میگویند
باران که میزند
بوی خاک بلند میشود
اما اینجا باران که میزند
بویِ خاطرهها بلند میشود ...
#مردان_بی_ادعا
.
🦋 #مردان_بی_ادعا 🦋
🌸 برنامه ششم 🌸
✍ تاکید کرده بود کنار اروند بمانم و عدد جذر و مد آب را که روی میله ثبت میشد یادداشت کنم و خودش رفت برای ماموریت دیگر!
نصفههای شب از فرط خستگی خوابم برد؛ آن هم فقط ۲۵ دقیقه! ⏰
بعداً برای این فاصله زمانی که خوابم برده بود به دلخواه خودم چند عدد نوشتم.🙈
وقتی حسین با دوستش برگشت، بیمقدمه نگاهم کرد و گفت: تو شهید نمیشوی!
حیرت زده نگاهش کردم.
با نگاهی معنادار گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟
اگر مینوشتی که خوابم برده بهتر از دروغ نوشتن بود.
با خود گفتم آن شب که جز من و خدا هیچکس دیگر نبود؛ حسین از کجا خبر داشت؟
🌸👈همه ی بر و بچههای لشکر ۴۱ ثارالله، او را درخشانتر از ستارههای آسمان کویر کرمان میشناختند.
جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود.
به مرحله از صفای باطن و چشم برزخی رسیده بود که رمز و رازهای پیرامون، خودشان را بر او آشکار میکردند.
حاج قاسم وصیت کرده بود او را کنار مزار این شهید به خاک بسپارند.
سال ۱۳۴۰ در کرمان و در خانواده ای متولد شد که پدرش فرهنگی بود و متدین و از همان نوجوانی پایه ثابت منبر و مسجد!
🦋👈علاقه خاصی به نهجالبلاغه داشت.
🦋👈از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سال ها را بجز ۴ روز حرام روزه می گرفت.
🦋👈شب زنده دار بود.
🦋👈دائم الذکر بود.
🦋👈 هم و غمش قبل از رفتن به جبهه، کمک به فقرای محل بود.
🦋👈 دل کسی را نمی شکست و فوقالعاده مهربان و شوخ طبع بود.
🦋👈چشم برزخی اش سالهای سال باز شده بود ولی چیزی نمیگفت.
🦋👈خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت.😳
✍همرزم محمد حسین نقل می کند: برای شناسایی منطقه رفته بودیم که دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند.
🌸👈 آنها با لباس غوّاصی در آبها جلو رفتند و هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر ثارالله بود، موضوع را با حاج قاسم سلیمانی که فرمانده لشکر بود در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می شود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخص می کنم.
🌸👈صبح روز بعد محمد حسین را دیدم. خوشحال بود.😍
گفتم: چه شد؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟ مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی.
با خوش حالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: «در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
🌸👈اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد. در ثانی اکبر نامزد داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می گردیم. پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد.😳
🌸👈محمّدحسين يوسف الهی، شهید جوانی است که مراتب کسب کمال و فضایل اخلاقی را برای خشنودی معبود به سرعت طی نمود و کمتر رزمندهای است که با این بزرگوار زیسته باشد و خاطرهای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد.
محمدحسين، مصداق عارفانی است که به فرموده مراد محرومان [رضوان الله تعالی علیه] يک شبه ره صد ساله را پيمود و چشم کهنسالان و پیران راه عرفان را، حسرت زده ی قطره ای از دریای بی انتهای معرفت خود نمود.
محمد حسین مدال پر افتخار شهادتش را، وقتی در عملیات والفجر ۸ شیمیایی شد از خداوند گرفت.🤲
🌹یک شاخه گل صلوات به همرا رایحه خوش محمدی، هدیه می فرستیم به محضر شهید عزیز👇👇 #محمد_حسین_یوسف_الهی و امیدواریم که این شهید بزرگوار نزد سالار شهیدان حسین بن علی [علیه السلام] از ما یاد نماید و ان شاءالله شفاعت!🤲🌹
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🤲
🌹🕊🌸🌷🌸🕊🌹
#تواضع_و_فروتنی
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مصطفی_چمران
بچه ها تا فهمیدند #دکتر_چمران به مدینه الزهرا (س) می آید، برای خیر مقدم و محافظت از او رفتند و اتوبان را بستند!
#دکتر تا از دور متوجه این موضوع شد، پیاده شد و از بچه ها پرسید برای چی راه را بسته اید؟
گفتند: به احترام شما!
#دکتر دو دستی بر سرش کوبید و گفت :
وای بر من !
به بچه ها بگویید : وای بر ما اگر حلالمان نکنند!
#دکتر با خودش می گفت : وای بر تو #مصطفی!
باید بروی از تک تکشان حلالیت بطلبی!
#دکتر سرش را توی ماشین ها می کرد و می گفت:
آقا مرا حلال کنید!
بچههای مرا حلال کنید!
نفهمیدند!
اشتباه کردند!
بچگی کردند!
برای همین رفتار هاست که #امام_خمینی ره در باره اش فرمودند : #چمران در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#مردان_بی_ادعا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم