🏴احکام زنان در عزاداری
🔷س 5355: آيا زن در ايام قاعدگى مىتواند غذاى نذرى درست كند؟
✅ج: مانع ندارد.
🔷س 5356: آيا زن حائض مىتواند به حسينيه، مراسم عزادارى و نمازخانه و... وارد شود؟
✅ج: رفتن به حسينيه و مراسم عزادارى مانع ندارد ولى مكث در مساجد، گذاشتن چيزى در مسجد و رفتن در مسجدالحرام و مسجد النبى جايز نيست.
📕منبع: khamenei.ir
🏴استفاده از آلات موسیقی در عزاداری
🔷س 5354: استفاده از آلات موسیقی مانند اُرگ (از آلات موسیقی و شبیه پیانو است) و سنج و غیر آنها در مراسم عزاداری چه حکمی دارد؟
✅ج: استفاده از آلات موسیقی، مناسب با عزاداری سالار شهیدان نیست؛ و شایسته است مراسم عزاداری به همان صورت متعارفی که از قدیم متداول بوده برگزار شود.
🏴چهل روز نذر روضه
🔷س 5353: چهل روز روضه نذر کردهام اما شرایط خانهام طوری نیست که همه چهل روز را روضهخوانی داشته باشم. چکار کنم؟
✅ج: در احکام نذر آمده است که اگر نذر با شرایط شرعی باشد عمل به آن الزام آور و واجب است و در صورتی که شخص دیگر توانایی عمل به نذر را نداشته باشد و نتواند عمل کند، وجوبش ساقط است. بنابراین اگر توانایی عمل به نذر را ندارید و نذرتان هم مقید بوده که در خانه باشد و الان هم در خانه نمیتوانید به آن عمل کنید دیگر واجب نیست. اما اگر نذر، مطلق بوده و قبلا در خانه این مراسم را برگزار میکردید و الان اگر جای دیگر بتوانید مراسم را برپا کنید عمل به نذر واجب است. بنابراین خلاصه پاسخ سوال این شد که اگر کسی نذری کرده که با شرایط صحیح بوده و بر او واجب شده و الان دیگر توانایی عمل به آن نذر را ندارد یا از نظر مالی یا از نظر توانایی بدنی یا از جهات دیگر، الان عمل به نذر ساقط است و دیگر واجب نیست.
📕منبع: khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ #احکام_وسواس/ قسمت سی و چهارم
🔷س 5350: وظایف افراد برای ترک وسواس چیست؟
طریقه صحیح #آبکشی اشیاء و ظروف چیست؟
مزد بی قرار حسین بودن.mp3
2.93M
#استاد_عالی
🔖ملاک تقرب به اهل بیت علیهم السلام چیست ؟
💠مزد بی قرار امام حسین علیه السلام بودن چیست ؟
🌷داستان یک بی قرار امام حسین علیه السلام
🌹 مقام فاضل دربندی 🌹
🔻السلام علیک یا ابا عبدالله 🔻
‼️ ارتباط شخص مبتلا به بیماری با دیگران
🔷س 5352: اگر شخصی به بیماری #کرونا مبتلا شده یا برخی از علائم مشکوک به این بیماری را دارد، آیا جایز است با کسانی که از وضعیت او اطلاع ندارند رفت و آمد نماید؟
✅ج: اگر #احتمال_عقلائی بدهد که موجب #سرایت به دیگران گردد، باید از این کار اجتناب کند.
#احکام_کرونا #کرونا_ویروس
چه کنیم در زندان جهالت و سرگردانی نباشیم؟.mp3
9.72M
🔖منبر کامل محرم 🔖
#استاد_ماندگاری
👈چه کنیم در زندان جهالت و سرگردانی نباشیم؟
🕌اصفهان، هیئت فدائیان حسین علیه السلام
💠شب اول محرم، جمعه 31 مردادماه 99
دو خطای عقل ظاهر بین.mp3
11.66M
🔖منبر کامل محرم 🔖
#استاد_ماندگاری
👈دو خطای عقل ظاهربین
🕌اصفهان، هیئت فدائیان حسین علیه السلام
💠شب دوم محرم، جمعه ۱ شهریور ماه 99
#خاطره_همسر_شهیدجانباز
حضور ذهن زیادی ندارم
فقط یادم که بهم گفت:
بهترین روزهای زندگیم زمان جبهه وجنگ بود که همه چه صداقتی داشتن وچقدر صمیمی بودن😔
#شهیدجانباز_محمدرضاتقی_ملک
#شهادت
#ایثار_جانبازی
#صمیمیت
#صداقت
💕💕💕🖤
🍁#سلام_شـهید
یک روز#گفتہ بودے:
من کجا و #شـهدا کجا⁉️
و گفتے:
☘شـهید، #شـهادت را بہ چنگ مےآورد..و امروزتو شـهادت را بہ #چنگ آوردے،و همنشین #شـهدا گشتے...
