eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.1هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.7هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
‍#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ام ابیها خوش آمدی دختر طاها خوش آمدی کوثر و تطهیر و قدر و نور حضرت زهراخوش آمدی هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی دار و ندار پیمبری کعبه امید حیدری راضیه، مرضیه، فاطمه طاهره­ ای و مطهری هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی معنی و مصداق کوثری آینه حُسن داوری بهتر و برتر ز ساره و مریم و حوا و هاجری هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی امّ کتاب محمدی کوثر ناب محمدی اصل همه آیه­ های نور فصل خطاب محمدی هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی ای همه عالم گدای تو گفته محمد فدای تو خوانده برای پیمبرش ذات الهی ثنای تو هستی احمد خوش آمدی روح محمد خوش آمدی ✍
‍#⃣ ‍#⃣ ‍#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✅ بند اول دست محبتی که روی سرمه ، دست مادرمه اونکه همیشه با دعاش یاورمه ، نفس مادرمه پیش دریای کرمش تا همیشه کم میارم از ته دل داد میزنم مادر خیلی دوست دارم بخدا که بهترین مادر دنیا رو دارم ، حضرت زهرا رو دارم من که مهربون تر از جنت الاعلی رو دارم ، حضرت زهرا رو دارم ✅ بند دوم اونکه همیشه تاج روی سرمه ، قدم مادرمه شبیه پروانه ی دور و برمه ، بخدا مادرمه همیشه وقت خستگی میگیره بال و پرمو به هر دو عالم نمیدم خاک پای مادرمو من که بخشنده ترین مادر دنیا رو دارم ، حضرت زهرا رو دارم بخدا که آینه ی بهشت والا رو دارم ، حضرت زهرا رو دارم ✍
‍ ‍#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... شب تاسحر جز نام تو نجوا ندارد کی گفته که عاشق شب یلدا ندارد؟ دلداده تنها لذتش دیدار یار است وابستگی به لذتِ دنیا ندارد میسوزم و میسازم عمری با فراقت پروانه جز آتش که جایی را ندارد هر فصلی از عمرم زمستان است بیتو دنیایِ بی تو واقعاً گرما ندارد ... ما را به عنوان غلامت میشناسند بیتو کسی کاری به کارِ ما ندارد ای خوش به حال آنکه مثلِ مهزیارت جز دیدن تو در سرش رویا ندارد از دیدنت محروم میماند یقیناً چشمی که رنگ و بویی از تقوا ندارد وقتی که جای بهتر از ما خیمۀ توست دیگر برایِ روسیاهان جا ندارد تا زندهام میبینمت یا نه بگو که این نوکرت توفیق دارد یا ندارد؟ گر چه بدم اما تو را میخواهم آقا مجنون تمنایی به جز لیلا ندارد .. خوشبخت آنکه انتخابش کردهای تو بدبخت آنکه این لیاقت را ندارد هر جایِ هیئت که نشستم فیض بردم پایین و بالا مجلس آقا ندارد ..
