eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.1هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
22.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و پنجاه و سوم و چون نگاه نوریه به سمتش چرخید، صورش را غرق چین و چروک کرد و با حالتی کلافه توضیح داد: «از بس که گداست! برای چندرغاز که رفت رو اجاره خونه، ببین چی کار می‌کنه!» بهانه پدر گرچه به ظاهر نوریه را متقاعد کرد و صورتش را به نیشخندی به روی من گشود، ولی دلم را در هم شکست که مجید از روی اعتقادی قلبی و عشقی آسمانی چنین کرد و پدر برای خوشایند نوریه، دنیای مجید را بهانه کرد که من هم نتوانستم سر جایم دوام بیاورم و با عذرخواهی کوتاهی، اتاق را ترک کردم. در تاریکی راهرو، با حالی آشفته و قلبی شکسته پله‌ها را بالا می‌رفتم که از خانه پدر وهابی‌ام بیرون زده و می‌ترسیدم در خانه شوهر شیعه‌ام هم دیگر جایی نداشته باشم. اگر مجید هم مثل من از اهل سنت بود، رفتار امشب پدر و نوریه اینهمه برایش گران تمام نمی‌شد و اگر شیعیان با این همه هیاهو، بساط عزاداری بر پا نمی‌کردند، این وهابیون افراطی مجال طعنه و توهین پیدا نمی‌کردند و حال من اینقدر پریشان نبود که به خوبی می‌دانستم این حجم از غصه و اضطراب تا چه اندازه کودک عزیزم را آزار می‌دهد. با نفسی که بخاطر بالا آمدن از همین چند پله به شماره افتاده بود، در اتاق را باز کردم و قدم به خانه گذاشتم. از باد خنکی که از سمت اتاق پذیرایی می‌وزید، متوجه حضور مجید در بالکن شدم و به سمتش رفتم. کف بالکن نشسته بود و همانطور که پشتش را به دیوار سرد و سیمانی بالکن تکیه داده بود، نگاهش به سیاهی شب بود و گوشش به نوای حزینی که هنوز از دور شنیده می‌شد. حضورم را حس کرد، سرش را به سمتم چرخاند و مثل اینکه نداند چه بگوید، تنها نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که نتوانستم سنگینی‌اش را بر روی چشمانم تحمل کنم که چشم از چشمش برداشتم و همانجا کنارش روی زمین نشستم. برای چند لحظه تنها نغمه نفس‌های غمگینش به گوشم می‌رسید و باز هم دلش نیامد بیش از این منتظرم بگذارد که با حس غریبی صدایم زد: «الهه...» سرم را بالا آوردم و او پیش از اینکه چیزی بگوید، با نگاه عاشقش به پای چشمان غمزده‌ام افتاد و بعد با لحنی که زیر بار شرمندگی قد خم کرده بود، شروع کرد: «الهه جان من امشب قبول کردم بیام پایین، چون نمی‌خواستم آب تو دلت تکون بخوره. قبول کردم لباس مشکی‌ام رو دربیارم، چون نمی‌خواستم همین امام رضا (علیه‌السلام) بازخواستم کنه که چرا تن زن باردارم رو لرزوندم، ولی دیگه نمی‌تونم بشینم و ببینم با شیعه‌ها بدتر از هر کافر و مشرکی رفتار می‌کنن!» و بعد سری تکان داد و با حسرتی که روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد، ادامه داد: «ولی بازم نمی‌خواستم اینجوری شه، می‌خواستم تحمل کنم و هیچی نگم، می‌خواستم به خاطر تو و این بچه هم که شده، دم نزنم. ولی نشد... نتونستم...» و من منتظر شنیدن همین اعتراف صادقانه بودم که به چشمان شکسته‌اش خیره شدم و با قاطعیتی که از اعماق اعتقاداتم قوت می‌گرفت، پاسخ کلمات پُر از احساس و جملات دریایی‌اش را دادم: «نتونستی سکوت کنی، چون اعتقاد داری این عزاداری‌ها باید انجام بشه! نتونستی هیچی نگی، چون نمی‌خوای قبول کنی که این گریه و سینه زنی هیچ فایده‌ای نداره!» و چقدر قلبم به درد آمد وقتی دیدم مات منطق سرد و ، فقط نگاهم می‌کند و باورش نمی‌شود در این منتهای تنهایی، برایش کلاس درس برگزار کرده‌ام که چند پله از منبر موعظه پایین آمدم و با لحنی نرم‌تر ادامه دادم: «مجید! منم وقتی اون حرفا رو از بابا و نوریه شنیدم، خیلی ناراحت شدم. چون اعتقاد دارم که نباید یه گروه از مسلمونا رو به خاطر اعتقادات مذهبی شون، لعن کرد.» و هدایتش به مذهب اهل تسنن برایم به قدری عزیز بود که از همین فرصت حساس استفاده کرده و پیش چشمانش که از شراب عقاید عاشقانه‌اش به خماری افتاده بود، فتوای عقلم را قاطعانه اعلام کنم: «ولی اعتقاد دارم که باید در برابر عقاید غلط وایساد تا همه مسلمونا به راه صحیح هدایت بشن!» و تازه باورش شده بود که می‌خواهم امشب بار دیگر بختم را برای کشاندنش به مذهب اهل تسنن بیازمایم که از اوج آسمان احساسش به زیر آمد و با صدایی گرفته پرسید: «عزاداری برای کسی که دوستش داری و حالا از دستت رفته، غلطه؟!!! گریه برای کسی که بهترین آدم روی زمین بوده و مظلومانه کشته شده، بَده؟!!!» و حالا چه فرصت خوبی به دست آمده بود تا گره‌های اعتقادی‌اش را بگشایم که دیگر نمی‌خواست به بهانه محبتی که بین دل‌هایمان جریان دارد، بحث را خاتمه دهد و من در میدان عقاید منطقی‌ام چه قاطعانه رژه می‌رفتم که پاسخ دادم: «نه، این کارا بد نیس، ولی فایده‌ای هم نداره! این گریه و سینه‌زنی، نه به حال تو سودی داره، نه برای اون امام ارزشی داره. اگه واقعاً امام رضا (علیه‌السلام) رو دوست داری، باید از رفتارش الگو بگیری و ازش پیروی کنی! فقط همین!» نویسنده : ولی نژاد با ما همراه باشید🌹 رمان های عاشقانه مذهبی
آدم‌هایی‌ را که زیاد دوستت دارند، بیشتر دوست داشته باش و آنهایی را که زود ترکت میکنند، زودتر فراموش کن زندگی‌ همین است تعادل میان عشق و نفرت تعادل میان بودن ‌ها و نبودن ها تعادل میان آمدن ‌ها و رفتن ها زندگی‌ مرزی ‌ست که میگذاری تا کسی‌ هستیِ‌ تو را نیست نکند مرزی برای آنهایی که می‌گویند "دوستت دارم" و "همیشه با تو خواهم ماند ♥️ 💕💚💕
‌‎ ‌‎ شخصيت يكديگر را زيرسؤال نبريد يكي از مسائلي كه بايد براي پيشگيري از قهر طرف مقابل درنظر داشت، اين است كه دقت كنيم به همديگر و خانواده‌هايمان توهين نكنيم؛ مثلا :اگر با يكديگر قرار داريد و يكي ديرتر مي‌رسد يا نتوانسته چيزي را كه قول داده تهيه كند، سعي نكنيد به شخصيت او توهين كنيد و بگوييد: «اصلا شما خانوادگي مسئوليت‌پذير نيستيد. تو هميشه بدقول و دروغگويي. هيچ وقت هم درست نمي‌شي و…». 💕💚💕
تاثیر خانواده در رابطه... بارها شده که وقتی دو نفر تصمیم به ازدواج میگیرن و اختلاف خانوادگی و فرهنگی دارن، با مخالفت خانواده ها مواجه میشن. و در جواب میگن : مگه میخوام با خانواده اش ازدواج کنم!!!! 💕💙💕
⚠️ تیغ تیزه، اما نمیتونه درخت رو قطع کنه! تبر قویه ولی نمیتونه مو رو کوتاه کنه! هر فردی استعداد و ارزش خاص خودش رو داره و هر کسی برای کار خاصی ساخته شده پس هیچ وقت آدمهارو باهم مقایسه نکنیم... 💕❤️💕
✴️ دوشنبه 👈 29 شهریور/ سنبله 1400 👈 13 صفر 1443👈 20 سپتامبر 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . 📛 تقارن نحسین و صدقه صبحگاهی رفع نحوست است . 📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست : 📛 دعوا و منازعه. 📛 دیدار روسا و مسئولین. 📛 اصلاح و روغن زدن به سر . 📛 و طلب حوائج خوب نیست . 👶 زایمان خوب نیست . 🤕 مریض امروز ازارش زیاد است.(منظوری مریضی است که امروز مریض شود) ✈️ مسافرت : مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام و اختیارات نجومی . 🌓 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ ختنه و نام گذاری نوزاد . ✳️ پیمان گرفتن از طرف مقابل . ✳️ و کندن چاه و کانال نیک است . 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت امشب :"شب سه شنبه " ، فرزند امشب دهانی خوشبو و دستانی سخاوتمند داشته و بسیار مهربان و نرم دل خواهد شد . 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست . اگه 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب ملال میشود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی🌸
🏴سفر غیر قانونی به کربلا 🔷س 5638: با توجه به موقعیت فعلی آیا سفر به كربلای معلّا جهت زیارت مرقد مطهّر سیّد الشهداء (علیه‌السلام) به صورت غیرقانونی توسط مرزنشینان با پرداخت مبلغی به آنان چه حكمی دارد؟ ✅ج: خروج از كشور بدون اجازه دولت جمهوری اسلامی جايز نيست. 📕منبع: leader.ir
•♥️🌱• رفیقش مۍگفت : درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند📖'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..✨'' -شهید‌محسن‌حججی🍃
‼️دانشجوی مامور به تحصیل 🔷س 5637: دانشجوی مامور به تحصیل (بورسیه) هستم؛ هر هفته چهارشنبه بعد از ظهر به شهر خود باز می گردم و شنبه صبح یا جمعه بعد از ظهر به دانشگاه برمی گردم، حکم نماز و روزه ام چگونه است؟ ✅ج: با توجه به اینکه با شروع تحصیل جزء شاغلین محسوب می شوید، سفرهای تحصیلی شما سفر شغلی است و در محل تحصیل و بین راه، نماز تمام و روزه صحیح است، مگر آنکه ده روز در یک محل توقف داشته باشید و هیچ سفری انجام ندهید، که در این صورت در اولین سفر پس از توقف، حکم مسافر دارید و از سفر دوم به بعد، در سفرهای مربوط به شغل نمازتان تمام است. 📕منبع: khamenei.ir
من تمام سال را با اربعینت زنده ام ادعایی هم ندارم، عاشقی یعنی همین