eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 آفتاب و مهتاب پیری، از مریدان خود پرسید: هیچ کاری و اثری از شما سر زده است که سودی برای دیگری داشته باشد؟ یکی گفت: من امیر بودم. گدایی به در خانه من آمد. چیزی خواست. من جامه خود و انگشتر ملوکانه به او دادم و او را بر تخت شاهی نشاندم و خود به حلقه درویشان پیوستم. دیگری گفت: از جایی می گذشتم. یکی را گرفته بودند و می خواستند که دستش را ببرند. من دست خود فدا کردم و اینک یک دست ندارم. پیر گفت: شما آنچه کردید در حق دو شخص معین کردید. مؤمن چون آفتاب و مهتاب است که منفعت او به همگان می رسد و کسی از او بی نصیب نیست. آیا چنین منفعتی از شما به خلق خدا رسیده است؟ 📗 ✍ شیخ ابوالحسن خرقانی
هدایت شده از منتظران ظهور
👈 عیبجویی شخصی نزد عمر بن عبد العزیز آمد و در خلال سخنان خود از مردی نام برده، او را به بدی یاد کرد و عیبی از وی بر زبان آورد. عمر بن عبد العزیز گفت: اگر مایلی پیرامون سخنت بررسی و تحقیق می کنیم. در صورتی که گفته ات دروغ باشد فاسق و گناهکاری و خبری که داده ای مشمول این آیه است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا» ای کسانی که ایمان آورده اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید.(حجرات/ 6) و در صورتی که راست گفته باشی، عیبجو و سخن چین بوده و مشمول این آیه هستی: «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ» کسی که بسیار عیب جوست و به سخن چینی آمد و شد می کند.(قلم /11) اگر میل داری تو را می بخشم و مورد عفو قرار می دهم. مرد که از گفته خود سخت پشیمان شده بود با سرافکندگی و ذلت در خواست عفو کرد و تعهد نمود که دیگر از کسی عیبجویی نکرده و این عمل ناپسند را تکرار ننماید 🍂هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد 🍂بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد  📗 ، ج1 ✍ محمد محمدی اشتهاردی 👈 هیچ مگو لقمان حکیم، پسر را گفت امروز طعام مخور و روزه دار و هر چه بر زبان راندی بنویس. شبانگاه، همه آنچه را که نوشتی بر من بخوان؛ آنگاه روزه ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود خواند. دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود نوشت و تا نوشته را برخواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته ها بخواند. پسر گفت امروز هیچ نگفته ام تا برخوانم. لقمان گفت پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت آنان که کم گفته اند، چنان حال خوشی دارند که اکنون تو داری. 📗 ✍ شیخ ابوالحسن خرقانی