eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
دلمه برگ مو غذایی بسیار مغذی و کاملست !👌🏻 ▫️برگ مو، در معالجه اسهال، اسهال خونی، استفراغ، زخم معده و خونریزی معده مفیدست. + جوشانده برگ مو از سقط جنین جلوگیری و خونریزی رحم را قطع میکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماست خامه ای 😍 شیر پُر چرب= ۳ لیتر ماستِ شیرین= ۳ ق غ خامه ی صبحانه= ۳ ق غ . نکته 🔽 شما میتونید تمام این مواد رو یک برابر کنید یعنی شیر پُر چرب ۱ لیتر ماست شیرین ۱ ق غ سر پُر و خامه ی صبحانه ۱ ق غ طرز تهیه ابتدا شیر را درون ظرف ریخته شعله رو روشن میکنیم و مُدام تا به جوش آمدن شیر،شیر را هم میزنیم اینکار باعث میشه قند و چربی شیر به کف قابلمه یا ظرفمون نچسبه
شاید این متن بسیار زیبا زندگی خیلی ها رو تغییر بده 🌷 ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ … ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ … ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ … ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!! ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!! ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ... ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ … ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ...🌷 💕💛💕💛
🍀ثمره خوب بودن باید این باشد ... ثمره خوب بودن‌ها و کارهای خوب ما باید این باشد که نیاز به ما به خدا بیدار بشود و الّا خوبی‌های ما قبول نشده است و هنوز از دنیا جاکن نشده‌ایم. آغاز حرکت به سوی خدا این است که به خود خدا و نزدیک شدن به او احساس نیاز بکنی. 🎙استاد پناهیان 💕💛💕💛
امر به معروف و نهی از منکر{۴۵} در روایت دوم از قول حضرت علی، علیه‌السلام آوردیم که فرمود: «غایت دین، امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود است». در روایت سوم فرمود: «قوام شریعت به امر به معروف، نهی از منکر و اقامه حدود است». در روایت دهم آمده است که آن حضرت فرمود: «هرکس سه خصلت در او باشد از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف، نهی از منکر و حفظ حدود الهی». حفظ حدود الهی که در اینجا بیان گردیده است، از «اقامه حدود» عام‌تر بوده و با امر به معروف و نهی از منکر بیشتر مطابقت دارد. در روایت شانزدهم، حضرت همگان را به مسابقه برای اقامه‌ی حدود الهی و امر به معروف فرا می‌خواند. و بالاخره در حدیث قسمت «ب» گفتار سوم، صفات اقامه‌کننده امر خداوند را این‌گونه برشمرد:
💎 در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشیدند و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند به این ترتیب انس بن نضر مطابق این آیه به عنوان منتظران برای ادای پیمان از طرف خدا به شمار آمد. امام رضا علیه السلام فرمود: روزی امیرالمومنین علی علیه السلام برای مردم خطبه می خواند و آنها را به جهاد در راه خدا بر می انگیخت جوانی از میان مردم برخاست و گفت یا علی مرا از فضیلت جهاد کنندگان در راه خدا باخبر کن. پس علی علیه السلام در پاسخ فرمود: من و رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که ایشان برناقه عضباءخود سوار بود در یک ردیف قرار داشتیم، در حالی که از غزوه ذات السلاسل باز می گشتیم. پس من از آن حضرت آنچه را که تو از من سوال کردی پرسیدم، پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی که رزمندگان در راه خدا اراده جنگ می‌کنند خدای دوری از آتش را برای ایشان مقرر می فرماید. و هنگامی که برای جهاد در راه خدا آماده می شوند خدای به وجود آنها به فرشتگان مباهات و افتخار می‌کند و زمانی که با خانواده خود وداع می‌کنند دیوارها و خانه ها برایشان می گرید و در این حال از گناهان خود بیرون می آیند، به مانند ماری که از پوست خود بیرون می شود و خدای بر هر یک از این مردان مجاهد ۴۰ هزار فرشته می گمارد تا او را از روبرو و پشت سر و سمت راست و سمت چپ حفاظت و نگهداری کنند در این هنگام منادی فریاد می زند که: بهشت در سایه شمشیر هاست و فرود آمدن هر نیزه و ضربت شمشیر بر پیکر شهید آسانتر به دلنشین تر از نوشیدن آب سرد در است. ادامه دارد...
کتلت ✔کتلت گوشت ٢5٠گرم (بهتره دو بار چرخ بشه) سیب زمینی خام متوسط ٢عدد هویج خام متوسط 1عدد پیاز ١عدد سیر ٢حبه فلفل دلمه نصف تخم‌مرغ کوچک ١ عدد آرد نخودچی ٢ تا٣ قاشق غذاخوری زیره، نمک، فلفل، زردچوبه، دارچین، آویشن، پاپریکا به مقدار لازم ✔سیب‌زمینی، پیاز، هویج، فلفل دلمه، سیر رنده ریز کنین و کمی آبشون بگیرین. ✔همه مواد رو با هم خوب مخلوط و 1ساعتی تو یخچال استراحت بدین. ✔کتلت ها رو یکجا بچینید داخل روغن تا با هم سرخ بشن و دوباره سری بعد، به خاطر اینکه اگه کتلت سرخ نشده رو کنار سرخ شده بزارین باعث میشه روغن سرد بشه و اون چند تایی که سرخ شدن روغن ها رو به خودشون جذب کنن. ✔️بعضی توی کتلت از سیب‌زمینی پخته استفاده میکنن ولی سیب‌زمینی خام روغن کمتری جذب میکنه. ✔️میتونین به جای گوشت گوسفندی، از گوشت مرغ هم استفاده کنین.
🗒‌‌‌‌ ‌‌شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌‌«‌‌‌ » 🌴💫🌴💫🌴 🔸 سارُق، چارُقم پر است از امید به "تو و فضل و کرَم تو" ⚜همراه خود دو چشم بسته آورده ام، که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها یک ذخیره ارزشمند دارد...! و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است...گوهر اشک بر اهل بیت است....گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم..... دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.... ✨😭💔🌺 💗خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ • نه برای عرضه چیزی دارندو نه قدرت دفاع دارند....• 🔅 اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم....!! •||و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است||• 🌷 وقتی آن‌ها را به سمتت بلند کردم، وقتی آن‌ها را برائت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ این‌ها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. 🤲💐🌟 ❣خداوندا! پاهایم سست است.رمق ندارد.😔 جرأت عبور از پلی که از «جهنّم» عبور می‌کند،ندارد... 💠من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. 🌺من با این پا‌ها در حَرَمت پا گذارده ام... و دورِ خانه ات چرخیده ام... و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آن‌ها را برهنه دواندم...و این پا‌ها را در سنگر‌های طولانی، خمیده جمع کردم...!! 🔹و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. 🥀 🌻امیددارم آن‌جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم ها، آن‌ها را ببخشی. خـــ❤️ــــداوندا، « سر من، عقل من، لب‌ من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می‌برند...
🌷از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند 🌿 عبادت چیست ؟ ✨فرمود : 🌷عبادت خدمت کردن به خلق است.... 🌿پرسیدند چگونه؟ 🌷گفت اگر هر پیشه ای که 🌿به آن اشتغال داری رضای خدا 🌷و مردم را در نظر داشته باشی 🌿 این نامش عبادت است ✨پرسیدند : 🌷پس نماز و روزه و خمس... 🌿این ها چه هستند؟؟؟ 🌷گفت : اینها اطاعت هستند که 🌿باید بنده برای نزدیک شدن به خدا 🌷انجام دهد تا انوار حق بگیرد... . 🌷🍃
❖ تفاوت آدمها و انسانها آدم‌ها زندگی می‌کنند… انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند! آدم‌ها می‌شنوند… انسان‌ها گوش می‌دهند! آدم‌ها می‌بینند… انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند! آدم‌ها در فکر خودشان هستند… انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند! آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند… انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند! 💢 آدم‌ها،اسم اشرف مخلوقات را دارند… انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند! آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند… انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند! آدم‌ها می‌توانند انسان شوند… انسان‌ها در ابتدا آدم بودند! “آدم‌ها آدم‌اند… انسان‌ها انسان! اما… آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند… اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است ”. نیازنیست انسان بزرگی باشیم،انسان بودن خود نهایتِ بزرگی ست... 💕❤️💕❤️💕
🌻⚘🌻⚘🌻⚘ *تدابیر طب سنتی در ماه مبارک رمضان* 👈 *1-کسانی که با گرفتن روزه دچار معده درد می شوند موقع سحر مقداری ترنجبین و خاکشیر مخلوط کنند و بخورند و موقع افطار یک لیوان عرق نعناع با نبات یا عسل میل کنند* 👈2-سعی کنید یک ساعت بعد از سحری بخوابید و بلافاصله بعد از خوردن سحری نخوابید 👈3-دیابتی ها اصولا مشکلی برای روزه داری ندارند ولی کسانی که مشکل کلیوی دارند با مجوز پزشک روزه بگیرند 👈4-سعی کنید حتما در وعده سحری از خورشت استفاده کنید مثل خورشت کدو و یا خورشت الو یا خورشت بامیه 👈5-در وعده سحری به هیچ وجه ماهی نخورید 👈6-اگر می خواهید دهانتان کمتر طی روزه داری بو بگیرد دهان خود را بعد از مسواک موقع سحر دهان خودرا با اب ونمک بشویید 👈7-در وعده افطار سعی کنید افطار را با خرما و یک استکان گلاب گرم شده باز کنید 👈8-برای افراد لاغر وعده سحری واجب هست و باید حتما خورده شود 👈9-نان و پنیر و سبزی در راس افطار نباشد برای معده مضر است بهتر است افطار را با سوپ یا فرنی گرم یا حلوای ارد گندم بخورید 👈10-سعی کنید از زولبیا بامیه که از شیرینی جات مصنوعی درست شده اند استفاده نکنید 👈11-افراد روزه داری که کلیه اشان زمینه سنگ سازی دارد باید موقع سحر یک استکان عرق خارشتر بخورند 👈12-در وعده سحری به هیچ وجه ماست نخورید❌ 👈13-سعی کنید حداقل در این ماه از روغن کنجد و زیتون استفاده کنید... 👇آب گرم موقع افطار:👇 ۱ ) کبد را شستشو می دهد ۲) دهان را خوشبو می سازد ۳) دندانها را محکم میکند ۴) باعث تقویت چشم میگردد ۵) معده را شستشو میدهد ۶) آرام کننده رگهای به هیجان آمده است ۷) صفرا را می برد ۸) بلغم را برطرف می کند ۹) حرارت معده را فرو می نشاند ۰۱) دردسر را آرامش می بخشد. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 💕🧡💕🧡💕
❖ لقمان حکیم گفت:🍃🌷 من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست تا فرصت هست به یکدیگر محبت کنیم!🍃🌷 💕💚💕🧡💕
❖ 35 موضوعی که در پیری حتما به آن غبطه خواهید خورد یک ضرب المثل قدیمی هست که می‌‌گوید جوانی را جوان‌ها به هدر می‌‌دهند. شاید اگر بدانید پیرها به چه چیزهایی غبطه می‌‌خورند بتوانید بهتر جوانی کنید: 1-چرا وقتی می‌توانستم سفر کنم، نکردم! 2- چرا زبان دومی نیاموختم! 3-چرا وقتم را به خاطر رابطه‌ای تمام شده تلف کردم! 4- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالم‌تر و بدون چروکی داشته باشم! 5- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقه‌ام به کنسرت نرفتم! 6- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم! 7- چرا ورزش اولویت کارم نبود! 8- چرا خود را گرفتار سنت‌ها کردم! 9- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم! 10- چرا بیشتر درس نخواندم! 11-چرا باور نکردم زیبا هستم! 12- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم! 13- چرا به راهنمایی‌های والدینم گوش ندادم! 14-چرا خودخواه بودم! 15- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود! 16- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم 17- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمی‌خوردم! 18- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم! 19- چرا از خود دفاع نکردم! 20- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم! 21- چرا بیشتر مراقب دندان‌هایم نبودم! 22- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم! 23- چرا زیاد کار کردم! 24- چرا آشپزی یاد نگرفتم! 25- چرا از زمان حال لذت نبردم! 26- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم! 27- چرا گرفتار کلیشه‌های فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم! 28- چرا دوستی‌هایم را ادامه ندادم! 29- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم! 30- چرا انسان ریسک‌پذیری نبودم! 31- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم! 32- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم! 33- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم! 34- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوست‌شان داشتم وقت نگذراندم! 35- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفن نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم! 💕💚💕💚
013.mp3
2.79M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش سیزدهم" ❤️ نمونه هایی زیبا از رفتارهای فوق العاده در زندگی اهل بیت علیهم السلام 💥 دکتر حمید .
014.mp3
1.06M
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش چهاردهم" ❤️ روش درست رفتار با همسر و فرزندان 💥 دکتر حمید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: چه مردم بدانند و چه ندانند، من تک‌تک مردم را دوست دارم و برای همه دعا می‌کنم من اهل دعا هستم و به دعا خیلی اعتقاد دارم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙اَسماءُ الحُسنی ۲ 🎵تواشیح خاطره انگیز و به یادماندنی ماه مبارک رمضان 🎼با نغمات جدید و سبکی متفاوت 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🎥مکان تصویر برداری: باشکوه ترین مسجد تاریخی دنیا 🕌مسجد جامع عباسی ،میدان نقش جهان اصفهان 🚧تولید شده در: استدیو تسنیم اصفهان 📺مشاهده و دریافت فیلم باکیفیت: 🌐 aparat.com/v/1kKEU
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان 🌷 ماه خدا 🌼🍃 ماه بهار قرآن 🌷 ماه میهمانی خدا 🌼🍃 ماه برکت و رحمت 🌷 و ماه پاکی و تعالی انسان 🌼🍃 بر شما عزیزان مبارک باد🌷 ماهی سرشار از برکت و رحمت، طاعات و عبادتهای پذیرفته شده، برایتان آرزومندم …🍃🌷 🌸🍃
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ قراراست که یک هفته درمشهد بمانیم.دوروزش بسرعت گذشت و درتمام این چهل و هشت ساعت تلفن همراهت خاموش بود ومن دلواپس و نگران فقط دعایت میکردم.علـےاصغرکوچولو بخاطر مدرسه اش همسفرمانشده و پیش سجاد مانده بود. ازینکه بخواهم به خانه تان تماس بگیرم وحالت رابپرسم خجالت میکشیدم پس فقط منتظر ماندم تا بلاخره پدریامادرت دلشوره بگیرندو خبری ازتو بمن بدهند 💞 چنگالم را درظرف سالاد فشار میدهم و مقدارزیادی کاهو باسس را یک جا میخورم.فاطمه به پهلوام میزند _ اروم بابا!همش مال توعه! ادای مسخره ای در می اورم و بادهان پر جواب میدهم _ دکتر!دیرشده! میخوام برم حرم! _ وا خب همه قراره فردا بریم دیگه! _ نه من طاقت نمیارم! شیش روزش گذشته! دیگه فرصت خاصی نمونده! فاطمه باکنترل تلویزیون راروشن و صدایش راصفرمیکند! _ بیا و نصفه شبی ازخرشیطون بیا پایین! چنگالم را طرفش تکان میدهم _ اتفاقا این اقا شیطون پدرسوختس که تو مخ تو رفته تامنو پشیمون کنی _ وااا! بابا ساعت سه نصفه شبه همه خوابن! _ من میخوام نماز صبح حرم باشم! دلم گرفته فاطمه! یادت میفتم و سالاد را بابغض قورت میدهم. _ باشه! حداقل به پذیرش هتل بگو برات اژانس بگیرن . پیاده نریا توتاریکی! سرم را تکان میدهم و ازروی تخت پایین می آیم. درکمد راباز میکنم ، لباس خوابم را عوض میکنم و بجایش مانتوی بلند و شیری رنگم رامیپوشم.روسری ام را لبنانی میبندم و چادرم را سرمیکنم.فاطمه باموهای بهم ریخته خیره خیره نگاهم میکند. میخندم و باانگشت اشاره موهایش را نشان میدهم _ مثل خلا شدی! اخم میکند و درحالیکه بادستهایش سعی میکند وضع بهتری به پریشانی اش بدهد میگوید _ ایشششش! تو زائری یافوضول؟ زبانم را بیرون می اورم _ جفتش شلمان خانوم اهسته از اتاق خارج میشوم و پاورچین پاورچین اتاق دوم سوئیت را رد میکنم.ازداخل یخچال کوچک کنار اتاق یک بسته شکلات و بطری اب برمیدارم و بیرون میزنم.تقریبا تا اسانسور میدوم و مثل بچه ها دکمه کنترلش را هی فشار میدهم و بیخود ذوق میکنم! شاید ازین خوشحالم که کسی نیست و مرا نمیبیند! اما یکدفعه یاد دوربین های مداربسته می افتم و انگشتم را ازروی دکمه برمیدارم.آسانسور که میرسد سریع سوارش میشوم و درعرض یک دقیقه به لابی میرسم.در بخش پذیرش خانومی شیک پوش پشت کامپیوتر نشسته بود و خمیازه میکشیدباقدمهای بلند سمتش میروم... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ _ سلام خانوم!شبتون بخیر... _ سلام عزیزم بفرمایید _ یه ماشین تاحرم میخواستم. _ برای رفت و برگشت باهم؟ _ نه فقط ببره! لبخند مصنوعی میزند و اشاره میکند که منتظرروی مبل های چیده شده کنار هم بنشینم... 💞 در ماشین را باز میکنم و پیاده میشوم.هوای نیمه سرد و ابری ومنی که بانفس عطر خوش فضا رامیبلعم. سرخم میکنم و ازپنجره به راننده میگویم _ ممنون اقا! میتونید برید.بگید هزینه رو بزنن به حساب. راننده میانسال پنجره رابالا میدهد و حرکت میکند. چادرم را روی سرم مرتب میکنم و تا ورودی خواهران تقریبا میدوم.نمیدانم چرا عجله دارم.ازاینهمه اشتیاق خودم هم تعجب میکنم.هوای ابری و تیره خبراز بارش مهر میدهد.بارش نعمت و هدیه...بی اراده لبخند میزنم و نگاهم رابه گنبد پرنور رضا ع میدوزم.دست راستم رااینبار نه روی سینه بلکه بالا می اورم و عرض ارادت و ادب میکنم. ممنون که دعوتنامه ام را امضا کردی.من فدای دست حیدری ات! چقدر حیاط خلوت است...گویی یک منم و تنها تویی که درمقابل ایستاده ای. هجوم گرفتگی نفس درچشمانم و لرزش لبهایم و دراخر این دلتنگی است که چهره ام را خیس میکند.یعنی اینقدر زود باید چمدان ببندم برای برگشت؟ حال غریبی دارم...ارام ارام حرکت میکنم و جلو میروم. قصد کرده ام دست خالی برنگردم.یک هدیه میخواهم..یک سوغاتی بده تابرگردم! فقط مخصوص من...! احساسی که الان در وجودم میتپد سال پیش مرده بود! مقابل پنجره فولاد مینشینم...قرارگاه عاشقی شده برایم!کبوترهاازسرما پف کرده و کنارهم روی گنبد نشسته اند....تعدادی هم روی سقاخانه روی هم وول میخورند.زانوهایم را بغل میگیرم وبانگاه جرعه جرعه ارامش این بارگاه ملکوتی را با روح مینوشم. صورتم راروبه اسمان میگیرم و چشمهایم را میبندم.یک لحظه درذهنم چندبیت میپیچد.. _ آمده ام... آمدم ای شاه پناهم بده! خط امانـے ز گناهم بده... نمیدانم این اشکها از درماندگی است یا دلتنگی...اما خوب میدانم عمق قلبم از بار اشتباهات و گناهانم میسوزد! یک قطره روی صورتم میچکد ودرفاصله چند ثانیه یکی دیگر...فاصله ها کم و کم تر میشود و میبارد رئفت از اسمان بهشت هشتم! ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣ نویسنده این متن👆: 👉 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ کف دستهایم را باز میکنم و بااشتیاق لطافت این همه لطف رالمس میکنم. یادتو و التماس دعای تو...زمزمه میکنم: _ الیس الله بکاف عبده و .... که دستی روی شانه ام قرار میگیرد و صدای مردانه ی تو درگوشم میپیچد و ادامه ایه را میخوانی.. _ و یخوفونک بالذین من دونه... چشمهایم را باز میکنم و سمت راستم رانگاه میکنم.خودتی!!اینجا؟...چشمهایم راریز میکنم و با تردید زمزمه میکنم _ عل...علی! لبخند میزنی و باران لبخندت را خیس میکند! _ جانم!؟ یک دفعه ازجا میپرم و سمتت کامل برمیگردم. ازشوق یقه پیرهنت را میگیرم و باگریه میگویم _ تو...تو اومدی!!..اینجا!! اینجا...پیش...پیش من! دستهایم را میگیری و لب پایینت راگاز میگیری _ عه زشته همه نگامون میکنن!...