#شـهید_عباس_دانشگر"🌷
.💕💕💕🖤
🌸✨ 🔥جبران حق الناس
🔥حتی سر سوزنی حق الناس را خدا به هیچ وجه نمی بخشد
پس باید هر طور شده در این دنیا کاری کنیم تا طرف ما را ببخشد
برای جبران حق الناس اولش اين است که اگر میتوانم برویم از کسی که آبرویش را بردیم، طلب رضايت کنیم و آبرو برايش درست کنیم.
اگر مالش را ضايع کردیم، برویم مالش را بدهیم يا رضايت بگيرم.
اما اگر کسانی که حق شان را ضایع کردیم نمی شناسیم یا میشناسیم میترسیم برویم بگوییم
اگر برویم بگويیم من پشت سر شما فحش بد دادم.. يک فتنهي بدتر به پا میشود،
1-برای آنها صدقه بدهیم، که به آن می گويند رد مظالم.احکام صدقه رابپرسیم.
2-به نیت آنها استغفار کنیم
3-در کارهاب خيرمان مثل نماز نافله یا دعاهايی که می خوانیم آنها را شريک کنیم به نيابت از آنها کار خير انجام دهیم.زيارت عاشورا را به نيابت از آنها بخوانیم.
💕💕💕🖤
⚠️ارتباط با نامحرم👆
#شهیدابراهیم_هادی🌷
🏔تک تک حرف ها و #شکلک هایی که تو حرف زدن با نامحرم میزاریم، رو قلبش💖 اثر میزاره..
🏔باعث نابودی #خودمون و دیگران نشیم..بفرستید تو #گروهاتون...واجبه که همه ی دختر پسرا بدونن..
#رعایت_کنیم
#حد_نگه_داریم
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
💕💕💕🖤
ریشه حکایت شتر دیدی ندیدی ...
مردی در صحرا بدنبال شترش میگشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد. سراغ شتر را از او گرفت
پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟
مرد گفت: بله
پسر پرسید: آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود؟ مرد گفت: بله
حالا بگو شتر کجاست؟ پسر گفت من شتری ندیدم
مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد
قاضی از پسر پرسید. اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای؟
پسرک گفت: در راه ،روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزههای یک طرف را خورده بود.فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود.
بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است.
و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است.
قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد.
پس از این به بعد شتر دیدی، ندیدی!!
این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر میشود. آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی، شتر دیدی ندیدی و خلاص 👌
💕💕💕🖤
پنجم محرم/ عبدالله بن الحسن
آمدم تا جان ڪنم قربان تو
پیش تو گردم بلا گردان تو
در حرم دیدم ڪه تنها مانده ام
همرهان رفتند و من جا مانده ام
رفتے و دیدم دل از ڪف داده ام
خوش به دام عقل و عشق افتاده ام
عقل، آن سو ، عشق، این سو مے ڪشاند
از دو سو، این مے ڪشاند، آن مے نشاند
عقل گفتا، صبر ڪن – طفلے هنوز
عشق گفتا، ڪن شتاب و خود بسوز
عقل گفتا، هست یک صحرا عدو
عشق گفتا، یک تنه مانده عمو
عقل گفتا، روے ڪن سوے حرم
عشق گفتا، هان نیفتے از قلم
عقل گفتا، پاے تو باشد به گِل
عشق گفتا، از عاشقان باشے خجل
عقل گفتا، نے زمان مستے است
عشق گفتا، موسم بے دستے است
شاعر:استاد علے انسانی
◾️▪️◾️▪️🌸▪️◾️▪️◾️
روز پنجم محرم: عبدالله بن حسن بزرگمردی کوچک
سختى زخمها امام حسین(ع) را بر زمین نشانده بود و سپاهیان او را از هر سوى در میان گرفته بودند.
عبداللّه بن حسن كه در آن زمان یازده سال بیشتر نداشت عموى خود را نگریست كه دشمن او را از هر سوى در میان گرفته است . یاراى دیدن بیشتر این منظره را نداشت . بى اختیار به سوى عمو دوان شد.
عمّه اش زینب خواست عبدالله را بگیرد، امّا او از چنگ عمّه گریخت و خود را به عمو رساند.
در این هنگام بحربن كعب شمشیر را بلند كرد تا بر حسین فرود آورد. عبداللّه فریاد زد: اى ناپاك، آیا مى خواهى عمویم را بكشى؟
بحر ضربه خود را فرود آورد و عبداللّه دست خویش سپر كرد. شمشیر دست عبداللّه را برید و دست به پوست آویزان ماند. یادگار امام مجتبى علیه السلام فریاد زد: یا عمّاه .
آنگاه خود را در دامن عمو انداخت. عمو او را به خود فشرد و فرمود: پسر برادر، بر آنچه بر تو نازل شده است صبر كن و اجر خود را از خداوند بخواه، كه خداوند تو را به پدران پاكت ملحق كند.
در همین حال كه عبدالله بر دامن عمو بود حرملة بن كاهل تیر به سوى او افكند و او را به شهادت رساند.
◾️▪️◾️▪️🕊▪️◾️▪️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴پرچمت را هر کجا دیدم
♥️دویدم یاحسین
🏴زیر این پرچم همیشه
♥️خیر دیدم یاحسین
🏴من زمین گیرم ولی تو
♥️دستگیرم بوده ای
🏴غیر خوبی از شما
♥️چیزی ندیدم یا حسین
السلام و علیک یا اباعبدالله 🙏
یا ابل حسن یا رضا.mp3
3.76M
🌹بسیار زیبا
🎤مداح: حاج میثم مطیعی
🌾یا ابل حسن یا رضا🌷
🌴مداحی
پیشنهاد دانلود⬇️⬇️⬇️
#سلام_بر_محرم
#ماه_محرم
#محرم
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨حضرت محمد (صلےاللهعلیهوآله) فرمودند:
در اثر شهادت امام حسین(ع) آتشی در دل مؤمنین افروخته خواهد شد که هرگز به سردی نگراید. ✨
┄✦۞✦✺💔✺✦۞✦┄
|⇦•بی رزه رفت ..
روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
بی رزه رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است
دست خطی حسنی داشت که ثابت میکرد
سیزده سال به دنبال حسینی شدن است
جان سرِ دست گرفت و به دل میدان برد
خواست با عشق بگوید که عمو جانِ من است
*یه شباهتی داره روضه ش با باباش امام مجتبی .. یه تفاوتی هم داره ؛ اینجا هر کاری کرد عمو اجازه نداد اومد تو خیمه مادر اومد دید قاسم سر روی زانوها گذاشته داره چنان گریه میکنه شونه هاش داره میلرزه ..
عزیزِ دلم نبینم اینطوری گریه کنی چرا زانوی غم بغل گرفتی؟.. گفت مادر هر کاری کردم عمو بهم اجازه نداد..گفت ناراحت نباش الان یه چیزی بهت میدم اگر ببری به عمو نشون بدی محاله دیگه بهت اجازه نده..
