لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
🎯هشداری از #علامه_حسن_زاده
🙈حرکت می کنید اما اثر ندارد، بعد از 60 سال به کجا رسیدید⁉️
#خودسازی
#خودشناسی
سلام امام زمانم...❤️
ما هر چه می کنیم که آدم نمیشویم
بر خیمه گاه سبز تو محرم نمیشویم
تقصیر ماست این همه دوری و انتظار
ما حق مان همیشه خزان است نه بهار
✍:محمدحسن بیات لو
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#داستان
#دختر_شینا
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر
#قسمت_هشتاد_وهفت
💞پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت: «کی گفته؟!»
یک دفعه برادرم زد زیر گریه.
من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم. وصیت نامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم: «صمد جان! بچه هایت هنوز کوچک اند، این چه وقت رفتن بود. بی معرفت، بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم.»
دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم: «خدایا! تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد. صمدم دوباره برگردد. ای خدا! صمدم را برگردان.»
پدرشوهرم سرش را روی دیوار گذاشت. گریه می کرد و شانه هایش می لرزید. خدیجه و معصومه هم انگار فهمیده بودند چه اتفاقی افتاده. آمدند کنارم نشستند. طفلی ها پا به پای من گریه می کردند. سمیه روی پاهایم نشسته بود و اشک هایم را پاک می کرد. مهدی خیره خیره نگاهم می کرد. زهرا بغض کرده بود.
پدرشوهرم لابه لای هق هق گریه هایش صمد و ستار را صدا می زد. مهدی را بغل کرد. او را بوسید و شعرهای ترکی سوزناکی برایش خواند؛ اما یک دفعه ساکت شد و گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید زینب وار زندگی کند. نوشته بعد از من، مرد خانه ام مهدی است.»
💞و دوباره به گریه افتاد.
برادرم رفت قاب عکس صمد را از روی طاقچه پایین آورد. بچه ها مثل همیشه به طرف عکس دویدند. یکی بوسش می کرد. آن یکی نازش می کرد. زهرا با شیرین زبانی بابا بابا می گفت.
برادرم دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «خدایا! صبرمان بده. خدایا! چطور طاقت بیاوریم؟! خدایا خواهرم چطور این بچه های یتیم را بزرگ کند؟!»
کمی بعد همسایه ها یکی یکی از راه رسیدند. با گریه بغلم می کردند. بچه هایم را می بوسیدند. خانم دارابی که آمد، ناله ام به هوا رفت. دست هایش را توی هوا تکان می داد و با حالت مویه و عزاداری می گفت: «جگرم را سوزاندی قدم خانم. تو و بچه هایت آتشم زدید قدم خانم. غصه تو کبابم کرد قدم خانم.»
زار زدم: «تو زودتر از همه خبر داشتی بچه هایم یتیم شدند.»
خانم دارابی گریه می کرد و دست ها و سرش را تکان می داد. بنده خدا نفسش بالا نمی آمد. داشت از هوش می رفت.
آن شب تا صبح پرپر زدم. همین که بچه ها می خوابیدند. می رفتم بالای سرشان و یکی یکی می بوسیدمشان و می نالیدم. طفلی ها با گریه من از خواب بیدار می شدند.
💞آن شب جگرم کباب شد. تا صبح زار زدم. گریه کردم. نالیدم و برای تنهایی بچه هایم اشک ریختم.
از درون مثل یک پاره آتش بودم و از بیرون تنم یخ کرده بود. همسایه ها تا صبح مثل پروانه دورم چرخیدند و پابه پایم گریه کردند. نمی توانستم زهرا را شیر بدهم. طفلکم گرسنه بود و جیغ می کشید. همسایه ها زهرا و سمیه را بردند.
فردا صبح دوست و آشنا و فامیل با چند مینی بوس از قایش آمدند؛ با چشم های سرخ و ورم کرده. دوستان صمد آمدند و گفتند: «صمد را آورده اند سپاه.» آماده شدیم و رفتیم دیدنش. صمدم را گذاشته بودند توی یک ماشین بزرگ یخچالی. با شهدای دیگر آمده بود. در ماشین را باز کردند. تابوت ها روی هم چیده شده بودند. برادرشوهرم، تیمور، کنارم ایستاده بود. گفتم: «صمد! صمد مرا بیاورید. خیلی وقت است همدیگر را ندیدیم.» آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت را با کمک چند نفر دیگر پایین آورد. صمد بین آن ها نبود. آقا تیمور تابوتی را گذاشت جلوی پایم و گفت: «داداش است.»
