🌹طنز جبهه!😜 (5)
🌿... برای اولین بار فریبرز یه سری بچه های تازه وارد را برده بودن ميدان تير.😬 یکی از بچه ها هر چی تير ميزد به هدف نميخورد.😵 اطرافش هم نميخورد. دو سه نفر آمدند گفتند اشكال نداره شما برو جلوتر بزن. 😜😛رفت جلو 😄شلیک کرد ولی بازهم نخورد.😇 باز هم جلوتر، نخورد... 🎩😇 اسلحه را گرفت رو به ديوار نميخورد.😮 خشاب را در آورد.😞 فریبرز تیرهای جنگی را درآورده بود و به جایشان👈 تير مشقي گذاشته بود.🎩 گلوله بدون مرمي. ايستاده بودند و ميخنديدند😄
فریبرز هم برای اینکه, قافیه را نباخته باشد رو به نیروهای تازه وارد کرد وگفت:👇
😀 من خواستم شما را امتحان کنم😰 شما باید حواستان را جمع کنید و قبل از عملیات واقعی مهمات خود را, خصوصا فشنگ هایتان را چک کنید تاقلابی و مشقی نباشد.😜👌👋
🌿... فریبرز استاد 😅سرڪار گذاشتن بچهها بود... خصوصا بچه های تازه وارد😄 روزی از یکی از برادران ازش پرسید: 😵 شما وقتی با دشمن روبهرو میشوید برای آنکه کشته نشوید و توپ💣 و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟🤔 و فریبرز هم 👈 خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمیگردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی ڪه ڪسی نفهمد بگویی: 🙏 اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین»... طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد😮 و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است»😵😄 اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت: «اخوی غریب گیر آوردهای؟»😂😂
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه