|⇦•من از تو فاطمیه ها..
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _حسین طاهری •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
ای رویِ تو ماهِ تمام
مادر سلام، سلام ای مادر
یا فاطمه از این غلام
بر تو سلام، سلام ای مادر
من از تو فاطمیهها رزقِ
یه سالمو میگیرم، ای مادر
پیراهن مشکی برات میپوشم
بارِ غمت رو دوشم، ای مادر
فاطمیهها منم مثه بچه سیدا
اسم تو رو میزنم صدا یازهرا
از غم تو من هرچی که بگم بازم کمه
فاطمیهها میشه مثه عاشورا
سلام بانویِ علی
سلام مادرِ حسن
سلام مادرِ حسین سلام
ــــــــــــــــــ
اینام تو ختم کلام
یارِ امام سلام ای مادر
ای هستی و دردانهی
خیر الانام سلام ای مادر
ای رازِ خدا برایِ خلقت
از تو گرفته عزت این عالم
ای نور لایتناهی مادر
مدیونِ تو از آدم تا خاتم
دور چادرت گرم طوافن فرشته ها
ای پارهی جانِ مصطفی مادر جان
ای نمازِ تو بی ریاترین ترانهی
بندگی و معنی صفا مادر جان
سلام بانویِ علی
سلام مادرِ حسن
سلام مادرِ حسین سلام
ــــــــــــــــــ
آیینهی عشق و حیا
مولاتنا اَنیس الحیدر
ای تا ابد دلدادهی
شیرِ خدا سلام ای مادر
کاش میشد گوشه نگاهی مادر
به نوکرت بندازی این شبها
کاش میشد یه سنگ قبری داشتی
زیارتت می کردم یا زهرا
کاش دعا کنی
که نوکرت سر به راه بشه
قیامتم رو سیاه نشه ای مادر
روز محشرم
تو اون هیاهو و همهمه
سوا کنی مارو از همه با حیدر
سلام بانویِ علی
سلام مادرِ حسن
سلام مادرِ حسین سلام
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
میشویَمَت که آب شوم در عزایِ تو
یا خویش را بخاک سپارم بجایِ تو
قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن
تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو
گر وا نمیشدند گرههای این کفن
دق مرگ می شدند زِ غم بچههای تو
خون جایِ آب میچکد از سنگِ غسلِ تو
خون میچکد که زنده کُنَد ماجرایِ تو
در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو
گُم شد میانِ خندهیِ مَردُم صدایِ تو
در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هرکس که بود نیمه شبی در دعایِ تو
حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا
رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو
تنها نه جایِ دست نه جایِ کبودی است
آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو
🔸شاعر :
#حسن_لطفی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل فاطمیه و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
روضه برپا شده ای صاحبِ این روضه بیا
کوچه غوغاست اَلا منتقمِ کوچه بیا
نگَهی کُن به مدینه که زبان بِگْرفتهَست
مادرت از پسِ دیوار زند ناله بیا
بیتالاحزان زدهایم و شالِمان شالِ عزاست
صاحبِ مجلس زهرا تو به این خانه بیا
قصّهیِ میخِ در و سینهیِ سوراخ بگو
راویِ روضهیِ نیلی شدنِ لاله بیا
چشمه شد چشمِ علی دیدهیِ زینب دریاست
ای قرارِ دل این عاشق و آن ژاله بیا
گوشهای از بقیع اِسکان بده این عاشق را
عرفه خود به سراغِ دلِ دیوانه بیا
🧿چشم زخم
✍امام رضا علیه السلام: چشم زخم حقیقت دارد و اگر چشم زخمی به تو رسید، دستت را مقابل صورتت بالا ببر و سوره حمد، توحید و معوذتین ( سوره های ناس و فلق ) را بخوان و روی پیشانی خود مسح کن؛ همانا نافع است به اذن خدای متعال.
📚 مکارم الاخلاق، ص ۴۱۳
مواظب باشیم خودمان یا دیگران را چشم نزنیم. اگر از چیزی تعجب کردیم، چه در خودمان، چه در دیگران، سه مرتبه این ذکر را بگوییم:
💠 ماشاءالله لا قوة إلا بالله العلي العظيم.
#آموزنده
سید مرتضى در وصیت خود آورده است که تمام نمازهاى واجب مرا که در طول عمرم خواندهام به نیابت از من دوباره بخوانید.
وقتى این سخنان از ایشان نقل شد، نزدیکان و اطرافیان شگفتزده شدند و پرسیدند چرا؟! شما که فردى وارسته بودید و اهمیت فوقالعادهای به نماز میدادید، علاقهمند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته ، آماده میشدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که اینگونه وصیت میکنید؟!
🔹 سید در پاسخ فرمود: آرى من علاقهمند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از راز و نیاز هم لذت فراوان میبردم، ازاینرو همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز لحظهشماری میکردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهى را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذت از نماز، وصیت میکنم که تمام نمازهاى مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدى از آنها به خاطر لذت روحى و معنوى خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم براى غیر خدا انجامگرفته باشد، شایسته درگاه الهى نیست و میترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهاى من مورد پذیرش خداى منان قرار نگیرد!
#داستان 📜
📌پادشاهی قصد کشتن اسيری کرد. اسير در آن حالت نااميدی شاه را دشنام داد.
