eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.8هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
23.4هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوان اسمان 🎬: شهیده پروین ناصحی: محمد رضا سراسیمه به سمت خانم روبه رویش آمد و گفت : مجروح آوردند، باید یک رزیدنت جراحی پیدا کنم. خانم که التهاب حرکات مرد جوان را درک می کرد، گفت : من را ببرید اتاق مجروحین ، رزیدنت هستم. محمد رضا متعجب شد، آخه همیشه سروکارش با دکترها بود، برای اولین بار یک رزیدنت جراحی خانم می دید. خانم را تا اتاق مجروحین همراهی کرد و وقتی دید با چه مهارتی به مجروحین می رسد ،یک دل نه ، صددل عاشق این خانم دکتر شد، خانم دکتری که اولین جراح زن در ایران بود ، بی شک او در هر کشور آمریکایی و اروپایی می رفت با آغوش باز پذیرفته می شد،اما او مانده بود ،با این حجاب زیبا مانده بود که به همگان بگوید من ایرانی اصیل هستم ، یک زن دیندار و متعهد .... محمدرضا پریشانی اش با دیدن پروین خوب شده بود. بعد از شهادت آقای چمران که پیر و مرادش بود، روزگار سختی داشت و مدام به دنبال شهادت در جبهه ها می گشت. تا اینکه او را دید و به قول دوستش بال پروازش به قفس دنیا را بند شد و روی زمین نگهش داشت. پس دل به دریا زد و یک رزمنده ساده از اولین زن متخصص جراحی خواستگاری کرد. هردوی آن ها می دانستند راه سختی در پیش دارند. مشکلشان فقط خانواده ها نبودند، محمدرضا از نظر علمی در سطح پروین نبود و ممکن بود در محل کارشان هم مشکل پیدا کنند، اما برای هیچ کدام مهم نبود تا اینکه به یک نتیجه رسیدند: نیازی نیست کسی از این ماجرا با خبر شود. کسی هم با خبر نشد. روز خواستگاری محمدرضا با تعدادی از خانواده اش به تجریش رفتند. مادر مخالف بود و خواهرها کنجکاو دیدن خانم دکتری جراح ، از نزدیک باورشان نمی شد برادرشان عاشق دکتری شود که در شهرشان دزفول فقط مردش را داشتند و آن هم هندی و انگلیسی ، اما واقعا وجود داشت. این پیوند شکل گرفت و پروین ناصحی همچنان به فعالیت های شبانه روزی اش ادامه می داد. حالا روزگار می خواست شیرین ترین حس عالم را در کام او بریزد...او می‌دانست موجودی ظریف در بطن خود دارد و سرشار از احساسات مادرانه بود ، در جاده قم پیش می‌رفت تا به بیمارستان برسد و خدمت به خلق خدا بنماید و اما آسمانی شد. یروین ناصحی متولد ۱۳۳۴ که در روستایی به عنوان کیلان در دامنه کوه سر به فلک کشیده دماوند دیده به جهان گشود بعد از سی و سه سال زندگی و خدمت خالصانه و کسب عناوین مختلف ، در تاریخ بیست و یکم تیرماه ۱۳۶۷ در جاده قم ،جام شهادت نوش کرد و به دیدار حق شتافت. 📝ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
بانوان اسمان 🎬: شهیده پروین ناصحی: محمد رضا سراسیمه به سمت خانم روبه رویش آمد و گفت : مجروح آوردند، باید یک رزیدنت جراحی پیدا کنم. خانم که التهاب حرکات مرد جوان را درک می کرد، گفت : من را ببرید اتاق مجروحین ، رزیدنت هستم. محمد رضا متعجب شد، آخه همیشه سروکارش با دکترها بود، برای اولین بار یک رزیدنت جراحی خانم می دید. خانم را تا اتاق مجروحین همراهی کرد و وقتی دید با چه مهارتی به مجروحین می رسد ،یک دل نه ، صددل عاشق این خانم دکتر شد، خانم دکتری که اولین جراح زن در ایران بود ، بی شک او در هر کشور آمریکایی و اروپایی می رفت با آغوش باز پذیرفته می شد،اما او مانده بود ،با این حجاب زیبا مانده بود که به همگان بگوید من ایرانی اصیل هستم ، یک زن دیندار و متعهد .... محمدرضا پریشانی اش با دیدن پروین خوب شده بود. بعد از شهادت آقای چمران که پیر و مرادش بود، روزگار سختی داشت و مدام به دنبال شهادت در جبهه ها می گشت. تا اینکه او را دید و به قول دوستش بال پروازش به قفس دنیا را بند شد و روی زمین نگهش داشت. پس دل به دریا زد و یک رزمنده ساده از اولین زن متخصص جراحی خواستگاری کرد. هردوی آن ها می دانستند راه سختی در پیش دارند. مشکلشان فقط خانواده ها نبودند، محمدرضا از نظر علمی در سطح پروین نبود و ممکن بود در محل کارشان هم مشکل پیدا کنند، اما برای هیچ کدام مهم نبود تا اینکه به یک نتیجه رسیدند: نیازی نیست کسی از این ماجرا با خبر شود. کسی هم با خبر نشد. روز خواستگاری محمدرضا با تعدادی از خانواده اش به تجریش رفتند. مادر مخالف بود و خواهرها کنجکاو دیدن خانم دکتری جراح ، از نزدیک باورشان نمی شد برادرشان عاشق دکتری شود که در شهرشان دزفول فقط مردش را داشتند و آن هم هندی و انگلیسی ، اما واقعا وجود داشت. این پیوند شکل گرفت و پروین ناصحی همچنان به فعالیت های شبانه روزی اش ادامه می داد. حالا روزگار می خواست شیرین ترین حس عالم را در کام او بریزد...او می‌دانست موجودی ظریف در بطن خود دارد و سرشار از احساسات مادرانه بود ، در جاده قم پیش می‌رفت تا به بیمارستان برسد و خدمت به خلق خدا بنماید و اما آسمانی شد. یروین ناصحی متولد ۱۳۳۴ که در روستایی به عنوان کیلان در دامنه کوه سر به فلک کشیده دماوند دیده به جهان گشود بعد از سی و سه سال زندگی و خدمت خالصانه و کسب عناوین مختلف ، در تاریخ بیست و یکم تیرماه ۱۳۶۷ در جاده قم ،جام شهادت نوش کرد و به دیدار حق شتافت. 📝ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