eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.9هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
23.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💢شرک به خدا و حق مردم از احادیث و آیات قرآن کریم به دست می‌‌آید که اگر انسان پیش از مردن، نتواند از عهده «حقّ الناس» برآید و در همان حال ، در آن جهان سخت گرفتار خواهد شد. بعد از شرک، گناهی بدتر از «ظلم در حق مردم» نیست؛ زیرا ممکن است خداوند از حق خودش(حقّ الله) یعنی گناهانی که تنها تخلّف و معصیت الهی باشند، گذشت کند؛ ولی «حق الناس» که در دنیا شده است قابل بخشش نیست. بنابراین در حدیث امام باقر(ع) و امام علی(ع) می‌‌‌خوانیم که گناهان سه دسته‌‌اند: گناهی که میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است، و گناهی که هرگز بخشیده نمی‌‌شود و آن شرک به خدا است: «انَّ الله لا یَغفرُ اَن یُشرکَ بِهِ» و گناهی که از آن گذشت نمی‌‌شود و آن بدهکاری مردم است: «فَالمُدائنه بَینَ العباد». زیرا ظلم به بندگان و حق النّاس، جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمی‌‌تواند گذشت کند. خداوند در وعده اجرای عدالت داده و در مقام عدالت، حق مظلوم از ظالم گرفته می‌‌‌شود. 📚نهج البلاغه، خطبه176
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست و هفتم : دبیر ورزش ✔️ راوی : خاطرات شهید رضا هوشیار 🔸ارديبهشت سال 1359 بود. ورزش دبيرستان بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود. رفته بودم به ديدنش. كلي با هم صحبت كرديم. شيفته و اخلاق ابراهيم شدم. 🔸آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟ خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم. حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آنقدر بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و... 🔸رنگ چهره ام پريده بود. جلوي دانش آموزان كم آوردم! ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويسها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند. نگاهي به من كرد. اين بار آهسته زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و... . ميخواست نشم. عمداً توپها را خراب ميكرد! 🔸رسيدم به ابراهيم. بازي به دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای ظهر بود. توپ را روي زمين گذاشت. رو به قبله ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد. 🔸بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت سرش ايستادند. جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم. نماز كه تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با باشد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید شادی روح پاکش صلوات 🌹