شاه به يکی از وزرای خود گفت: او چه می گويد؟
✨وزير گفت: به جان شما دعا می کند.
شاه اسير را بخشيد.
📌 وزير ديگری که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت گفت:
ای پادشاه آن اسير به شما دشنام داد.
✔️✨✔️پادشاه گفت:
تو راست می گويی اما دروغ آن وزير که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
📚«گلستان سعدی»
✨جز راست نباید گفت✨
✨هر راست نشاید گفت✨
مثل دانههای انار!
دانههای انار چون کنار هماند، چون دوشادوش هماند به یکدیگر شکل و شخصیت میدهند. ما هم مثل دانههای اناریم؛ یعنی وقتی هویت پیدا میکنیم و معنا و معنویتی به چنگ میآوریم که با هم باشیم.
به خاطر همین بود که علی(ع) وصیت کرد:
«اِیّاکُم وَ التَقاطُع وَ التَدابُر و التَفرُّق»
بپرهیزید از گسستگی و پشت کردن به یکدیگر و جدایی.
یادمان باشد جدایی و پشت به یکدیگر کردن آدمها را بیخاصیت میکند.
میگویی: نه؟ یک اره را بردار و نگاه کن!
دندههای ارّه را ببین! ببین چگونه شانه به شانه هماند! ببین چگونه پا به پای هماند! به خاطر همین هم است که برش دارند و میبُرند و پیش میروند و کار را هم پیش میبرند.
حالا اگر دندهها از هم جدا بودند یا به یکدیگر پشت میکردند، یعنی یک دنده رویش اینطرف بود و یک دنده رویش آنطرف بود، آیا میتوانستند برش
داشته و یا کارایی داشته باشند؟ هرگز. حال ما هم همینطور، یعنی این داستان، داستان ما هم هست بهخصوص بستگان و خویشان که اگر با هم نباشیم و با یکدیگر صله رحم نکنیم فَشَل میشویم.
این است که علی(ع) میفرمود:
«وَیلکَ قَطِیعَةَ الرَحِم»
وای بر تو اگر قطع رحم کنی.
البته قطع رحم نکردن یا صله رحم کردن، تنها به معنی رسیدن به یکدیگر نیست، بلکه به معنای رسیدگی نسبت به یکدیگر است، و این بالاترین صله رحم است.
شب عاشورا را ببین. حضرت به خانواده خود فرمود:
من کسی را سراغ ندارم که مثل شما صله رحم کرده باشد.
یعنی صله رحم فقط این نیست که در کنار سفره با هم باشیم، بلکه صله رحم واقعی این است که حتی در صحنه کارزار و در دل سختیها و تا پای جان با هم همراه و همدل باشیم.
روايت شده است : هنگامى كه حضرت زين العابدين عليه السلام را نزد يزيد بردند، يزيد تصميم گرفت ايشان را بكشد. ازاين رو، شروع به صحبت كرد تا شايد حضرت سخنى گويد كه موجب قتلش بشود، ولى امام سجاد عليه السلام همان اندازه سخن مى گفت كه يزيد با ايشان گفتگو كرده بود. در دست حضرت تسبيح كوچكى بود كه با انگشتانش آن را مى چرخانيد و صحبت مى كرد. يزيد عليه اللعنه گفت : من با تو صحبت مى كنم و تو پاسخ مرا در حالى مى دهى كه انگشتانت تسبيح را مى چرخاند، چگونه اين كار را روا مى دانى ؟
حضرت فرمود: پدرم از جدم به من خبر داد هنگامى كه نماز صبح را مى خواند و از جا حركت مى كرد، چيزى نمى گفت تا اين كه تسبيح را به دست گرفته اين دعا را مى خواند:
اللهم اصبحت اسبحك و احمدك و اهللك و اكبرك بعدد ما ادير به سبحتى . خداوندا! من صبح كردم در حالى كه تو را تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير و تمجيد مى گويم ، به تعداد دانه هاى تسبيحى كه مى گردانم .
و سپس تسبيح را به دست گرفته آن را مى چرخانيد و هر چه دلش مى خواست سخن مى گفت بدون اين كه ذكرى و تسبيحى بگويد و مى فرمود كه اين برايش حساب شده موجب حفظ و نگهدارى اوست تا اين كه به رختخوابش مى رفت . آن هنگام كه در بسترش جاى مى گرفت ، همان ذكر را مى گفت و تسبيح را زير سرش مى گذاشت . از آن لحظه تا وقتى كه از خواب برمى خاست ، براى آن حضرت ذكر و تسبيح به شمار مى آمد. من در اين كار به جدم اقتدا كرده و به خاطر پيروى از او انجام داده ام .
يزيد عليه اللعنه براى چندمين بار به حضرت گفت : من با هيچ يك از شما صحبت نكردم مگر اين كه طورى پاسخ گفت كه بر من چيره شد. و سپس از قتل حضرت صرف نظر كرده و دستور داد ايشان را آزاد كنند.
#سلام_صبحگاهی
سلام
ای پرمعنا ترین نگاشته ی هستی
سُلاله ی آفتاب ...
پدر مهربانم
چشم وجودمان
خیره به نورِ حضور شما ست...
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج