eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
19.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از منتظران ظهور
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💠 اشعار مه ذيقعده طلوع قمرت باد مبارک جلوه ي شمس و طلوع دگرت باد مبارک خنده ي نجمه به قرص قمرت باد مبارک نجمه! ديدار فروغ بصرت باد مبارک صدف بحر ولايت گهرت باد مبارک عيد ميلاد يگانه پسرت باد مبارک پدر و مادر و فرزند و تبارم بفدايت به خدا آئينه روي خدا داده خدايت اين پسر بر همه مولاست علي نام نکويش دل صد سلسله افتاده به هر حلقه ي مويش فيض ديدار خداوند بود در گل رويش داروي درد مسيحاست غبار سر کويش سدره يک شاخ ز نخل است که رويد لب جويش مرحبا نجمه هلا عطر خدا گير ز بويش نور ختم رسل و شير خدا آئينه داري شرف بنت اسد آبروي آمنه داري اي دل عيسي مريم به تو لاي تو زنده اي دو صد موسي عمران شده در طورتو بنده اي که يوسف زده با ياد گل روي تو خنده اي که ابر کرمت بر سر ما سايه فکنده ريشه ي کفر شد از تيشه ي توحيد تو کنده نقش شير از نگه نافذ تو شير درنده آهوئي را که تو ضامن شوي از لطف و کرامت نه عجب ضامن خلقي بشوي روز قيامت تو که جان زنده شود با نفس روح فزايت تو که از بال ملا پر شده ایوان طلایت تو که اشک حرم کعبه شده صحن و سرایت تو که گشتن شهان سائل و محتاج و گدایت تو که آهوی بیابان شده مرهون عطایت تو که هم دشمن و هم دوست کند مدح و ثنایت چه شود گر قدمی، از کرمی رنجه نمایی آن سه موعود که گفتی به ملاقات من آیی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 وقتی که آوردند قرآن را به مشهد جان را به تن دادند جانان را به مشهد شد پایتخت حاجت عالم خراسان یعنی که باید برد تهران را به مشهد معروف کرده ظرف را مظروف، یعنی دادند در واقع خراسان را به مشهد شد مرکز ایران برای ما خراسان وقتی که آوردند سلطان را به مشهد تا یوسف اصلی دوران را ببیند ازسمت قم بردند کنعان را به مشهد اینگونه مِنّا گشته زیرا می شناسند درعالم لاهوت سلمان را به مشهد تا اینکه گوهرشاد بر صحنش بنازد بعد از نجف دادند ایوان را به مشهد در کربلا دادند درد عاشقی را اما فرستادند درمان را به مشهد درهردو عالم اهل معنی می شناسند دراصل کل خاک ایران را به مشهد مهدی رحیمی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 علیه السلام آمده به دنیا فرزند فاطمه،مبارک میلاد ثامن ُ الائمه رسیده سلطان ملک ِ اِرتضا،گل ِ پیغمبر و جان ِ مرتضی شده ذکر دلها یا امام رضا نام ِ زیبای او بر لبها زمزمه، مبارک میلاد ثامن ُ الائمه آمده به دنیا فرزند فاطمه،مبارک میلاد ثامن ُ الائمه بُوَد مدیحه خوان از شادی احمد،شده جلوه از لطف حیّ سرمد جمال ِ عالِم ِ آل ِ محمد او بوَد امام ِ اهل عالم همه، مبارک میلاد ثامن ُ الائمه آمده به دنیا فرزند فاطمه،مبارک میلاد ثامن ُ الائمه امامی که حرف دل را میداند،دعا بر احوال سائل میخواند گدا را نا اُمید بر نگرداند رسانده کرم را دیگر بر خاتمه، مبارک میلاد ثامن ُ الائمه آمده به دنیا فرزند فاطمه،مبارک میلاد ثامن ُ الائمه من از روز ازل دل بر تو دادم،به خاک راهت از اوّل فتادم شب اوّل ِ قبر برس به دادم ای آیات ِ حُسنَت بُرهان ِ مُحکمه، مبارک میلاد ثامن ُ الائمه آمده به دنیا فرزند فاطمه،مبارک میلاد ثامن ُ الائمه دعا کن ای یادت آرام ِ جانم،که قدر توفیقاتم را بدانم حسینی شوم حسینی بمانم به حقّ شهید ِ کنار علقمه، مبارک میلاد ثامن ُ الائمه آمده به دنیا فرزند فاطمه،مبارک میلاد ثامن ُ الائمه 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🎤🎤 سبک سرود 👇👇👇 ❣❤️دوازده ویژگی امام رضا❤️❣ زندگی _امام رضا ع ابراهيم بن عباس مى گويد: 📌🌺 1⃣من هرگز نديدم حضرت به كسى ظلم كند 📌🌺2⃣يا سخن كسى را قطع نمايد 📌🌺3⃣يا حاجت كسى را در صورت قدرت رد كند 📌🌺4⃣يا در مجلسى پاهاى خود را دراز كند 📌🌺 5⃣يابى احترامى نسبت به كسى، تكيه دهد 📌🌺6⃣يا بنده هاى خود را ناسزا گويد 📌🌺 7⃣يا آب دهان خود را بيرون بريزد 📌🌺 8⃣يا صدايش را به قهقهه بلند كند؛ بلكه خنده آن حضرت تبسّم بود. 