دیدن نجمه خانم (س) یه ساروق بسته ای رو باز کرد از داخلش یه نامه ای رو بیرون آوورد گفت ببین بابات حسن نوشته برا عمو جانت نوشته برا یه همچین روزی نوشته .. احتمال میداده ابیعبدالله بهت اجازۀ رفتن نده .. دیدن نامۀ بابا رو گرفته در دست داره خوشحال میاد .. باباشم یه روزی یه نامه ای در دست گرفته بود خوشحال داشت میومد .. امسال روضه مون گره خورده به روضه حضرت زهرا دیگه .. میگفت الان میرم به بابام میگم مادرم چیکار کرد .. اما این خوشحالی برا امام حسن چند دقیقه بیشتر طول نکشید .. یه وقت دید وسط کوچه نانجیب اومد .. جلو مادرشو سد کرد گفت
بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر
اون بیشتر رسید و رهم بیشتر گرفت
تفاوت روضۀ پسر و بابا اینه او اول سر گذاشته بود روی پاهاش گریه میکرد بعد خوشحال نامه رو گرفته بود دستش .. اما باباش اول خوشحال نامه در دستش بود اما تا آخر عمرش هی سر روی زانو گذاشت به هیچکسم نتونست بگه چه خبر شده .. آخه وقتی مادر با ضرب سیلی روی زمین افتاد ..*
ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی
تیرها پر بگشایید که او هم حسن است
*میخوام دلتو اینجای روضه ببرم ؛ یه موقعی عمو رو صدا زد که نانجیب نشسته بود رو سینه ش .. کاکلِ قاسمُ در دست گرفته نتونست به هدفش برسه. ابیعبدالله با عجله خودشُ رسوند چنان شمشیر و رها کرد دست این نانجیب قطع شد صدای نحسش بلند شد قومش برا نجات دادنش اومدن ، چنان همه ریختن وسط معرکه همۀ این نانجیبا با اسب از رو بدن قاسم ..
یه وقت یه صدای نحیفی به گوش عمو رسید عمو استخونایِ بدنمُ خرد کردن .. ابیعبدالله رسید بالاسرش:
خنکای دل تب دیدۀ این دشت شدی
چه شبیه جگر ریخته در تشت شدی
عذر تقصیر اگر آمدنم دیر شده
زیرِ تابوت پسر رفته عمو پیر شده
نعل ها سخت به پامال تو سرگرم شدن
تار و پود تو چنان موم عسل نرم شدن
شده اسراف به سن تو نشاید این قد
بیشتر از تو به عباس می آید این قد
*شنیدید اومد سوار مرکب بشه قاسم، عمو سوارش کرد پاش به رکاب نمیرسید .. حالا وقتی داره بدنُ میاره سمت خیمۀ دار الحرب ابیعبدالله سینهی قاسمُ به سینه ش گذاشته روایت میکه پاهای قاسم روی زمین کشیده میشه ..*
چنگ ها معتکف طرۀ مویت گشتند
سنگ ها جذب دلارایی رویت گشتند
حسن و حیدر و زهرای مجسم شده ای
پشت و روی تو کدام است چه در هم شده ای
بهره از سفرۀ حسن تو به یوسف نرسید
کار تقسیم تو قاسم به تعارف نرسید
کارِ سختی است ولی تا به حرم میبرمت
پسرم بودی و پیش پسرم میبرمت
*چون این روضه برای این لحظه ست میگم .. نوشتن وقتی آورد بدنُ تو خیمهی دارالحرب کنارِ بدن قاسم گذاشت ،شنید زینب داره میاد سریع یه پارچه ای روی بدن انداختش ابی عبدالله .. بی بی اومد نشست مقابل ابیعبدالله شروع کرد گریه کردن .. خانوما هم دارن گریه میکنن مادرش حضرت نجمه هم هست.. همه نشستن دارنگریه میکنن ، بدنِ علی اکبر که ارباً ارباً ست .. بدن قاسمم که برات خوندم روضه شو بدن غرق خونه .. یه وقت زینب این منظره رو دید میخواد لطمه بزنه اما اول از ابیعبدالله اجازه میگیره جانم به این خانم اجازه میدی حسین جان تا ابیعبدالله بهش اجازه داد میگن مقنعه از سر کشید شروع کرد لطمه زدن به صورت ..
این لطمه هایی که زینب به صورت زد برای بدن قاسمه .. آخه کنار بدن علی اکبر بود اما این کار و نکرد ، زینب انگار اینجا خجالت زدۀ داداشش حسن بود ..
چند بار دیگه زینب لطمه به صورتش زد ایام محرمه از همه التماسِ دعا .. اون لحظه ای بود که دید نانجیب داره وارد گودال میشه .. تا نشست روی سینه والشمرُ جالسٌ علی صدرک ..
پس با زبانِ پر گله آن بضعۀ رسول
رو کرد در مدینه که یا ایها الرسول
این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده درخون حسین توست
|⇦•لااقل این جسم عریان مانده را..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾
لااقل این جسم عریان مانده را دفنش کنید
نامروتها! کسی اینقدر ظالم میشود؟!
