eitaa logo
مدرسه دعا ومعرفت
835 دنبال‌کننده
20 عکس
10 ویدیو
0 فایل
انتقادات،پیشنهادات و نظرات👇 @ibnaliabhari 📜اینجا مدرسه ای است که ائمه معصومین علیهم السلام معلمش هستند. دعا، معنویت، معرفت، داستان، شعرو...
مشاهده در ایتا
دانلود
پسرجوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. او یک کتاب و یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. پیرمردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند. وقتی که پسرجوان نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که پیرمرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد. ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت، آن پیرمرد هم همین کار را می‌کرد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد : حالا ببینم این پیرمرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟ پیرمرد آخرین بیسکوئیت را دونیم کرد و نصفش را خورد. پسرجوان بیشتر عصبانی شد. در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن پسر کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که بیسکوییتی که خریده بود در کیفش گذاشته و اصلا باز نکرده و به اشتباه بیسکوییت پیرمرد را میخورده و پیرمرد با خوبش چیزی به این پسر جوان نگفته و اجازه داده بیسکوییتش را شریکی بخورند. 🌺https://eitaa.com/joinchat/4189978862Ce4e15df85c 🌺 🤲 مدرسه دعا ومعرفت 🕌