eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
20.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام مهدویون ⭐ 🎉هر کہ امروز، مشهد است و با اقا امام رضا (ع) 🎊يادے از ما هم کُند در آن سـرا 🎉هرکہ درکوے علے موسے الرضاست 🎊نام ما را هم بخـوانَد در دعـا 🎈میلاد امام رضا (ع) مبارک🎈
1_19117675.mp3
4.47M
🌸 مولودی میلاد امام رضا (ع) 💚 این دل و بستـم 🌷 به پنجـره فـولاد 🎤بانوای:حاج میثم مطیعی
1_18366813.mp3
4.98M
آهنگ فوق العاده زیبا ❤️ ✅ شاه خراسانیم با صدای دولتمند خُلف🌺 ❇️ آهنگ تاجیکی و بسیار شنیدنی به مناسبت سالروز ولادت امام رضا (علیه السلام) التماس دعا 🙏🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ بسیار زیبا را ببینید👆👆 اشک های خادم کوچک حرم به شوق زیارت میریزد، وقتی که میخواند" ز کودکی خادم این تبار محترمم.." "مادر به اشک روضه مرا داده است شیر در شیرم آب کرده ولی سود با من است" 🌺السلام علیک یا انیس النفوس🌺
sire emam reza.mojtahedi.mp3
4.19M
🎤آیت الله مجــتهدی تهرانی ره ✅ #سیره_شخصیت_امام_رضا ⏱ ۱۱ دقـــیقه و ۱۶ ثانـــیه •
1_80808171.mp3
11.74M
🔹سرود: قدم قدم... فارسی _ ترکی به مناسبت ولادت حضرت رضا علیه السلام #پیشنهاد_دانلود 🔸کاری از: گروه سرود ”عاشقـان ولایت زنجان
1_80809264.mp3
12.87M
🔹سرود: امام رضا علیه السلام فارسی _ ترکی به مناسبت ولادت حضرت رضا علیه السلام #پیشنهاد_دانلود 🔸کاری از: گروه سرود ”عاشقـان ولایت زنجان”
داستان شب👇👇👇👇
باغ انگور . . . . خاطره ای از کتاب "حاج آخوند" حاج شیخ محمودرضا امانی فرزند مرحوم شیخ علی اصغر ، در روستای مهاجران زندگی می کرد و معروف و مشهور به حاج آخوند بود. اما حاج آخوند چیز دیگری بود! روحانی ،ِ ملّا ، ادیب و نکته دان و عارفی که از مدرسه و شهر گریخته بود. شیخی شاد که خانقاهی نداشت. دست هایش بسیار نیرومند بود و زندگی اش از دسترنج خود و باغ انگورش می گذشت. مدرسه ما به نام مارون دو کلاس درس و دو معلم داشت ، از اول زمستان یکی از آموزگاران به نام خانم منصوری نیامد .گفتند مرخصی دارد ، به ناچار هر شش مقطع تحصیلی رفتیم توی یک کلاس. آقای اخوان ، هم مدیر مدرسه بود هم معلم ، خوب درس می داد. تا این که یرقان گرفت و در خانه ما بستری شد و از حاج آخوند خواهش کرد به جایش درس بدهد. حاج آخوند همه بچه ها را ، چه مسلمان و چه ارمنی هایی را که در روستای ما زندگی می کردند، با نام می شناخت. حاج آخوند روز اول حضور در کلاس گفت : بچه ها، امروز ما می خواهیم در باره خدا صحبت می کنیم ، فرقی ندارد ارمنی باشید و مسلمان ، همه ما از هر دین و مسلکی با خدا حرف می زنیم ، حالا خیال کنید خودتان تنها نشسته اید و می خواهید با خدا حرف بزنید. حالا از هر کلاسی از اول تا ششم ، یک نفر بیاید برای ما تعریف کند چطوری با خدا حرف می زند؟ از خدا چه می خواهد؟ در همین حال مملی دستش را بالا گرفت و گفت : حاج آخوند ، حاج آخوند اجازه من بگویم ؟ حاج آخوند گفت: بگو پسرم! مملی گالش های پدرش را پوشیده بود. هوا که خوب بود پابرهنه به مدرسه می آمد ، مملی چشمانش را بست و گفت: خداجان ، همه زمین های دنیا مال خودته .پس چرا به پدر من ندادی ؟ این همه خانه توی شهر و ده هست ، چرا ما خانه نداریم ؟ خدا جان، تو خودت می دانی ما در خانه مان بعضی شب ها نان خالی می خوریم ، شیر مادرم خشک شده حالا برای خواهر کوچکم افسانه دیگر شیر ندارد! خداجان، گاو و گوسفندم نداریم. اگر جهان خانم به ما شیر نمی داد ،خواهرم گرسنه می ماند و می مرد ! خدا جان، ما هیچ وقت عید نداریم. تاحالا هیچ کدام از ما لباس نو نپوشیده ایم. اگر موقع عید مادرِ هاسمیک به مادرم تخم مرغ رنگی نمی داد ، توی خانه ما عید نمی شد. کلاس ساکت ساکت بود ، مملی انگار یادش رفته بود توی کلاس است. حاج آخوند روبه روی پنجره ایستاده بود. داشت از آنجا به افق نگاه می کرد ، بعضی بچه ها گریه می کردند. حاج آخوند آهسته گفت : حرف بزن پسرم ، با خدا حرف بزن ، بیشتر حرف بزن! مملی گفت : اجازه ! حرفم تمام شد. حاج آخوند برگشت و مملی را بغل کرد و گفت : بارک اله پسرم ، با خدا باید همین جور حرف زد. کلاس تمام شد و حاج آخوند به خانه خود رفت و همان شب با خط خودش نامه ای نوشت که باغ پدری اش را که بهترین باغ انگور در روستای مارون بود ، به خانواده مملی بخشید! فصل انگور که رسید ، غیر از آقا مرتضی که مرید حاج آخوند بود و هر روز انگور برای خانه حاج آخوند می بُرد ، بقیه ارمنی ها و مسلمان های روستا به خانه حاج آخوند انگور می بردند. عصمت خانم همسر حاج آخوند می گفت: ما به عمرمان این قدر انگور ندیده بودیم ، حتی وقتی باغ داشتیم نصف این هم نبود ، همه باغ های انگور مارون و حمریان شده باغ انگور حاج آخوند! اي رفيقان ، بشنويد اين داستان بشنويد اين داستان ، از راستان مال در ایثار اگر ، گردد تَلَف در درون ، صد زندگی آرَد به بار به نقل از مرحوم ملا احمد نراقی اعلی الله مقاما الشریف
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصْبِحُ وَتُمْسی، سلام بر تو زمانی که صبح و شام می کنی
السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین (ع)  وعَلی اوْلادِ الحُسَین(ع) و عَلی  اَصحابِ الحُسَین (ع)