🔆 #پندانه
✍ معلم و دزدی دانشآموز
🔹در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و گفت:
سلام استاد آیا منو میشناسید؟
🔸معلّم بازنشسته جواب داد:
خیر عزیزم، فقط میدانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
🔹داماد گفت:
آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟! یادتان هست سالها قبل، ساعت گرانقیمت یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانشآموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم.
🔸من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را میبرید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سالهای بعد در آن مدرسه هیچکس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.
🔹استاد گفت:
باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان چشمهایم را بسته بودم.
🔰تربیت و حکمت معلّم، دانشآموز را بزرگ میکند!
مطالب مفید علمی و فرهنگی
پرورشی و ایده های ناب مخصوص اولیا . دانش آموزان و همکاران فرهنگی
@madrese_yar
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان #معلم
🔅#پندانه
✍ رد پای خدا
🔹مرد توریستی بههمراه راهنمای عرب از بیابان میگذشت.
🔸مرد عرب هر روز بر روی شنهای داغ صحرا زانو میزد و به رازونیاز میپرداخت.
🔹سرانجام یک روز عصر، مرد توریست با لحن تمسخرآمیزی از مرد عرب پرسید:
از کجا میدانید که خدایی هست؟
🔸راهنما لحظهای تامل کرد. سپس به او اینگونه پاسخ داد:
من از روی رد پای باقیمانده شنها میفهمم که چندی پیش، رهگذر یا شتری عبور کرده است.
🔹و با اشاره دست خود به خورشید که داشت آرام غروب میکرد، گفت:
به نظرت این رد پای کیست؟
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar
🔅#پندانه
✍ اشک، خون دل است
🔹 مردی عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه میکرد. گدایی از آنجا میگذشت.
🔸از مرد عرب پرسید:
چرا گریه میکنی؟
🔹عرب گفت:
این سگ وفادار من، پیش چشمم دارد جان میدهد. این سگ روزها برایم شکار میکرد و شبها نگهبان من بود و دزدان را فراری میداد.
🔸گدا پرسید:
بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟
🔹عرب گفت:
نه از گرسنگی میمیرد.
🔸گدا گفت:
صبر کن، خداوند به صابران پاداش میدهد.
🔹گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید. پرسید:
در این کیسه چه داری؟
🔸عرب گفت:
نان و غذا برای خوردن.
🔹گدا گفت:
چرا به سگ نمیدهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟
🔸عرب گفت:
نانها را از سگم بیشتر دوست دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانی است. برای سگم هرچه بخواهد گریه میکنم.
🔹گدا گفت:
خاک بر سر تو! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است. نان از خاک است ولی اشک از خون دل.
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar
🔅#پندانه
✍ نعمتهای بیشمار پروردگار
🔹اگر مشکلات شما در زندگی، به بزرگی یک کشتیست، فراموش نکنید که نعمتهایتان، به وسعت یک اقیانوس است.
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar
🔅#پندانه
✍ بیبهانه خوب باشیم
🔹هرگاه عیبی در من دیدی، به خودم خبر بده، نه به کسی دیگر. چون تغییر آن دست من است.
🔸کار اولت ثواب دارد و نصیحت است. اما دومی غیبت و گناه است.
🔹چرا موقعی که چیزی منفی در کسی میبینیم، جز خودش همه را خبر میکنیم؟
🔸ما شهرت را صحبتکردن درمورد یکدیگر میدانیم نه با یکدیگر!
🔹جملهای که همیشه شگفتزدهام کرده است: «اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو، وگرنه به خود ما بگو.»
🔸بر خود تطبیقش دهیم تا غیبت در میانمان از بین برود!
🔹نصیحت کن، اما رسوا نکن. سرزنش کن، اما جریحهدار نکن.
🔸بهشت وعده دور از دسترسی نیست، اگر بیبهانه خوب باشيم.
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar
🔅#پندانه
✍ هرگز با خودت قهر نکن
🔹به عارفی خبر دادند که یکى از شاگردان قدیمیاش در شهرى دور، از طریق معرفت دور شده و راه ولگردى را پیشه کرده است.
🔸عارف چندینهفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمى رسید. بدون اینکه استراحتى کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستوجو او را در یک محل نامناسب یافت.
🔹مقابلش ایستاد، سرى تکان داد و از او پرسید:
تو اینجا چه مىکنى دوست قدیمى؟
🔸شاگرد لبخند تلخى زد و شانههایش را بالا انداخت و گفت:
من لیاقت درسهاى شما را نداشتم استاد! حق من خیلى بدتر از اینهاست! شما این همه راه آمدهاید تا به من چه بگویید؟
🔹عارف تبسمى کرد و گفت:
من هنوز هم خودم را استاد تو مىدانم. آمدهام تا درس امروزت را بدهم و بروم.
🔸شاگرد مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان استادش دوخت و پرسید:
یعنى این همه راه را بهخاطر من آمدهاید؟
🔹عارف با اطمینان گفت:
البته! لیاقت تو خیلى بیشتر از اینهاست. درس امروز این است: «هرگز با خودت قهر مکن.» هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنى. و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنى.
🔸بهمحض اینکه خودت با خودت قهر کنى، دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بىاعتنا مىشوى و هر نوع بىحرمتى به جسم و روح خودت را مىپذیرى.
