#غزه_پایتخت_پایداری ۲۵هزار تن بمب بر سر مردم غزه ریختند تا امید را بکشند. خانه ها ویران شدند اما امیدها جوانه زدند و روئیدند و ۱۰۰هزاربرابر شدند! "فی کل سنبله سبع سنابل" و مثنوی با خون تفسیر شد! "ناامیدی را خدا گردن زدست" آمریکا از ساختن بمبی که بتواند امید را بکشد ناتوان است. #طوفان_الاقصی @madrese_amin

#غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

برادر شهید: حسبنا الله و نعم الوکیل #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

پدر: الحمد لله رب العالمین #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

🔺وداع گفتگوی آقای دکتر با فرزند شهیدش: "عزیزم کاش با من حرف میزدی!خداوند نسبت به تو مهربانتر از من است! خدا با توست" "من پنج فرزند داشتم. این به من از همه نزدیکتر بود. خیلی باهوش بود. خدا را برای همه چیز شکر!" خانه دکتر ایاد شقوره _ یکی از بهترین فارغ التحصیلان دانشگاه علوم پزشکی تهران، در غزه _ تخریب و دو فرزند وی به همراه مادر و سایر اعضای خانواده اش به شهادت رسیدند ‌. #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

حی علی الجهاد! " این شهدا دختران، پسران و همسرم هستند‌! خداوند را در هر حالی شکر میکنم. خداوندا! این قربانیان را از ما قبول فرما! بار الها آنها را رحمت فرما" #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

#غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

#غزه_پایتخت_پایداری #ما_ایستاده_ایم

سلام بر کودکان شهید #غزه سلام بر کودکان #غزه سلام بر شما که #مقاومت را برای ما معنا کردید. بدنهای تکه تکه شما زیر بمبهای آمریکایی فریاد میزنند که #ما_ایستاده_ایم. #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

رسانه مقاومت #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

یک برادر و خواهر دیروز همبازی امروز همکفن! #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

به شهادت خواهیم رسید اما هرگز ناامید نمیشویم و اینجا را ترک نخواهیم کرد. #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

باز این چه شورش است که در خلق عالم است! #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

#غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

#غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

🔺جذابیت پایداری روزنامه گاردین؛ جوانان آمریکایی برای درک علت پایداری مسلمانان فلسطینی شروع به یادگیری قرآن کرده‌اند. #غزه_پایتخت_پایداری @madrese_amin

#غزه_پایتخت_پایداری آقای مهدی صالح اهل غزه است. او میگوید: داستان این یک عدد خیار واقعا جالبه!!!! این خیار با یکی از رانندگان کامیون از جنوب نوار غزه به شهر غزه قاچاق شده بود که خواهرم نور شانس آورد که آن را به عنوان هدیه ای ارزشمند از دوست همسرش دریافت کند و سپس تصمیم گرفت آن را به مادرم هدیه دهد. یک روز آن را نگه داشت، سپس آن را برای خواهرم، هبا، فرستاد، و او آن را به دو نیم کرد، نیمی با آن سالاد درست کرد و نیمی دیگر را با همسایه اش تقسیم کرد. یک عدد خیار قاچاق توسط ۱۱ نفر با خوشحالی خورده شد. امروز برادرزاده ام پیش من آمد و گفت: دایی، می توانم رازی را به تو بگویم؟ دیروز خیار خوردیم! @madrese_amin