برادرها، خواهرها، پدر، مادرش و حاج آقایم دورتادور تابوت حلقه زدند. دلم می خواست شینا پیشم بود و توی بغلش گریه می کردم. این اواخر حالش خوب نبود. نمی توانست از خانه بیرون بیاید. جایی کنار صمد برای من و بچه ها نبود.
✍ادامه دارد...
#داستان
#دختر_شینا
🌹خاطرات شهیدحاج ستارابراهیمی هژبر
#قسمت_هشتاد_وهشت
💞نشستم پایین پایش و آرام گریه کردم و گفتم: «سهم من همیشه از تو همین قدر بود؛ آخرین نفر، آخرین نگاه.»
پدرشوهر و مادرشوهرم بی تابی می کردند. از شهادت ستار فقط دو ماه گذشته بود. این دومین شهیدشان بود. برادرهای صمد تابوت را برداشتند و گذاشتند توی آمبولانس. خواستم سوار آمبولانس بشوم، نگذاشتند. اصرار کردم اجازه بدهند تا باغ بهشت پیشش بنشینم. می خواستم تنهایی با او حرف بزنم، نگذاشتند. به زور هلم دادند توی ماشین دیگری. آمبولانس حرکت می کرد و ما دنبالش. صمد جلوجلو می رفت، تندتند. ما پشت سرش بودیم، آرام و آهسته. گاهی از او دور می شدیم. گمش می کردیم. یادم نمی آید راننده چه کسی بود. گفتم: «تو را به خدا تندتر بروید. بگذارید این دم آخر سیر ببینمش.»
راننده آمبولانس را گم کرد. لحظه آخر هم از هم دور بودیم. دلم تنگ بود. یک عالمه حرف نگفته داشتم. می خواستم بعد از نه سال، حرف های دلم را بزنم. می خواستم دلتنگی هایم را برایش بگویم. بگویم چه شب ها و روزها از دوری اش اشک ریختم. می خواستم بگویم آخرش بدجوری عاشقش شدم.
به باغ بهشت که رسیدیم، دویدم. گفتم: «می خواهم حرف های آخرم را به او بگویم.» چه جمعیتی آمده بود. تا رسیدم، تابوت روی دست های مردم به حرکت درآمد. دنبالش دویدم.
💞دیدم تابوت آن جلو بود و منتظر نماز. ایستادم توی صف. بعد از نماز، صمد دوباره روی دست ها به حرکت درآمد. همیشه مال مردم بود. داشتند می بردندش؛ بدون غسل و کفن، با همان لباس سبز و قشنگ. گفتم: «بچه هایم را بیاورید. این ها از فردا بهانه می گیرند و بابایشان را از من می خواهند. بگذارید ببینند بابایشان رفته و دیگر برنمی گردد.»
صدای گریه و ناله باغ بهشت را پر کرده بود. تابوت را زمین گذاشتند. صمد من آرام توی تابوت خوابیده بود.
جلو رفتم. خدیجه و معصومه را هم با خودم بردم. من که این قدر بی تاب بودم، یک دفعه آرام شدم. یاد حرف پدرشوهرم افتادم که گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید بعد از من زینب وار زندگی کند.»
کنارش نشستم. یک گلوله خورده بود روی گونه سمت چپش. ریش هایش خونی شده بود. بقیه بدنش سالم سالم بود. با همان لباس سبز پاسداری اش آرام و آسوده خوابیده بود. صورتش مثل آن روز که از حمام آمده بود و آن پیراهن چهارخانه سفید و آبی را پوشیده بود، قشنگ و نورانی شده بود.»
می خندید و دندان های سفیدش برق می زد. کاش کسی نبود. کاش آن جمعیت گریان و سیاه پوش دور و برمان نبودند.
💞دلم می خواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی اش را ببوسم. زیر لب گفتم: «خداحافظ» همین. دیگر فرصت حرف بیشتری نبود. چند نفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم. او را بردند و از من جدایش کردند. سنگ لحد را که گذاشتند و خاک ها را رویش ریختند، یک دفعه یخ کردم. آن پاره آتشی که از دیشب توی قلبم گر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بی حس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بی یار و یاور، بی همدم و هم نفس. حس کردم یک دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بی تکیه گاه و بی اتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی می افتادم ته یک دره عمیق.
کمی بعد با پنج تا بچه قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم
✍ادامه دارد....
﷽
🌸 عنایت امام زمان علیه السلام 🌸
💠 حکایت 💠
شخصی از آموزگاران قم به من گفت:
یکی از بستگانم در آلمان درس میخواند، پس از مدّتی راهی ایران شد، ولی در بین راه، ماشین از مسیر منحرف شده و راه را گم کرد و خراب هم شد، راننده هرچه تلاش کرد نتوانست کاری بکند. او گفت: در این بین دیدم که ماشینی رسید و همه سرنشینان آن عرب هستند، یکی از آنان رفت سراغ راننده با زبان آلمانی به او گفت: این جا دست بگذار درست میشود. راننده اعتنایی نکرد، برای بار دوم گفت باز راننده اعتنایی نکرد، برای بار سوم آمرانه فرمود: آنچه را به تو میگویم انجام بده. راننده همان کار را انجام داد ماشین درست شد، سوار شدیم.
بعد همان شخص مرا به نام خودم محمّد به فارسی صدا زد و فرمود: محمّد نماز را در اوّل وقت بخوان. بعد آن حضرت تشریف بردند.
📚منبع: کتاب روزنه هایی از عالم غیب
✍نویسنده: آیت الله محسن خرازی
✔️#تلنگر
🔥 آتشی نمیسوزاند #ابراهیم را . . .
🌊 و دریایى غرق نمی کند #موسى را . . .
🔹مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نیل" می سپارد ، تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
🔸دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند، سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد !
مکر زلیخا زندانیش می کند، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
💠 از این "قِصَص" قرآنى هنوز هم نیاموختی؟! که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ #نمیتوانند . . .
💞 او که یگانه تکیه گاه من و توست :)
|⇦• سینه زنی سنگین زیبا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی و یاران باوفایش با نوایِ سید رضا نریمانی _ سال97 •✾•
چشمای کم سوتُ نبند ، الهی دردت به سرم
تو خستهای آره ولی ، من از تو هم خستهترم
الهی دردت به سرم ، خونجگری خونجگرم
دیدم تو خواب تابوتتُ ، رو شونه دارم میبرم
میخوای ، پاشی نمیتونی
برای کی داری ، لالایی میخونی؟
یه روسری بستی دورِ سرت
درد داره کمرت، سوخته بال و پرت، زهرا
سه ماهه که، افتادی نیمهجون
با یه قدّ کمون؛ پیرهنت پرِخون، زهرا
« گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره »
کاش میتونستی سرتو، بذاری رو شونهی من
وخیمه حالت فاطمه، که تر شده گونهی من
علیِ مظلومُ ببخش ، نگار دردونۀ من
که خونۀ امنی نبود ، برایِ تو خونۀ من
اشکهات ، دلم رو خون کرده
دلم پُر از غصّه ، دلت پر از درده
تو رو خدا با غما خو نگیر
از علی رو نگیر؛ دست به پهلو نگیر، زهرا
به جز تو دردم رو به کی بگم؟
حالا داری تو هم، رو میگیری ازم، زهرا
« گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره »
علیکَ بِالغریب میگی، داری وصیت میکنی
خوب میدونم دربارۀ ٫ چی داری صحبت میکنی
باشه تا زندهام عزیز ٫ هوای زینبُ دارم
هر شب بالاسر حسین ٫ یه کاسۀ آب میذارم
واسهم، روضه نخون جونم
منم شبیه تو، روضهشُ میدونم
میخوای بگم کربلا سرشو
از کجا سرشو، از قفا سرشو، زهرا
رو نیزهها میبَرَن سرشو
میبُرن سرشو؛ میشکنن سرشو، زهرا
« گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره »
|⇦• سینه زنی شور شهدایی ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی و یاران باوفایش با نوایِ سید رضا نریمانی _ سال97 •✾
از جون جوونشون گذشتن
تا پرچم دین زمین نمونه
الگویِ تمامیۀ شهیدا
اون مادریِ که قد کمونِ ..
زهرا برایِ دفاع ازدین
هم جونش و هم جوونیشُ داد
اونجا که پشت در زمین خورد
اون روزی که بین کوچه افتاد
دردکشیدن ، پس ما چرا بی دردیم
حالا که تو میدونیم معلوم میشه مردیم یا نامردیم
مدیونیم ، به خون تک تک شهیدا
مدیونیم ، به قطره قطره خونِ زهرا
مدیونیم ، مدیونیم رفقا ..
« مدیونیم به شهدا مدیونیم .. »
چشماشونُ رویِ دنیا بستن
رو آرزوهاشون پا گذاشتن
هیچ خواسته ای از خدا به غیراز
دیدارِ امام حسین نداشتن
مردایی که از خدا میخواستن
تا مثل امامشون شهید شن
یا با لبِ تشنه یا که بیسر
خواستن پیش زهرا رو سفید شن
دل بریدند، از این همه صد رنگی
حسینُ پیدا کردند، ما موندیم و یک دنیا دلتنگی
مدیونیم ، به اون دلایِ مثلِ دریا
مدیونیم ، به اون همه صفا و تقوا
مدیونیم ، مدیونیم رفقا
« مدیونیم به شهدا مدیونیم .. »
جنگیدن ولی با دست خالی
تا ثابت کنن مرد نبردن
روبروی دنیا تنها بودن
اما صحنه رو خالی نکردن
ایستادن تا یادمون بمونه
باید تو مسیرِ نور باشیم
پیروزی برای مؤمنینِ
شرطش اینه که صبور باشیم
دم نزدن ، از ترس و ضعف و تسلیم
دشمنُ نابود کردن ، با سربلندی تو اوج تحریم
مدیونیم ، به استقامتِ شهیدا
مدیونیم ، به شیربچههای مولا
مدیونیم ، مدیونیم رفقا
« مدیونیم به شهدا مدیونیم .. »
✅معرفی #فرزندان رهبرمعظم انقلاب حضرت امام خامنه اى(مدظله)
معظم له اکنون دارای ۶ فرزند هستند. 💟💟💟
💟نام خانوادگی همسر ایشان«خجسته» است.
💟نام #دخترانشان بشری و هدی،
💟نام فرندان #پسرشان
سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است.
💟دو تن از فرزندان پسر ایشان ۸ سال در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
💟یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند
💟و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است.
💟سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیتالله خوشوقت ازدواج کرده است.
💟سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است.
💟سید مسعود نیز با فرزند آیتالله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده است.
💟سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است.
🌸مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند.
✅حجتالاسلام و المسلمین احمد مروی “دامت برکاته” در این رابطه چنین بیان داشتند:
ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس میخوانند.
خوب هم درس میخوانند.
من با اینها مأنوسم،این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، صحبت میکنیم.
#یکبار ندیدهام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند.
گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد #معمولی است.
✅فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد وهیچ اقبالی به آن نشان داده نشود.
این خیلی ارزشمند است.
✅برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمیبینیم. نه خودشان، نه خانوادهشان!
☑قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههایشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمیپسندند.
خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند.
حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند.
🔹هر چهار پسر حضرت اقا مستأجر هستند.
❌متاسفانه برخی از رادیوهای بیگانه اقدام به پخش #شایعات میکنند جهت تضعیف انقلاب و بد بین کردن مردم نسبت به رهبرشان دوستان لطفا در این خصوص هوشیار باشید که دشمن در حال عملیات روانی و بی اعتماد سازی شماست .
🔵باید قدر رهبر حکیم و فرزانه خودمان را بدانیم و خدا میداند که ایشان چه زندگی ساده زیستی دارند.
"اللهــم احفظ قائدناوسیــــــدنا وامامنا خامنــــــــــه ای"
Babolharam _ Narimani.mp3
3.18M
|⇦• سینه زنی سنگین زیبا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی و یاران باوفایش با نوایِ سید رضا نریمانی _ سال97 •✾•
_______
↫ پی نوشت :
Dirty #Trump ;
Death to USA is a belief.
Get lost in the Middle East ...
#ترامپ کثیف ؛
مرگ بر آمریکا یک اعتقاد است.
از خاورمیانه گم شید بیرون ...
#FoulMouthedTrump
Narimani_ babolharam.mp3
2.89M
|⇦• سینه زنی شور شهدایی ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی و یاران باوفایش با نوایِ سید رضا نریمانی _ سال97 •✾•
___________
↫ پی نوشت :
Dirty #Trump ;
Death to USA is a belief.
The blood revenge of General Suleimani & abu mahdi al_muhandis is the conquest of #Quds and the Destruction of Israel
Wait for the Iranian lions
#ترامپ کثیف ،
مرگ بر آمریکا یک اعتقاد است.
انتقام خونِ ژنرال سلیمانی و ابومهدی المهندس فتح #قدس و نابودیِ اسراییل هست .
منتظر شیر بچه های ایران باش
#FoulMouthedTrum
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢سه هفته از نبودنتان میگذرد...
چه رفتنیست که پایان اوست بسم الله
چه آخریست که آغاز میشود از سر
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
Karimi-RozeKocheh_090217102348.mp3
2.03M
🎤🎤 حاج محمود کریمی
◾️ نواهنگ #ایام_فاطمیه
◾️ روضه ی کوچه #فاطمیه
#امام_زمان_علیه_السلام
#جمعه_انتظار
#غزل
یا حضرت مهدی خودت دردم دوا کن
دستی پر از حاجت منم، حاجت روا کن
همچون گدایان آمدم اندر حریمت
رحمی تو شاها بر منِ همچون گدا کن
مولا به جان مادرت زهرا مریضم
حقّ کسای مادرت دردم دوا کن
من لایق دیدار آقایم نباشم
اما نگاهی بر منِ مسکین شما کن
در خانه ات دنبال صاحب خانه هستم
آقا تو مهمان بد خود را صدا کن
ای یوسف زهرا به جمع عاشقانت
این عاشق شوریده دل را هم جدا کن
مویم پریشان و دلم شیدای شیدا
رحمی به حال این فقیر بینوا کن
نذر من این باشد که بوسم خاک پایت
پا نِه به چشمان من و نذرم ادا کن
تا کی بسوزم در فراق روی ماهت
لطفی نما تو بر من و رخ رونما کن
دانم دلم آلوده و حالم خراب است
ای مهربان با یک نظر، دل باصفا کن
اندر فراقت کارها پیچیده گشته
با دست مهرت مشکل پیچیده وا کن
وقت ظهورت آمده ای مصلح کل
بر قامت چون حیدرت مولا قبا کن
واندر میان سوز و حال سجده هایت
این سبزی بشکسته دل را هم دعا کن
#امام_زمان_علیه_السلام
#جمعه_انتظار
#غزل_مرثیه
باز آمدم كه درد دلم را دوا كني
تا بلكه بيشتر دل من مبتلا كني
بازآمدم كه باتو كمي درد دل كنم
شايد مرا زبغض گلويم رها كني
خواهم زفاطميه بگويم براي تو
بايد دوباره مجلس روضه بپا كني
سخت است خواندن اين روضه ها بيا
تا با زبان خود سر اين روضه وا كني
فصل عزاي مادرت آمد شتاب كن
بايد بيايي و طلب خون بها كني
آن شب غرور مادرتان پشت در شكست
آقا بياكه حق عدو را اَدا كني
زهرا كه رفت هم نفس چاه شدعلي
تادق نكرده است تو بايد دعا كني
آقا مدينه مجلس گريه بپا مكن
بايد و گرنه گريه ي خود بي صدا كني
يعني شبيه فاطمه مجبور مي شوي
بيرون شهر كلبه ي احزان بنا كني
#امام_زمان_علیه_السلام
#جمعه_انتظار
#غزل_مرثیه
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج،تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
امشب میان سینه ی ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...
✍
[@panahe_delam].mp3
10.31M
🎤🎤 کربلایی حسین طاهری
◾️ مادر مادر مادر
◾️ شبی دیگر
◾️ به کنار منِ جان بر لب باش...😔
◾️ #فاطمیه #ایام_فاطمیه
1_174406341.mp3
2.69M
🎤🎤 حاج نریمان پناهی
◾️ نرو زهرا بمون و تکیه گاهم باش...😭😭
◾️ #فاطمیه #ایام_فاطمیه
🇮🇷 #بسوی_دولت_اسلامی
Fadaeian_Fatemiye_Aval_98_Shab3_07.mp3
11.57M
◾️ من مات علی حب زهرا مات شهیدا
🎤🎤 سید رضا نریمانی
◾️ #فاطمیه #ایام_فاطمیه
چرا شب غم ما را سحر نمی آید
چرا زیوسف زهرا خبر نمی آید
عزیز فاطمه مهدی بیا به محفل ما
مگر به محفل مادر پسر نمی آید
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
سراغ باغ گلی را شبانه میگیرد
چه حکمت است چون نام فاطمه آید
دلم برای گریه بهانه میگیرد
◾️ #ایام_فاطمیه ◾️ #فاطمیه
◾️ #انتقام_سخت
4_5825436431882913836.mp3
8.91M
♦️سرود فوق العاده مرد میدون
🔹تقدیم به روح ملکوتی شهدای مدافع حرم
#گروه_سرود_بین_المللی_اسراء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جمعیت محیر العقول در بغداد/ مردم عراق یکصدا خواستار خروج آمریکاییها از این کشور شدند.
🔹ناظران خبری تجمع چنین جمعیتی را علیه نیروهای خارجی در عراق بیسابقه خواندند.