eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
یلدا ، لحظه‌ی قدر است ... اگر بتوانیم خدا را در همان خانه‌ی کوچک، با نگاه و لبخند و نوازش‌مان به دیگران هدیه کنیم. دین، چیزی جز حرکت از رحمانیت به سمت رحیمیت نیست! و یلدا شبِ مهربانی! شب تجلی دینداری!
زائران دور حرم جمع شده‌اند. کاسه‌های انار و قاچ‌های مرتب و سرخ هندوانه را روی سفره‌های ترمه چیده‌اند و زیر سایه آستان امن شاه خراسان به استقبال سردترین روز سال‌شان می‌روند.  به گزارش آستان نیوز، قدیمی‌ترها وقت چله که می‌رسید، کرسی را خانه بزرگ‌تر‌ها می‌انداختند. و همه، از عمه و عمو و خاله و دایی تا دامادها و عروس‌ها و نوه‌ها، به دست‌بوس بزرگ خاندان‌شان می‌رفتند. و چه بزرگی از او بزرگ‌تر؟ حالا، به عادت آن سال‌ها، اینجا، در این قطعه بریده شده از بهشت، کنج این رواق‌های تو در تویی که عطر ملکوت می‌دهند، خیلی‌ها آمده‌اند تا سردترین شب سال‌شان را حتی اگر یک دقیقه، فقط یک دقیقه، بیشتر طول بکشد، اما، کنار مضجع شریف امامِ رئوف‌شان بگذرانند. کنار بزرگ‌ترین جوان‌مردی که جز درِ خانه او را زدن، سزاوار دست‌های بی کس و کار نیست.  می‌گویند امامِ رضا (ع) کنار سفره فقیران می‌نشست، می‌گویند لقمه ایشان با لقمه آنان فرقی نداشت، می‌گویند همه امامانِ معصوم، مهربانند اما رأفت این آقا، طعم دیگری دارد. می‌گویند، اما، همه بهتر از آنچه می‌گویند را با گوشت و پوست و استخوان و جان‌مان فهمیده‌ایم! از آن روزها که هنوز نمی‌دانستیم ایستادن یعنی چه و دست توی دست پدر و مادرهایمان توی صحن انقلاب و دنبال کفترها، زمین خوردیم؛ تا امروز که قد کشیدیم و زندگی زمین‌مان زد و با یک بلیطِ قطارِ مشهد، باز هم کنج صحن انقلاب، دقیقا همان‌جا کنار درهای چوبی، از بست نواب، تکیه زدیم به مرمرهای خنک و توی خودمان مچاله شدیم و های‌های زیر پای آقا، گریه و زاری راه انداختیم.  و امشب هم حرم، مثل همیشه، مثل همان وقت‌ها که آشوبیم و جز این خانه، پناهی نیست، ولوله است. دست و صورت آدم‌ها یخ زده اما قلب‌هایشان گرم است به چشم توی چشم ایوانِ طلا شدن و زیر سایه‌اش نشستن. به بلند، ها کردنِ نَفَس‌های سرد و پر کردن سینه‌های پر درد، با عطر خوش حرم. هر کسی آمده تا با خودش چیزی به صله ببرد در این طولانی‌ترین شبِ سال. پیرمردی با کلاه نمدی سبز، نشسته کنار سقاخانه؛ عاقله‌زنی با چادری مشکی و شالی پنبه‌ای و بلند، تکیه زده به ویلچر؛ و جوانی با چند رشته موی سپید، دخیل بسته به پنجره فولاد و با یک آه عمیق، استغاثه می‌کند.  خوش به حال این احوال، که کنار محول الأحوالی چون ضامن آهو، قرار است سبک و سنگین شوند. حسودی‌ام می‌شود بهشان. به زائرها. به این آدم‌ها. که از کشورها و شهرها و روستاها و خیابان‌ها و کوچه‌ها و خانه‌ها و اتاق‌هایشان دل کنده‌اند تا امشب را کنار محبوبی چون شاه خراسان، صبح کنند. چه میزبانی دل‌کشی. چه بده و بستان مبارکی. و چه عاشقانه دل‌گرم‌کننده‌ای در این روزگارِ سرد و خموش که عشق و رأفت یادمان رفته. که تمام فکر و ذکرمان شده چه بخورم و چه بپوشم و چطور خوش باشم.  این آدم‌های شب چله، این سایه‌های بلند، این دل بریده‌های دل بسته به نور، سلیقه به خرج داده‌اند برای عاقبت به خیر شدن. نگاه‌شان می‌کنم. می‌ایستم و تک به تک نگاه‌شان می‌کنم. یک دل سیر. به خنده‌هایشان، به مناجاتشان، به دنبال شیطنت کوچولوها دویدن‌هایشان، به انارهای دان شده و قاچ هندوانه‌هایشان، من به تمام جزییات با برکت شب چله‌ی چله‌نشینان حرم، نگاه می‌کنم و فال حافظ را کنار چایخانه دبش آقا علی بن موسی الرضا (ع) می‌گیرم: «گر چنین جلوه کند مغبچه باده‌فروش، خاک‌روبِ درِ میخانه کنم مژگان را ...» 
@nightstory57.mp3
12.02M
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: دوستی❤️👏
خانمی که تا خود خورشید قامت داشته در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته مادر باب الحوائج بوده و با این حساب دامن او را گرفته هر که حاجت داشته می رسد از والدین اخلاق فرزندان ولی این زن از اول به فرزندش شباهت داشته اول از عباس او اذن حرم را خواسته هر کسی در کربلا قصد زیارت داشته با کلام نافذش در روضه ها حاضر شده در زمین کربلا هر چند غیبت داشته تحت فرمانش کلام و تحت امرش واژه ها صحبتش با ابروی عباس نسبت داشته فاطمیه رفته و آماده ی رفتن شده بسکه بر زهرای مرضیه محبت داشته بعد زهرا آمده پس بعد زهرا می رود اینچنین در مکتب مولا ولایت داشته دانه پاشیده برای کفتران قبر او در مدینه هرکسی یک جو لیاقت داشته تا ابد شرمنده ی عباس شد چون قبر او بیشتر از قبر فرزندش مساحت داشته
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دوران تلخ مخالفت های حسن روحانی با صحبت های حکیمانه امام خامنه ای
@nightstory57(3).mp3
11.94M
🧊🌧 ༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: یلـــداتون مبـــارک🍉☘
✴️ جمعه 👈1 دی  / جدی 1402 👈8 جمادی الثانی 1445 👈22 دسامبر 2023 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. 🔵 امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز مبارک و خوبی برای همه امور است خصوصا امور زیر شایسته است: ✅خرید و فروش. ✅مهمانی دادن. ✅دیدار با مسول و درخواست از آنها. ✅و شروع به کسب و کار خوب است. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد ولادتش آسان و عمرش طولانی است 🚖سفر: مسافرت همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👨مباشرت امروز: مباشرت پس از فضیلت نماز عصر استحبابی خاص دارد و فرزند حاصل دانشمندی معروف و شهرتش جهانی گردد. ان شاءالله. و برای سلامتی نیز مفید است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓امروز قمر در برج ثور و برای امور زیر مناسب است: ✳️خواستگاری عقد و ازدواج. ✳️غرس اشجار. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️تاسیس شرکت و امور مشارکتی. ✳️اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️خرید جواهرات و طلا. ✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری. ✳️خرید ملک و زمین. ✳️افتتاحیه ها و آغاز به فعالیت. ✳️و رفتن به تفریحات سالم نیک است. 🔵نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز خوب است. 💑مباشرت امشب: مجامعت برای سلامتی خوب است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت)، باعث بیماری می شود. 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا حجامت ، باعث درد سر می شود. ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚 دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
توصیه تأمل‌برانگیز حاج قاسم به برادرزاده‌اش حاج قاسم سلیمانی: مهدی جان! ۱- تمام کسانی‌که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت ۹۱/۸/۱۷ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️با نام خدا به رسم آغاز سلام ✨با عشق و تبسم و به آواز سلام ❄️از سبزترین ترانه ها سرشارید ✨بر روی گل تک تکتان باز سلام ❄️سلام صبحتون بخیر و شادی ✨دی ماهتون ❄️سراسر عشق و امید و نیکبختی
حتما بخونید خییلی قشنگه✨ سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم.. همش با رفقای ناباب و اینترنت و.. شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم.. و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗 رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران نرود..