🔹همیشه با خودت آشتى باش و همیشه براى جبران خطاها به خودت فرصت بده. تکرار مىکنم؛ خودت آخرین نفرى باش که در این دنیا با خودت قهر مىکنى. درس امروز من همین است.
🔸استاد پیشانى شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتى کند بهسمت دهکدهاش بازگشت.
🔹چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمىاش وارد مدرسه شده و سراغش را مىگیرد.
🔸استاد به استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسى تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.
🔹عارف تبسمى کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت:
اکنون که با خودت آشتى کردهاى، یاد بگیر که از خودت «طرفدارى» کنى. به هیچکس اجازه نده تو را با یادآورى گذشتهات وادار به سرافکندگى کند.
🔸همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن. هرگز مگذار دیگران وادارت سازند دفاع از خودت را فراموش کنى و به تو توهین کنند.
🔹خودت اولین نفرى باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع مىکنى. درس امروزت همین است.
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar12
#متوسطه #پایه_دوازدهم #آموزش
🔅#پندانه
✍ مادری قهرمان
🔹ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد.
🔸سپس گفت:
این را آموزگارم داد و گفت فقط مادرت بخواند.
🔹مادر در حالی که اشک در چشم داشت، برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است. آموزش او را خود بر عهده بگیرید.
🔸سالها گذشت. مادرش از دنیا رفته بود. روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد. برگهای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد. آن را درآورد و خواند.
🔹نوشته بود:
کودک شما کودن است. از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم.
🔸ادیسون ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت:
توماس آلوا ادیسون، کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد.
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar12
#متوسطه #پایه_دوازدهم #آموزش
🔅#پندانه
✍ ملاک ارزشگذاری انسانها
🔹قلب که سن و سال نمیشناسد. شکستنیست. هر جا و هر وقت که آزار ببیند میشکند.
🔸کسی را با تحقیر داشتههایش ویران نکنید. شاید آنچه دارد تمام دلخوشی زندگیاش باشد، هرچند که در نظر شما کم و ناچیز و بیارزش باشد.
🔹یادتان باشد ملاک ارزشگذاری انسانها نه شغلشان است، نه مدرک تحصیلیشان و نه ثروت و زیباییشان.
🔺بلکه قلب پاک و اخلاق والایشان است که به آنها ارزش میدهد.
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar12
#متوسطه #پایه_دوازدهم #آموزش
🔅#پندانه
✍ چیزهایی که برای خدا مهم هستند
🔹خداوند نمیپرسد:
چه ماشینی سوار میشدید؟
🔸بلکه میپرسد:
چند پیاده را سوار کردید؟
🔹خداوند نمیپرسد:
مساحت منزلتان چقدر بوده؟
🔸بلکه میپرسد:
در آن خانه به چند نفر خوشآمد گفتید؟
🔹خداوند نمیپرسد:
در کمد خود چه لباسهایی داشتید؟
🔸بلکه میپرسد:
به چند نفر لباس پوشاندید؟
🔹خداوند نمیپرسد:
بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است؟
🔸بلکه میپرسد:
با آن پول چقدر به دیگران کمک کردید؟
🔹خداوند نمیپرسد:
عنوان شغلی شما چه بود؟
🔸بلکه میپرسد:
چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید؟
🔹خداوند نمیپرسد:
در همسایگی چه کسی زندگی میکردید؟
🔸بلکه میپرسد:
چه رفتاری با همسایگانتان داشتید؟
🔹خداوند نمیپرسد:
چند دوست داشتید؟
🔸بلکه میپرسد:
با دوستانتان چگونه رفتار کردید؟
🔺خداوند درمورد رنگ پوستتان نمیپرسد، بلکه از شخصیت شما سوال میکند.
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar12
#متوسطه #پایه_دوازدهم #آموزش
🔆 #پندانه
بردبار باش!
🔹کیفها توی کیففروشیها اگر خوشفرم و خوشقوارهاند به خاطر این است که پر از کاغذ باطلهاند.
🔸اگر آن کاغذ باطلهها را بیرون بریزی از فرم و قیافه میافتند و کاغذها هم دیگر زبالهاند و باید دور ریخته شوند.
🔹خشم و عصبانیت چیزی شبیه همان کاغذ باطله است.
🔸اگر فرو ببری شکل و شخصیت پیدا میکنی و اگر بیرون بریزی از شکل و شخصیت و معنویت میافتی.
🔹پس خشمت را فرو ببر تا شخصیتت حفظ شود ...
#بهداشت_روان
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
#کتاب #داستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرفهای زیبای استاد👌
#پندانـــــــه
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈۰
⏰جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
●●●●●●●●●●●●●●●●●
@madrese_yar
#پرورشی #امام_زمان #معلم
#پندانه
گفتم: چرا انقد سختی رو باید تحمل کنم؟
گفتی: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی ست.(انشراح/6)
گفتم: اخه دیگه خسته شدم
گفتی: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
گفتم: من میدونم که تو منو فراموش کردی
گفتی:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
گفتم: خب تا کی باید صبر کنم؟
گفتی: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک
(خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفتی: «الیس الله بکاف عبده»
مگه من برای تو کافی نیستم؟(زمر/36)
📚هر روز یک پارت داستان و معرفی کتب مشهور
در کانال داستانکده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@dastankadeh
#کتاب #داستان #رمان