608.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهدایی
ذاکر و عارف دلسوخته، فرمانده گروهان گردان عمار شهید مسعود ملا
او از عجایب و نوادر دفاع مقدس بود و الگویی برای رزمندگان گردان بود. همیشه دعا میکرد هم زخمی شود، هم اسیر و هم شهید در اصل هر سه را با هم میخواست.
در تیرماه سال ۱۳۶۷ در اوج گرمای خوزستان در تنگه ابوغریب، گردان عمار با تیپ زرهی عراق درگیر شد
گروهان مسعود ملا محاصره شد. در اینجا نیروهای زخمی را عقب فرستاد و خودش با تعداد اندکی از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن آغاز شد.
در این بین، عراقی ها او را به رگبار بسته و پهلو و سینه اش را شکافتند.
او در حالیکه بشدت زخمی بود، به اسارت دشمن در آمد. در اینجا صدامیان دستهای او را به پشت خودروی نفربر بسته و در حالیکه وی زنده بود و فریاد یازینب، یازینب بر لب داشت بر زمین کشاندند.
پس از آن، آرزوی دیگرش محقق شد.
این بار سربازان دشمن در حالیکه او فریاد یا حسین یا حسین سر می داد، دوره اش کرده و سپس سر او را به مانند مولایش از قفا جدا کردند.
این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه نورانی خود نوشته است:
پروردگارا از تو میخواهم جراحت، اسارت و شهادت را روزی ام کنی و نگذاری شرمنده مولایم سیدالشهدا شوم.
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
#شهدایی
مردان مرد را بهتر بشناسیم.
در جریان عملیات بیت المقدس برای حمل مجروح، یک فروند هلیکوپتر شنوک به منطقه اعزام شده بود .
هلیکوپتر اوج گرفت و بعد از کمتر از یک ساعت، نشست جایی.
پرسیدم اینجا کجاست ؟
بندر ماهشهر
داخل یک سالن پر از تخت بود و سِرُم و انبوه مجروحانی که تعداد زیادی از آنها همانجا از شدت جراحت شهید می شدند.
قیافه مجروح تخت کناری من آشنا بود! او را می شناختم
احمد بابایی فرمانده گردان مالک اشتر از ناحیه دست تیر خورده بود. او هم مرا می شناخت .
تن هردومان لباس بیمارستان پوشاندند و کمی دوا درمان کردند. بابایی آهسته گفت:
"میایی فرار کنیم؟
-کجا؟
"خط
بعد از نماز صبح بابایی گفت: پاشو.
مثل کسانی که از زندان فرار می کنند به سمت دیوار انتهای درمانگاه رفتیم. من دست هایم را که سالم بود قلاب کردم و بابایی از دیوار بالا رفت و اوهم با همان یک دست سالمش مرا با آن زخم باز، بالا کشید .
در مسیر دیدم احمد بابایی خیلی ساکت است، پرسیدم : برادر بابایی خیلی تو فکری!
آره از تهران زنگ زدند و گفتند خدا بهت یک دختر داده.
پرسیدم: پس تو می خواهی از دارخوین(مقر تیپ) بری تهران؟
- نه!! می روم خط.
اما شما با این وضعیت و زخم و شرایط و بچه ات!
حرفم را برید؛
"تکلیف من اینجاست آزادی خرمشهر از بچه من مهمتر است "
احمد بابایی همان روز به خط می رود و با یک گلوله مستقیم آر.پی.جی به شهادت می رسد و دیدار با دخترش به قیامت می
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
#شهدایی
آمده بود مرخصے ، سر نماز بود
ڪه صدای آخ شنیدم، نمازش قطع شد ، پرسیدم چی شد؟
گفت: چیزی نیست !
توی حمام باندهای خونی بود، نگرانش شدم، فهمیدم پایش گلوله خورده، زخـمی است، دکتر گفته باید عمل شود تا یک هفته هم نمیتوانی باندش را باز کنی. باند ࢪا باز کرده بود تا وضو بگیرد.
گریه کردم و گفتم: «با این وضع به جبهه میروی؟» رفیقش که دنبالش آمده بود، گفت: «نگران نباش خواهر، من مواظبشم» با عصبانیت گفتم: «اشکالی ندارد، بروید جبهه، انشاءالله پایت قطع میشود، خودت پشیمان میشوی و برمیگردی»
علی بهم نگاه کرد و گفـت: «ما برای دادن سر میرویم، شما
ما را از دادن پا میترسانی؟!»؛
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
#شهدایی
#ام_البنین_های_لشکر_کربلا
.
🌷 پسرش بیسیم چی لشکر ۲۵ کربلا بود.بدست کومله تو غرب کشور اسیر شد و بر اثر شکنجه بشهادت رسید.وقتی پیکرش به زادگاهش بهشهر مازندران بازگشت ؛
مادر خودش پیکر غرق به خون و سوخته و اربا اربای علی اصغر را غسل داد و کفن کرد...
🌹 عکسی که میبینید لحظه ی عاشقی مادر با فرزند شهیدش است.براستی که این مادران عظمتی خلق کردند و در پيشگاه حضرت زهرا رو سفید شدند....
.👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
#شهدایی
🔆 به بهانه اعلام نتایج کنکور سراسری
🌷 دستنوشته شهید احمدرضا احدی، رتبه یک کنکور تجربی سال ۱۳۶۴
#شهدایی
🌹شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای نالهاش موجب لو رفتن مَعبر شود:
✍🏻 برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم شهیدحمیدیاصیل هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشهای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که *دهان شهید پر از گِل شده بود.*
بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای نالهاش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود.
🌷 شهید سعید حمیدی
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
#شهدایی
شهید خرازی:
«بسم رب الصدیقین
- ما لشکر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
میخواۍلحظهلحظهۍوقتت،تو فضاۍمجازی رو پُرکنۍاز عطرِ یادِ شهدا⁉️
از زندگی #شهدا درس بگیر
شهدایی زندگی کن بشو #شهید زنده😇
https://eitaa.com/joinchat/105185438C4324fc896c
عاشقان شهادت اینجا جمعن✌
ازبھترینڪانالهای #شهدایی ایتاس👌
کپی از بنر ❌
رزرو تبادل 👈@Abrahim_Hemat