💚🙏 میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا(س)، مادر سادات و پاره تن پیامبر اسلام(ص) 🙏💚 💚🌹شعر و سرود👇👇 شد هردو عالم با صفا، زین مقدم خیرالنساء هرکه بشد نغمه سرا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 غرق سرورند عرشیان، همراه میر مومنان بزم طرب گشته بپا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 همراه ختم المرسلین، با چشم دل، رویش ببین غرق شعف شد هرکجا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 نور دل خیرالوری، رویش بشد جلوه نما گو تهنیت بر مصطفی، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 ختم رسل را مادر است، شیرخدا را یاور است شادی نما با مرتضی ، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 ای آسمان ای آسمان!!, ماه نهانت شد عیان نورانی است ارض و سما، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 تا دیده اش زهرا گشود، دل از همه عالم ربود بر ما بیامد مقتدا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 یثرب شده وادی طور، هستند ملائک در عبور حوران رسند از هرکجا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 از عرش و هم هفت آسمان، دارد نبی بس میهمان گویند همه صد مرحبا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 بس قدسیان غرق شعف، گشتند با شاه نجف همراه ختم الأنبیا ، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 هفت آسمان اختر فشان، شادی کنانند عرشیان پشت شیاطین شد دوتا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 گویا شده یوم النشور، از کعبه بنمایی عبور زر گشته خاک آن سرا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 بنما ز جان این زمزمه، « خوش آمدی یا فاطمه!! » با مهدی و آل عبا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 حاجات خود را هم بگو، با دخت احمد مو به مو روکن مدینه، کربلا ، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 کوه عنایت آمده، شمس ولایت آمده ارض و سما شد در ضیا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 ذات خدا را شاکریم، بر کوه رحمت ناظریم بنما ز جان، شکر خدا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 زهرا به عالم مادر است، شیرخدا را کوثر است حیدر کند شکر خدا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 همراه مولامان علی، قلب همه شد منجلی گشتیم به درگاهش گدا، زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 از لطف ذات کبریا، درهای رحمت گشته وا رحمت، چه افزون شد به ما !!, زین مقدم خیرالنساء 🌺🙏 بار دگر کن زمزمه، « یا فاطمه یا فاطمه » دیده به راهیم در جزا، زین مقدم خیرالنساء 🙏🌹 🔵 گوشواره..خوش آمدی یا فاطمه(۴)
babolharam bazri.mp3
1.5M
#⃣ ‍#⃣ #⃣ (شب یلدای منه،شب هیئتت حسین شبی که سحر میشه،توی بین الحرمین)2 شبی که میگن میشه طولانی بی خیال رسم های ایرانی میخونم یه روضه ی طوفانی کنج خرابه شب یلدا شده (واویلا)2 عمه بیا گمشده پیدا شده (واویلا)2 ✅ سر سفره ی توام،روبراه حال من شعر کربلا بخون که همینه فال من شعر محتشم بخون،غم دارم با حسین حسین حسین،دم دارم ولی باز یه روضه رو (کم دارم) 3 در وسط معرکه غوغا شده (واویلا)2 پیکر اکبر اربا اربا شده (واویلا)2 ✅ چه شبهایی دور هم یه نفس سینه زدیم خوشبحال ما که خوب گریه کردن بلدیم بازم از دل خراب میخونم با خودم روضه ی آب میخونم واسه خاطر رباب (میخونم) 3 اصغر من کی به زبان آمده(واویلا)2 حرمله با تیر و کمان آمده(واویلا)2 وای من وای من وای من(واویلا)2 میخ در و سینه ی زهرای من(واویلا)2 در وسط کوچه تو را میزدند(واویلا)2 کاش بجای تو مرا میزدند(واویلا)2
babolharam taheri.mp3
1.95M