اره اومدم! شوکه و ناباورانه چهره ات رامیکاوم.اینگار صدسال میشود که ازتو دور بودم... _ چجوری تواین حرم به این بزرگی پیدام کردی!؟اصن کی اومدی!؟...ورا بی خبر؟؟...شیش روز کجا بودی...گوشیت چرا خاموش بود! مامان زنگ زد خونه سجاد گفت ازت خبر نداره..من... دستت راروی دهانم میگذاری. _ خب خب...یکی یکی! ترور کردی مارو که! یکدفعه متوجه میشوی دستت راکجا گذاشته ای.باخجالت دستت را میکشی ... _ یک ساعت پیش رسیدم.ادرس هتلو داشتم.اما گفتم این موقع شب نیام...دلمم حرم میخواست و یه سلام!..بعدم یادت رفته ها!خودت روز اخر لو دادی روبروی پنجره فولاد! نمیدونستم اینجایی...فقط...اومدم اینجا چون تو دوست....داشتی! انقدر خوب شده ای که حس میکنم خوابم! باذوق چشمهایت را نگاه میکنم...خدایا من عاشق این مردم!! ممنون که بهم دادیش! _ ا! بازم ازون نگاه قورت بده ها! چیه خب؟...نه به اون ترمزی که بریدی...نه به اینکه...عجب! _ نمیتونم نگات نکنم! لبخندت محو میشود و یکدفعه نگاهت رامیچرخانی روی گنبد.حتمن خجالت کشیدی!نمیخواهم اذیتت کنم.ساکت من هم نگاهم را میدوزم به گنبد.باران هرلحظه تندتر میشود.گوشه چادرم را میکشی _ ریحانه!پاشو الان خادما فرشارو جمع میکنن... هردو بلند میشویم و وسط حیاط می ایستیم. _ ببینم دعام کردی؟ مثل بچه ها چندباری سرم راتکان میدهم _ اوهوم اوهوم!هرروز ... لبخند تلخی میزنی و به کفش هایت نگاه میکنی.سرت راکه پایین میگیری موهای خیست روی پیشانی میریزد... _ پس چرا دعات مستجاب نمیشه خانوم؟ جوابی پیدا نمیکنم.منظورت را نمیفهمم. _ خیلی دعاکن.اصرار کن ... دست خالی برنگردیم . بازهم سکوت میکنم.سرت را بالا میگیری و به اسمان نگاه میکنی _ اینم دلش گرفته بودا! یهو وسطش سوراخ شد! میخندم و حرفت راتایید میکنم. _ خب حالا میخوای همینجا وایسی وخیس بخوری؟ _ نچ! کنارم می ایستی و باشانه تنه ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
‍ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ میدویم و گوشه ای پناه میگیریم. لحظه به لحظه باتو بودن برایم عین رویاس...توهمانی هستی که یک ماه برایش جنگیدم!صحن سراسر نور شده بود.اب روی زمین جمع شده وتصویر گنبد را روی خود منعکس میکند.بوی گلاب و عطر خاص مقدس حال و هوایی خاص دارد.زمزمه خواندن زیارت عاشورایت درگوشم میپیچد...مگر میشود ازین بهتر؟ازسرما به دستت میچسبم و بازوات رامیگیرم.خط به خط که میخوانی دلم رامیلرزانی!نگاهت میکنم چشمهای خیس و شانه های لرزانت .... یکدفعه سرت راپایین میندازی... وزمزمه ات تغییر میکند _ منو یکم ببین سینه زنیم رو هم ببین ببین که خیس شدم... عرق نوکری ببین... دلم یجوریه.. ولی پراز صبوریه! چقد شهید دارن میارن ازتو سوریه.. چقد...شهید... منم باید برم.... برم ... به هق هق میفتی...مگر مرد هم... گویی قلبم رافشار میدهند...باهر هق هق تو!... یک لحظه دردلم میگذرد !... ! .. . اطلب من المهد الی تا به ابد باید این جمله برای همه دستور شود ❣❤️❣❤️❣❤️❣ . ❣❤️❣❤️❣❤️❣ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
4_6010494813047097782.mp3
27.43M
🔊 ترتیل قرآن - جزء۱- منشاوی
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
4_641838280626669053.pdf
6.06M
📗 متن قرآن - جزء1