خود از در جلوه کن جلوه های زهرایی از همان جلوه های مولایی تو که در اوج آسمان هایی دارم از وجود تو تمنایی که به من هم عنایتی بنما و از این سینه عقده ای بگشا عقده بگشا که مدحتان گویم مدحتان را و وصفتان گویم وصف اوج جلالتان گویم از جلال و خصالتان گویم گویم از تو که مثل بارانی مثل حیدر خدای احسانی مدح تو شرح آیه ی تطهیر صبر هم پیش تو شده زنجیر صورت تو خدیجه را تصویر با طلوعت مدینه شد تَنویر نور تو عین نور فاطمه است و حضورت ظهور فاطمه است ای منور به شوکت نبوی عطر تو عطر ناب مصطفوی و طنین صدای تو علوی مونس لحظه های مجتبوی هم نفس هم قدم کنار حسین تو قرار دلی و یار حسین تو به صبرت زبانزدی بانو و به ایمان سرآمدی بانو تا به عالم قدم زدی بانو زینت مرتضی شدی بانو نام تو زیب نام حیدر شد زنده از تو مرام حیدر شد دیده ات وا شده به روی حسین و دلت بسته شد به موی حسین مثل آئینه رو به روی حسین جان تو محو گفتگوی حسین تو که خود قبله گاه احبابی مونس لحظه های اربابی آسمان ها نشسته در حیرت از تو و آن صلابت و شوکت ازتو و آن وجود با غیرت از تو و آن غرور پر هیبت ای رسول قیام سرخ بلا ای حرای تو تلِّ کرببلا تو ز بالای تل چه ها دیدی؟ شمس و مه را به نیزه ها دیدی؟ یار خود را به زیر پا دیدی؟ تو تماماً فقط خدا دیدی؟ ما رأیتِ تو ، سِرِّ مستور است کربلای تو حج مشکور است در غروبی که پر هیاهو بود مشت دشمن به قصد گیسو بود کعب نی بود و درد بازو بود چشم کوفی سوی النگو بود تو شدی ناجی پرستو ها حافظ احترام گیسو ها
در بزم شراب ، خطبه ات حرف نداشت شد شام خراب ، خطبه ات حرف نداشت چشم نو ندید غیر خوبی و یزید از شرم شد آب ، خطبه ات حرف نداشت
🍃🏴 زبانحال 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- آتش برای صحنۂ محشر گرفتند صد فتنه بعد از دفنِ پیغمبر(ص) گرفتند حقّ خلافت را، فدک را، غصب کردند آن عدّه که غیر از پدر رهبر گرفتند یک شب همین ها هیزم آوردند و با خشم در پشتِ «در» تصمیم ِ شعله ور گرفتند با یک لگد پرپر شد و از شاخه افتاد شش ماهه را با کینۂ خیبر گرفتند در کنج خانه گریه میکردیم و آن ها از ما شبانه حضرتِ مادر گرفتند آنها پدر را زجر میدادند و حتی هر شب برا صبّ او منبر گرفتند تا عاقبت شمشیر در مسجد کشیدند با کشتنش صد دِرهم ِ دیگر گرفتند زخم ِ سرش کاری شد و در یک سحرگاه از ما پدر را با غمی بدتر گرفتند بغض یتیمی را به رویِ شانۂ هم- می ریختیم و فتنه را از سر گرفتند عشقم حسینم(ع)! خوب میدانی از آنها خیری ندیدیم و سراغ از شَر گرفتند ما خوب میدانیم که جانِ حسن(ع) را در کوچه! بینِ شعله؛ پشتِ «در» گرفتند من ماندم و تو! کربلا و داغِ هجران... دیدم تو را هم نیزه ها بر «سر» گرفتند من روی تل روضه گرفتم؛ تا که آن ها با هلهله پیراهن از پیکر گرفتند دیدند جان داری هنوز و شمر(لع) آمد ای وای! آخر حاجت از خنجر گرفتند من: «وا عَلیّا» گفتم و مادر: «بُنیَّ» جان دادی و روزِ خوش از خواهر گرفتند دیدی عزیزم؟! عشقِ مان آخر نظر خورد دیدی تو را از زینبت(س) آخر گرفتند!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه زمینه - شهادت حضرت زینب سلام الله علیها - سبک هوا هوایِ بی‌قراری... صدا صدا صدایِ آهه صدایِ بانویِ دمشقه صدایِ روضه‌هایِ شاهه صدا میگه حسینو عشقه یادگارِ یارو رو سینهَ‌ش می‌گیره زینب روضه‌یِ حسینو می‌خونه می‌میره زینب اَلسَّلامُ علی ساکنِ کربلا پایِ سر خواهرت رفته شامِ بلا یا حسین (۴) صدا صدا صدایِ روضه روضه‌یِ سرخِ قتلگاهه این دمِ آخری رو سینه پیراهنِ خونیِ شاهه من خودم با چشمام دیدم که سرِت جدا شد معجرم رو بردن تا سرت به نیزه‌ها شد اَلسَّلامُ علی شاهِ شیبُ‌الخضیب پایِ سر خواهرت خونده اَمَّن‌یُجیب یا حسین (۴) صدا صدا صدایِ اَشکه صدایِ بارونِ بهاری مگه سرم به تن نباشه بِگن شما حرم نداری خونِ من حلالِ خطِّ حیدر و ولایت جونِ من فداتون رویایِ مَنه شهادت اَلسَّلامُ علی کوهِ صبر و سخا قسمتم کُن برم از دمشق کربلا یا حسین (۴)
D1738078T17062472(Web).mp3
19.41M
▪️سخنرانی از حجت الاسلام مسعود عالی با موضوع «عکس العمل انسان در بلا»، سال ۱۴۰۰ ویژه رحلت ▪️ 🎙 📺