#معارف_علوی
🔰 پیر با عشق علی میل جوانی میکند...
در روایتی حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام فرمودند:
📄 امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از مدتی طولانی، مردی از شیعیانش را دید که پا به سن گذاشته بود اما سینهسپر راه میرفت! مولا علی علیهالسلام فرمود: ای مرد! پیر شدهای! آن مرد گفت:
📋 فِی طَاعَتِکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ!
🔻ای امیرالمؤمنین! در راه محبت و اطاعت از تو پیر شدهام!
🔖 حضرت فرمود: سینهسپر راه میروی؟! آن مرد گفت:
📋 عَلَی أَعْدَائِکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ!
🔻 ای امیرالمؤمنین! سینهام در برابر دشمنانتان اینچنین سپر است!
🔖 مولا علی علیهالسلام فرمود: چندی از عمرت بیشتر باقی نمانده است! آن مرد گفت:
📋 هِیَ لَکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ!
🔻ای امیرالمؤمنین! آن را هم به پای شما فدا میکنم!
📚عیون اخبارالرضا علیهالسلام، ص۱۶۷
✍ مگر نه اینکه نجف شاد میکند ما را
بریز باده که مشتاق ساغرم، یارا !
به ساحلآمدگانیم و تشنه، این ساقی
شراب میکند از لطف، آب دریا را
طرب کنید و به یک کوزه اکتفا نکنید
به کوزهای نتوان طی نمود صحرا را
تویی علی که همه سنگریزهها دُر شد
به عشق فاطمه هر جا گذاشتی پا را
تویی علی که نیاورده وحی را جبریل
جز آنکه فاش نموده است نقطهی با را
تویی علی که خدا گر به خاطر تو نبود
کنار نیل رها کرده بود موسی را
نرفتهام به هوای غزال رعنایی
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
دم مسیح اگر زنده میکند، مرده
دم تو زنده نگه داشتهست عیسی را
ضریح نیست… لبالب شراب انگور است
به حق فاطمه تَر کن علی لب ما را
به عشق روی علی پیریام جوانی شد
نخواندهاید مگر قصهی زلیخا را
به کهف راه ندارم به حضرتش گویید
سگی نهاده بر این در، سر تمنا را
#معارف_علوی
🔰 من که جای خود … نبی هم میرود سوی علی …
در روایت آمده است:
💬 روزی جبرئیل بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نازل شد و عرضه داشت:
📋 يَا أَحْمَدُ إِنَّ اللَّهَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ: قُمْ إِلَى عَلىَّ بْنِ أَبِي طَالِب!
🔻ای احمد! خدای متعال به تو سلام میرساند و میفرماید: «برخیز و به سوی علی بن أبیطالب علیهالسلام برو!»
📋 فَإِنَّ مَثَلَهُ مَثَلُ الكَعْبَةِ يُحَجُّ إِلَيْهَا وَ لَا تَحُجُّ إِلَى أَحَدٍ.
🔻چرا که مَثَل علی علیهالسلام، مَثَل کعبه است که به سوی آن به حج میروند و کعبه به سوی کسی نمیرود.
📚دلائل الإمامة، ص۸۳
📚نوادر المعجزات، ص۱۹۹
✍ اين چرخ به انگشت شما میگردد
خاک قدمت عرش خدا میگردد
والله قسم خانه كعبه هر روز
دور سر ايوان طلا میگردد
شب دست به گيسوى علی میگيرد
خورشيد رخ از روى علی میگيرد
آنقدر زدم سنگ علی بر سينه
سنگ لحدم بوى علی میگيرد
مانند خدای خويش بی همتا بود
روزى خور سفرهاش همه دنيا بود
گويند علی به دست خیبر شكنش
انگشتر "يا فاطمة الزهرا" بود