#⃣ ‍#⃣ #⃣ شب يلدایِ ما شام غريبونه حسينِ شبِ یلدایِ ما مویِ پریشونِ حسینِ شب یلدا ، تامیتونم ... یه دقیقه بیشتر اسمت رو میخونم ... «آقام حسین آقام حسین آقام حسین» ✅ شب يلدایِ ما سحر میشه با اشک و گریه شب يلدایِ ما میگذره با عشق رقیه شب یلدا ، شب عشقه دل کربلاییا باز تو دمشقه ... «آقام حسین آقام حسین آقام حسین» ✅ شب يلدایِ ما میگذره تو کنجِ خرابه شب يلدایِ ما با نورِ اشکایِ ربابه شب یلدا ، بیقرارم تویِ روضۀ تو تا سحر بیدارم ... «آقام حسین آقام حسین آقام حسین» ✅ شب یلدا شده غصه گرفته دلِ شیعه شب يلدایِ ما شبایِ تاریک بقیعِ شب یلدا ، پر داغم ... غصه دارِ قبر بی شمع و چراغم ... «آقام حسن آقام حسن آقام حسن» حسن بی حرم ... خدایِ کَرَم ... حسن .... ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
بابُ الحَرَم حدادیان.mp3
3.88M
#⃣ ‍#⃣ #⃣ اون شبایی که بساطه روضه و گریه مهیاست شب عشقه ، شب یلداست امشب یه دقیقه بیشتر از شبای دیگه عاشق ترم امشب یه دقیقه بیشتر از شبای دیگه میگم حرم آرزو دارم ، یه شبِ یلدا حرمت باشم ، ابی عبدالله .. «ابی عبدالله ...» ✅ اون شبهایی که تو هیئت روضۀ رقیه برپاست شب عشقه ، شب یلداست امشب یه دقیقه بیشتر از همیشه غرق تاب و تبم امشب یه دقیقه بیشتر از همیشه نوکر زینبم آرزو دارم ، یه شب یلدا حرم زینب ، باشم ان شالله «ابی عبدالله ...» ✅ ببینم شبی که تویه حرم فاطمه غوغاست شب عشقه ، شب یلداست امشب یه دقیقه بیشتر از همیشه تشنه کوثرم امشب یه دقیقه بیشتر از همیشه عاشق حیدرم آرزو دارم ، یه شب یلدا الهی باشم ، حرم مولا «ابی عبدالله ...» ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
مداحی آنلاین - یارا یارا ؛ شب یلدای مرا صبح سپیدی - حسینی.MP3
6.65M
یارا یارا ؛ شب یلدای مرا صبح سپیدی دریا دریا ؛ قطره قطره‌های اشکامو خریدی 🍉 🎙 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
........ 🍉شعر طنز یلدای برقی 🍉.... باز یلدا آمد و از عمر ما یک سال رفت بی رئیسی برق ماهم دَم به دَم امسال رفت 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 گازِ ما هم شد دماسنجی در این بحران سرد روستایی زاده می‌لرزد در این تهران سرد 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 عاشق نهج‌البلاغه ، راه را گُم کرده است از برای درد و دل وِی چاه را گم کرده است 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 من نمیدانم چه گویم ، تا که آرامم کند یا چه شعری می‌تواند اَندکی رامم کند 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 در شب یلدا رفیقی گَشت ما را همنشین کُرسیِ ما برقی و مهمان ما کُرسی نشین 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 دورِ کُرسی ناگهان برقِ سرایِ ما پَرید اِستکانِ چای را مهمانِ یلدایم ندید 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 چای او از روی کُرسی ریخت بر دامان او سوخت در یلدای برقی ناگهان سامان او 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 لذت یلدا برایش سوز و ساز و آه شد از غمش تنها خداوند جهان آگاه شد 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 دَم به دَم ذکر لَبش نِفرین به برق و گاز بود طفلکی سوزان و نالان ، در پی پرواز بود 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 مانده بودم تا بخندم یا شَوَم همدرد او یا چو مسئولان نپرسم ذره ای از درد او 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 ناگهان آمد صدا ، حامد نکن ناشکریم برق تو دست منو من دکترای برقیم 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 میبَرم بَرق تو را ، یلدا فراموشت شود مثل مهمانت بسوزی غم هم آغوشت شود 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉
yalda mahdavi.mp3
2.73M
🎉شعر یلدای مهدوی 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸وقتی که یلدا میشه 🌱 خونه مهیا می‌شه 🌸توو کشورِ ما ایران 🌱چه جشنی بر پا میشه 🌸🔸 🌸امشب‌که‌داره‌مهمون 🌱مامان جونِ مهربون 🌸دورهمی میخونیم 🌱دعایِ صاحبْ زمون 🌸🍃 🌸این شبِ اولِ دی 🌱بلندترین توو ساله 🌸انار آجیل‌ نخودچی 🌱دورِهمیش باحاله 🌸🔸 🌸دست میزنیم که یلدا 🌱اومده توو خونه ها 🌸بگو که فال حافظ 🌱برات بگیره بابا 🌸🍃 🌸میوه‌ی‌خوب‌وخوشرنگ 🌱تویِ سبد نِشَسته 🌸ما بچه ها دوس داریم 🌱نخودچی رو با پسته 🌸🔸 🌸مادربزرگ با لبخند 🌱به ما میگه‌ خوشامد 🌸قشنگه یلدامون با 🌱درودِ بر محمّد 🌸🍃 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر: سلمان آتشی 🎙خواننده: سید محمدصادق آتشی
شب یلدا انار و هندوانه تفال های شعرو شاعرانه غزل ازحافظ واز شاهنامه زپیران قصه های عارفانه بیاد آمد مرا آن عهد سابق شب مهمانی وشام ِ شبانه شب طولانی وکولاک وسرما محبت های گرم اهل خانه خیالم زنده شدآن خاطراتم تمام لحظه های کودکا نه تمام خاطرات تلخ وشیرین به قلبم آرزو شد این زمانه نه غم بود ونه بازارِ ازتورم درآن دلهای پا ک وخالصانه صفای برف و باران زمستان صدای آب جیحون و کرانه خوشیهای زمان دور ازمجازی چت ِ بی ریشه های عاشقانه سعیدی هستم از شهر تمدن همان شهری که بوده هگمتانه
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_نود_ششم🎬 دم دم های عصر بود، حضرت لوط به اتفاق دو تن از دخترا
🎬: یکی دیگر از فرشته ها قدمی پیش نهاد و گفت: منظورت چیست ای مرد؟! ما که با کسی جنگ و دعوا نداریم، پس چه کسی خواهان آسیب رساندن به ما است؟! حضرت لوط با اشاره به سیاهی شهر فرمود: این شهر سرسبز و زیبا که می بینید،جهنمی بیش نیست،جهنمی مملو از آتش که دامان رهگذران غریبه را میگیرد، خصوصا اگر مسافرین شهر جمال زیبایی چون شما داشته باشند و بعد صدایش را پایین آورد و ادامه داد: آیا نام شهر سدوم را تا به حال شنیده اید؟! فرشته ای دیگر گفت: چرا می گویی اینجا جهنمی برای ماست، مطلب را باز کن و بگو از چه جهت ممکن است ما به آتش سدومیان بسوزیم؟! حضرت لوط آهی کشید و هر آنچه از اعمال منافی عفت و ظلم و‌گناه مردم شهر سدوم می دانست گفت او انچنان سخن می گفت تا مسافران را از رفتن به سدوم بترساند. حالا که ملائکه، قصه مردم شهر سدوم را شنیدند، به دنبال مأموریتی که داشتند رو به لوط گفتند: ای مرد مهربان که به فکر جان مایی،می بینی که ما اینک در راه مانده هستیم و تا غروب آفتاب راهی نمانده، از طرفی نه مرکبی برای مسافرت داریم و نه توانی در پاهایمان برای پیاده روی و حرکت موجود می باشد. باید امشب را جایی استراحت کنیم و غذا و قوتی بخوریم و سپیده دم که هنوز ستاره های آسمان پیدا هستند، از اینجا می رویم. حضرت لوط سخت در فکر فرو رفت، چرا که سخن این مردان معقول بود، او باید کاری می کرد که هم مسافران از گزند سدومیان در امان باشند و هم رسم میهمان نوازی را به جا آورد. پس ناگاه فکری به خاطرش رسید و اتاقکی که با شاخ و برگ درختان در وسط زمین درست کرده بود تا روزها از گزند آفتاب به دور باشد را نشان داد و فرمود: ای میهمانان عزیز، همانطور که می بینید هوا خوب است و شما می توانید به جای اینکه به شهر سدوم بروید در همین اتاقک اندکی رفع خستگی کنید و من هم به نحوی خوراک و آذوقه برایتان فراهم می کنم. فرشتگان با لبخندی شیرین، نظر لوط را پذیرفتند و هر پنج نفر به سمت اتاقک یا همان آلاچیق وسط زمین رفتند. حضرت لوط حصیری که گوشه اتاقک بود را بر زمین گستراند و کوزه آب را به طرف آنها داد و فرمود: تا شما اندکی خستگی راه در می کنید و گلویی تازه می نمایید، من ترتیب غذایی ساده را می دهم و با زدن این حرف از آلاچیق خارج شد و دخترش را صدا زد. دختر حضرت لوط جلو آمد و از او دلیل فراخواندنش را پرسید و حضرت لوط به او فرمود: به خانه برو و بدون اینکه مادرت متوجه شود، چند قرص نان و مقداری غذا و خوراکی برای میهمانانمان بیاور. دخترک دستی به روی چشم نهاد و فی الفور حرکت کرد و حضرت لوط صدایش را بلند کرد و فرمود: فقط به یاد داشته باش، مادرت به هیچ عنوان نباید متوجه شود و از وجود این میهمانان با خبر گردد. ادامه دارد... 📝به قلم: طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