📌🌺9⃣وقتى براى آن حضرت سفره مى انداختند، تمام بندگان و خدمتگزاران خود، حتى دربانان و چوپانها را در سر همان سفره مى نشاند. 📌🌺🔟خواب آن حضرت بسيار كم و بيدارى اش زياد بود و بسيارى از شب ها تا به صبح نمى خوابيد. 📌🌺1⃣1⃣روزه هاى مستحبى بسيار مى گرفت و هرگز سه روز روزه را در يك ماه ترك نمى كرد و مى فرمود كه آن روزه دهر است و آن روز پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر و چهارشنبه اول از دهه دوم هر ماه است. 📌🌺2⃣1⃣صدقات سرى آن حضرت بسيار بود و اكثرا آنها را در شبهاى تار- بدون مهتاب- انجام مى داد. هر كس گمان كند كه مانند آن حضرت را ديده است او را تصديق نكنيد. 📚محمد باقر مجلسی، المکتبت الاسلامیه ، تهران 1371 ، ص 91-90 علی بن عیسی ، الاربلی ، کشف الغمه ، ج3 ، ص157-156 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🌺 بی عشق نمی شود سبب می خواهد دلتن
🌸بعد از ✍حضرت اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود : هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است : ❶ دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند؛ ❷ به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛ ❸ را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛ ❹ درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛ ❺ بنا کند ( که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛ ❻ ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛ ❼ از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید . 📔‍ نهج الفصاحة ، ص 366 .
حیدری: چرا مجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود شد😭 مراقب خود، اطرافیان و مان باشیم. 👇👇👇 امروز صبح که خبر اعدام را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم ‏دست داد نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است. مادرش به امام رضا علیه السلام نامش را ‏مجیدرضا گذاشت از کودکی و هیئتی بود همیشه تلاش میکرد صف اول خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز، عبا بر شانه می انداخت از 15 سالگی که وارد شد کم کم تحت تاثیر قرار گرفت آنچنان شست و شوی شد که نماز را می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام ‏حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) را کنار گذاشته و حتی می کند😳 خودش میگوید ۸ سال رسانه من را تبدیل کرد به👈 یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود، روز حادثه با دیدن آن گروه اغتشاش در خيابان، آن جرقه زده شد؛ اول، در خانه نامه اش را می نویسد که: برای من نکنید ‏سر قبرم نخوانید، هر که زده به خاطر کینه ای بوده که از جماعت حزب اللّهی ها داشته،،، او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما و تکه تکه اش می‌کنند... برای همین، موقع دستگیری میگوید منو اعدام کنید‌؛ 😕 اما بعد از چند روز که رفتار مأموران اطلاعاتی را می بیند که ‏با مسلمانی و دینی با او رفتار و تعامل می کنند... تمام ذهنی اش به هم می ریزد،،، بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه ا‌ش بدهند، با او می کنند؛ از زندگیش می پرسند... برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او و می دهند.. تا بخواند و اندکی اندیشه کند ؛ و خلاصه مجرم و بازجو باهم می‌کنند.. آخر... تازه ‏فهمیده که این ۸سال چه قدر محتوای فضای مجازی، مغزش را شستشو داده تا دست به این برند،،، () به مادرش می گوید، با مادران صحبت کن،،، طلب نکن فقط طلب کن من مثل یک ، برادر و هموطنم را کشتم، مجیدرضا میگوید چند به دلم مانده،،، یک بار دیگر دست را ببوسم به مادرم کادو بدهم😭 بعداز ۸ ‏سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و ضجّه میگوید و بازجو هم همراهش گریه می‌کند و ضجّه می‌زند... )😭 او بسیار پشیمان و شکسته شده بود. در حقیقت می شود گفت؛ دوتا جوان ما را شهید نکرد،،، بلکه دوتا جوان را شهید کرد و یک جوان را ، دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان (عجل الله فرجه) باشد ‏را تبدیل به یک کرد.😔 مراقب خود، اطرافیان و مان در فضای مجازی باشیم.