*اگه یه حادثهای پیش بیاد، یه نفر از دنیا بره، حتی اگه کس و کارم نداشته باشه، بالاخره یه عده ای میان زیر بدنشو میگیرن، زود میبرن خاکش میکنن .. آخه میگن بَده میت نباید رو زمین بمونه ..
بیبی زینب همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام سجاد داره گریه میکنه؛
_چی شده عزیز برادرم؟!
فرمود: عمه جان ! این نامردا دارن کشتههای خودشونُ خاک میکنن، اما بابای بدن منو همینطور برهنه رها کردن و رفتن...
پیغمبر وارد شد دید بیبی دوعالم داره گریه میکنه؛
_چی شده دخترم؟!
عرضه داشت: بابا!! بچهم داره باهامحرف میزنه؛
فرمود: دخترم تو هم که در رحم خدیجه (س) بودی باهاش حرف میزدی ، آرومش میکردی ..
عرضه داشت: آخه باباجان آرامم نمیکنه، تازه یه حرفایی میزنه منو بهم ریخته.
_چی داره میگه دخترم؟!
دوسه روزه هی داره میگه؛" اَنَا الغریب" اما امروز منِ فاطمه رو بهم ریخته.
_چرا؟!
_ آخه هی داره میگه: "اَنَا العطشان"
پیغمبر شروع کرد روضه خواندن، گریه کن هم بیبی دوعالمه. فرمود: دخترم، حسینت رو اینجوری کربلا میکُشنش..
نمیدونم چجوری پیغمبر روضه خوانده، اما همه میگن صدای این خانم بلند شد، شروع کرد بلند بلند برای حسینش گریه کنه ، مادر برات بمیره*
مونده روی زمین پیكر تو رها
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَ أَهْلَ قُرىٰ
خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
دست قاتل اگه به سرش برسه
آخ خدا به داد موی دخترش برسه
آن ردا و آن عبا آن امان نامه بس نبود
کهنه پیراهن مگر جز غنائم میشود
*قاسم اومد اجازهی میدان بگیره. مادرش راهیش کرد گفت برو، بابات خیلی به من سفارش کرده. اومد پیش عمو؛ عموجان به منم اجازه بده منم مثل علی اکبرت برم بجنگم، برات فدایی بشم.
آقا اباعبدالله به قاسم اجازه نداد. رفت گوشهی خیمه، زانوهاشو بغل کرد؛ چرا عمو منو نمیخره؟! مادرش اومد: چی شده قاسمم؟ عزیز دلم! گفت: عمو بهم اجازه نمیده، میگه تو بالاسر این زن و بچهها باش. نمیتونم یه لحظه زنده باشمبدون عموم..
عجب مادری .. گفت: غصه نخور؛ یه بقچه آورد گذاشت جلوی قاسم. تا این بقچه رو آورد یهو بوی امام حسن تو خیمه پیچید ، هم مادر گریه کرد هم این بچه. یاد شبِ آخر امام حسن افتادن؛ اون شبی که تو بستر افتاده بود... میخواست سفارش قاسم و بکنه..
_مادر جان این چیه؟!
گفت: قاسمم، عزیر دلم، بابات فکر اینجاهاشو هم کرده بود، میدونست عموت بهت اجازه نمیده؛ یه دست خط نوشت به من داد گفت اینو بده به قاسمم به حسینم نشون بده.
همون لحظه که به حسین گفت:
"لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ" ..
همه نگران حسینن، مادرشم وقتی میخواست جون بده علی رو صدا زد گفت:« علی جان، خیلی مراقب حسینم باش».
پیغمبر، علی، بیبی، خود امام حسن، همه سفارش حسین و کردن..
نامه رو داد دست قاسم؛ قاسمم عزیز دلم این نامه رو ببر به عمو نشون بده.
نامه رو گرفت، سریع دوید، خوشحال ، اومد پیش عمو؛ عموجان یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری! تا نامه رو گرفت باز کرد؛ بهبه، دست خط برادرشه؛ همونجا رو زمین نشست این دست خط و توو بغلش گرفت هی میگفت حسنم. حسن جان کجایی غریبی حسینت رو ببینی..
شیخ جعفر شوشتری میگه: عمو و برادرزاده همدیگه رو بغل کردن، اینقدر گریه کردن که ابی عبدالله پس افتاد..
همچین که این نامه رو گرفت یاد قصههای مدینه افتاد .. قاسمم چه کاری با دل حسین کردی امروز ابی عبدالله پس افتاد مثل باباش..
امیر المومنین هم همینجور شد. علی کجا غش کرد؟!
امیرالمومنین هم تو مسجد نشسته بود. یهو دید از در حسن و حسین دوان دوان دارن میان؛ بابا بیا مادرم از دنیا رفت. علی پس افتاد..
چی تو نامه نوشته امام حسن نمیدونم. ولی مضمون اینه که نوشته حسین جان من کربلا نیستم بهجای من این بچه هست..
(ولی من میگم شاید این نباشه ،وقتی ابی عبدالله غش میکنه شاید یه چیز دیگه تو نامه دیده)
شاید امام حسن نوشته:حسین جان اگه بودم مثل کوچهها وایمیسادم .. فقط فرقش این بود اون روز کوچیک بودم نتونستم برا مادر کاری بکنم لااقل اینجا برات جبران میکنم ..
|⇦•الحمدلله که ، مثِ علی اکبر..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾
اباعبدالله بهش اجازه داد ، گفت: باشه برو ، حالا که حسنم گفته رو چشام میذارم ..
اینقدر این خیمهها رو گشتن یه زرهای برای قد و قوارهی این نوجوان پیدا کنن پیدا نشد.
شیخ جعفر میگه وقتی میخواستن سوار بر مرکبش کنن اومدن بلندش کردن، قاسمُ قد و قوارهش به رکاب مرکب هم نمیرسه، رکابُ بالا آوردن. اما صدا زد: حسین جان، فقط بایست تماشا کن ببین فرزند حسن میخواد چی کار کنه...
همچین زد تو دلِ لشکر، پیرمردایی که اونجا بودن، میشناختن، گفتن: فرار کنید. این درسته قد و قوارهش کوچیکه اما پسر حسنِ ..
اما یکی داد زد گفت: نه، فرار نکنید راهشُ من بلدم:
اول دورهش کنید .. سنگ بیارید .. با سنگ از دور بزنینش .. همچین که از مرکب افتاد بعد بریزید سرش. این باباش توو جمل همهی ما رو بیچاره کرد .. حالا بیچارهش میکنیم، داغش و به دل مادرش میذاریم...
الحمدلله که ، مثِ علی اکبر
جونم فدای تو ، شد ای عمو آخر
قدم بذار رو چشمای پر از خونم
بیا که بدجوری گُلت شده پرپر
زیر و رو شده تنم با نیزه
غرق خون شد بدنم با نیزه
با صورت افتادم از روی اسب
بیهوا تا زدنم با نیزه
پهلوهام شکسته مثل زهرا
بدنم زخمی شده سرتا پا
زیر سُم مرکبا افتادم
یکی شد تنم با خاک صحرا
شاعر: بهمن عظیمی
یه لشکر پر از داد و هلهلهست
به لشکر پر از شور و ولولهست
یه لشکر پر از شمر و حرملهست
دلشوره دارم ..
شده بغض جنگ جمل شدید
حسن دیده دشمن تو رو که دید
واسهت نقشهی تازهای کشید
ای تکسوارم ..
با تیر و نیزهشون ، شد قامتت نشون
از پیکر عسل ، میریزه جای خون
اسبا یکی یکی ، رد میشن از تنت
ضرب المثل شدی ، با قد کشیدن
عجب روضهای شد تو کربلا
به یاد غم و رنج کوچهها
بازم تازه شد داغ مجتبی
عزا به پا شد ..
یه دشت و یه قاسم، یه دشمن و
با اسبا تنش رو فشردن و
توو خیمه زَنا غرق شیوَن و
غوغا بپا شد ..
اسم علی رو برد ، فرق سرش شکست
خون لختهها چه زود ، راه گلوشُ بست
پهلوی زخمی و ، بازوی پُر ورم
زینب رسید و گفت ؛ « ای وای مادرم»
ای حسین....
علی اکبر که جوشن داشت آن شد
تو که جوشن نداری وای بر من