eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
19.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از منتظران ظهور
💢آیا میدارید؟ تقریبا در یکی از مواردی که بیشتر از قبل قابل رویت است، نگهداری از و در خانه و حتی همراهی آنها با انسانها در سطح جامعه می باشد. لابه لای این ماجرا یکی از حرفهایی که شنیده میشود، احترام به حقوق حیوانات است. اما براستی در انسانِ مدرن حقوق حیوانات رعایت میشود؟ حقوق هر موجودی براساس و خود او باید در نظر گرفته شود. اینکه ما حیوانی را از دل طبیعت خارج کنیم و در ۷۰ یا ۶۰ متری زندانی کنیم و مدعی باشیم همه امکانات را برای او فراهم کرده ایم آیا تامین حقوق حیوانات است یا ارضای علاقه ی خودمان؟ آیا ذات این نیست که در طبعیت باشد؟ حالا بیایید فکر کنید مثلا اگر برخلاف ذاتِ انسان بیایند و بگویند ما علاقه داریم از نوزاد انسانها در طبیعت مراقبت کنیم و را برای نگهداری به جنگل یا کوه ببرند و در حد توان خود بیشترین خدمات را به او بدهند، آیا نوزاد برای این کار ساخته شده است؟ حتی اگر سگها بهترین خدمات را به او بدهند. برخی از رفتارهای ما انسانها قابل درک نیست، اینکه در میبینیم و را در خانه به حمام میبرند یا واکسن میزنند، لباس دخترانه یا پسرانه به آنها میپوشانند.... این رفتارها بنام انسان، برای سلب حقوق حیوانات بزرگترین ظلم در حق موجوداتی است که ذاتشان حمام رفتن لباس دخترانه پوشیدن یا... نیست. انسان امروزی برای ارضای علاقه خود این حیوانات را کرده است.
🌺 امام خامنه ای: 💠 نوروز یعنی روزی که شما با عمل خودتان، با حادثه‌ای که اتفاق می افتد، آن را می کنید. روز بیست‌ودوم بهمن که ملت ایران، را به کمک خدا تحقق بخشید، روز نویی (نوروز) است. آن روزی که امت، قاطعاً به دهانِ مستکبرِ قلدرِ دنیا - یعنی آمریکا - کوبید، آن روز، روز نو و راه نویی (نوروز) بود؛ حادثه‌ی نویی بود که اتفاق می افتاد و افتاد. ما باید را، نو روز کنیم. نوروز به حسب ، نوروز است؛ جنبه‌ی قضیه هم به دست ماست که آن را نوروز کنیم. ۱۳۶۹/۱/۱‌
❤️قسمت هشتاد و شش❤️ . ایوب که مرخص شد، برایم خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود، فهمیده بود که قبل از رفتنش چقدر توی کوچه داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت "برایت تجربه شد. حواست باشد بعد از من خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی. امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمی رسد، نه پولی داریم، نه خانه ای، هیچی...." کمی فکر کرد و خندید:😉 "من می گویم زن یک حاجی بازاری پولدار شو." خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر می شد. شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمی توانستم به اندازه ی ایوب دوست داشته باشم. فکرش را هم نمی کردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: "برای چی این حرف ها را میزنی؟" خندید: "خب چون روز های آخرم هست شهلا، بیمه نامه ام توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم دم دست بگذارش، لازمت می شود بعد من..." + بس کن دیگر ایوب _ بعد از من مخارجتان سنگین است، کمک حالت می شود. + تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب، "تو نمی روی" نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم. سرش را تکان داد. "حالا تو هی به شوخی بگیر، ببین من کی بهت گفتم." 🌹 . ❤️قسمت هشتاد و هفت❤️ . عاشق بود و چون قبل ازدواجمان کوه نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را می شناخت. توی راه بودیم. ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین را از سر بالایی تند آن بالا برد. بالای تپه پر بود از گل های ریز رنگی. ایوب گفت: "حالا که اول بهار است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی می شود." در ماشین را باز کردیم که عکس بگیریم. باد پیچید توی ماشین به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم. ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان. بالای تپه جان می داد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی که ایوب استاد درست کردنشان بود. ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند. رفتیم سمت کلیسای جلفا هرچه به مرز نزدیک تر می شدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر می شد. ایوب از توی آیینه بچه ها را نگاه کرد، کنار هم روی صندلی عقب خوابشان برده بود. گفت: "شهلا فکرش را بکن یک روز محمد حسین و محمد حسن هم می شوند، میایند همچین جایی. بعد من و تو باید مدام به آن ها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم. بچه ها را توی لباس خاکی تصور کردم. حواسم نبود چند لحظه است که ایوب ساکت شده، نگاهش کردم. اشک از گوشه ی چشمانش چکید پایین نگاهم کرد: "نه شهلا...می دانم تمام این زحمت ها گردن خودت است...من آن وقت دیگر نیستم." 😔 رمان های عاشقانه مذهبی @ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
▫️بیانات مقام معظم رهبری: « هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدّس یک مهریّه‌ ای را معین کرده که باید یک چیزی باشد. امّا نباید سنگین باشد. بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند» خطبه‌ی عقد مورخه‌ی ٧۴/۵/١٨ «زن توی خانه بیکار نیست. یک عدّه‌ای خیال می‌کنند زن در خانه بیکار است. نخیر، زن توی خانه، بیشترین و سخت‌ ترین و ظریف‌ترین کارها را انجام می‌دهد» خطبه‌ی عقد مورخه‌ی ۷۶/١٢/١٨