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سیزدهم : شکستن نفس ✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد 🔸باران شديدي در باريده بود. خيابان 17 شهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد. 🔸ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز شکستن خودش نداشت. مخصوصاً زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود! ٭٭٭ 🔸همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول بودند به محض عبور ما، پسر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طوري که لحظه روي زمين نشست. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. 🔸خيلي عصباني شدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همينطور که نشسته بود دست کرد توي ساك خودش. پلاستيک را برداشت. داد زد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد! 🔸بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟ گفت: بنده هاي خدا ترسيده بودند. از قصد که نزدند. بعد به بحث قبلي برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من ميدانستم انسانهاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند. ٭٭٭ 🔸در باشگاه بوديم. آماده م يشديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند! 🔸بعد ادامه داد: شلوار و پيراهن كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملاً مشخصه ورزشکاري! به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت. 🔸جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت! پيراهن بلند پوشيده بود و شلوار گشاد! به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود! از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد! بچه ها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟! ما مييايم تا ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم. اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که ميپوشي؟! 🔸ابراهيم به حرفهاي آنها اهميت نميداد. به دوستانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشد، ميشه . اما اگه به هر نيت ديگ هاي باشه ضرر ميکنين. ٭٭٭ 🔸توي زمين چمن بودم. مشغول فوتبال. يکدفعه ديدم ابراهيم در كنار سكو ايستاده. سريع رفتم به سراغش. سلام کردم و با گفتم: چه عجب، اين طرفها اومدي؟! مجله اي دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن! 🔸از خوشحالي داشتم بال در مي آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را ازدستش بگيرم. دستش را كشيد عقب و گفت: يه شرط داره! گفتم: هر چي باشه قبول دوباره گفت: هر چي بگم قبول ميکني؟ گفتم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وسط، عکس قدي و بزرگي از من چاپ شده بود. در كنارآن نوشته بود: «پديده جديد فوتبال جوانان » و کلي از من تعريف کرده بود. کنار سكو نشستم. 🔸دوباره متن صفحه را خواندم. حسابي مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خيلي خوشحالم کردي، راستي شرطت چي بود!؟ آهسته گفت: هر چي باشه قبول ديگه؟ گفتم: آره بابا بگو، کمي مکث کرد و گفت: ديگه دنبال فوتبال نرو!! خوشکم زد. با چشماني گرد شده و با تعجب گفتم: ديگه فوتبال بازي نکنم؟! يعني چي، من تازه دارم مطرح ميشم!! گفت: نه اينکه بازي نکني، اما اينطوري دنبال فوتبال حرف هاي نرو. گفتم: چرا؟! جلو آمد و را از دستم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت: 🔸اين عکس رنگي رو ببين، اينجا عکس تو با لباس و شورت ورزشيه. اين مجله فقط دست من و تو نيست. دست همه مردم هست. خيلي از دخترها ممکنه اين رو ديده باشن يا ببينن.بعد ادامه داد: چون بچه مسجدي هستي دارم اين حرفهارو ميزنم. وگرنه کاري باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوي کن، بعد دنبال حرف هاي برو تا برات مشکلي پيش نياد.بعد گفت: کار دارم، خداحافظي کرد و رفت. 🔸من خيلي جاخوردم. نشستم و کلي به حرف هاي ابراهيم فکر کردم. از آدمي که هميشه شوخي ميکرد و حرف هاي عوامانه ميزد اين حرفها بعيد بود.هر چند بعدها به سخن او رسيدم. زماني که ميديدم بعضي از بچه هاي و نمازخوان که محکمي نداشتند به دنبال ورزش حرفه اي رفتند و به مرور به خاطر جوزدگي و... حتي نمازشان را هم ترک کردند! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید شادی روحش صلوات 🌹
234.mp3
747.6K
جشن ولایت چـه دلپذیـر است صاحب این عید حیّ قدیر است بـه خلـق عالم علی امیـر است افضل اعیاد خدا عید غدیر است بـر همگـان ایـن نـدا مبارک کمـال دیــن خــدا مبـارک خطبۀ احمد امر خطیر است افضل اعیاد خدا عید غدیر است رسـد نـدای رسـول اکرم کـه ای تمــام مــردم عــالم علی پس از این مرا وزیر است افضل اعیاد خدا عید غدیر است علـی است مولا علی است سرور علی است هادی علی است رهبر علی مـدار است علی مدیر است افضل اعیاد خدا عید غدیر است علی است والـی علـی است والا علی اسـت عالـی علی است اعلا علی خبیر است علی بصیر است افضل اعیاد خدا عید غدیر است فاتــح بــدر و خندق و خیبر ختـم رسـل را یــار و بــرادر از طرف حق علی سفیر است افضل اعیاد خدا عید غدیر است علی ستـاده کنـار احمـد جلوه بگیرید از دو محمّد مـاه کنـار مهــر منیـر است افضل اعیاد خدا عید غدیر است حاج زهیر سازگار