هدایت شده از منتظران ظهور
ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند
و چون دریا آرام شد
خود را اسیر صیاد یافتند،
در تلاطم های زندگی حکمتی نهفته است،
از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد
نه اطرافمان!
#حرف_حساب
💢
🌺 الهى دست با ادب دراز است و پاى بى ادب،يا باسط اليدين بالرحمة خذبيدى
#الهی_نامه
#علامه_حسن_زاده_آملی
💢
👈 خشت های طلا
عيسی بن مريم عليه السلام دنبال حاجتی می رفت. سه نفر از يارانش همراه او بودند. سه خشت طلا ديدند كه در وسط راه افتاده است. عيسی عليه السلام به اصحابش گفت: اين طلاها مردم را می كشند؛ مبادا محبت آنها را به دل خود راه دهيد. آن گاه از آنجا گذشته و به راه خود ادامه دادند.
يكی از آنان گفت: ای روح الله! كار ضروری برايم پيش آمده، اجازه بده كه برگردم. او برگشت و دو نفر ديگر نيز مانند رفيقشان عذر و بهانه آوردند و برگشتند و هر سه در كنار خشتهای طلا گرد آمدند. تصميم گرفتند طلاها را بين خودشان تقسيم نمايند.
دو نفرشان به ديگری گفتند: اكنون گرسنه هستيم. تو برو غذا بخر. پس از آنكه غذا خورديم و حالمان بهتر شد، طلاها را تقسيم می كنيم. او هم رفت خوراكی خريد و در آن زهری ريخت تا آن دو رفيقش را بكشد و طلاها تنها برای او بماند.
آن دو نفر نيز با هم سازش كرده بودند كه هنگامی كه وی برگشت او را بكشند و سپس طلاها را تقسيم كنند. وقتی كه رفيقشان طعام را آورد، آن دو نفر برخاستند و او را كشتند. سپس مشغول خوردن غذا شدند. به محض اينكه آن طعام آلوده را خوردند، مسموم شدند.
حضرت عيسی عليه السلام هنگامی كه برگشت ديد، هر سه يارانش در كنار خشت های طلا مرده اند. با اذن پروردگار آنان را زنده كرد و فرمود: آيا نگفتم اين طلاها انسان را می كشند؟
📗 #بحارالانوار، ج 14، ص 280
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
#حکایت
💢
۲۰ سالِ دیگه از الان بیشتر بخاطر کارهای انجام ندادهتون افسوس میخورید تا کارهایی که انجام دادید. پس بادبانها را باز کنید، از لنگرگاه جدا بشید و پارو بزنید. سیاحت کنید، رویاپردازی کنید، کشف کنید..
#تلنگر
💢
چہ خوب شد
قلم برداشتے
و برایمان نوشتے ...
چہ خوب توشہ اے شد
گفتہ هایتــــــ ،
براے روزهای سختمان ...
و ما چہ راحت فراموش ڪردیم ...
#یادی_از_شهداء
💢
🌺 مثل مداد تراش!
مداد وقتی تراش میخورد، درست است چیزهایی از او کم میشود اما روانتر مینویسد، راحتتر مینویسد.
مصیبتها هم مثل مدادتراشاند؛ درست است از ما چیزهایی کم میکنند اما سیر و حرکت ما را در راه خدا روانتر میکنند.
این است که قرآن کریم میفرماید:
از این عُسرتها و سختیها رنجیده خاطر مباش، چون آنها با خود راحتیها و موهبتها را به ارمغان میآورند و البته بهرهمند
خواهی شد
#تمثیلات
💢
✨کینه انسان را به گذشته وصل میکند.
💫پس چگونه می توان با وصل به جایی رو به جلو دوید.
برای پیشرفت گذشته را فراموش کنید
#پندانه
💢
ڪاش اندڪے،
مثل شما
قلب هامان تحت تسخیر خدا بود!
تا گام هایمان
اینگونہ زمین گیر نشود
#یادی_از_شهداء
رئیس جمهور تا یه تریبونی پیدا میکنه، از باید و نبایدها میگه
از داشتن چنین رئیس جمهوری به خودم افتخار کردم
بانک اصلاح شود ،دزدی تعطیل شود
شش سال است رییس قوه مجریه هم بوده ولی..
1-ایشان یا رییس جمهوری، دولت سایه است
2-یا از اختیاراتش خبر ندارد
3-یا مردم را اسکل کرده
#نفوذ
#سیاسی
آن ها چفیه داشتند…
من چادر دارم!!!
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…
من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …
من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند…
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…
#حیا
#یادی_از_شهداء
- بابای من یه خونه تو شمال
و یه ویلا تو کیش و
یه ماشین شاسی بلند به نامم کرده
بابای تو چی؟
-بابای من؟ یه #پوتین به ارث گذاشته...
پ.ن: جاکفشی ها؛ طلائیه
👈 چه معامله ی پرسودی است
شهادت🌹
▫️فانی می دهی⇦و باقی می گیری
▫️جسم می دهی⇦و جان می گیری
▫️جان می دهی⇦و جانان می گیری
✅ آه.............چه لذتی دارد
نظر کردن به " وَجْهُ الله "
🔴 #شهـــــادت لیاقت می خواهد
کاش لایق بودیم
یا ایها الشهـــداء
⇦دست ما و دامان پر مهر شما❤️
#یادی_از_شهداء
💢
🔹ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ، " ﺍﻣﻴﺮ سابق ﻛﻮﻳﺖ" ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ؛
🔹ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ #ﺟﻨﮓ_ﺍﻳﺮﺍﻥ_ﻭ_ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ #ﺻﺪّﺍﻡ، ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ...
🔹ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ!
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ؛انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ،ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ؛ ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ،
ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ!
🔹ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ 1990، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ،
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ..!
🔹ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ؛ ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمیبینم، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند!
🔹ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ!!
🍃به جاست ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ... ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﺩﻋﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ!
#یادی_از_شهداء