🔶🔸شیخ مرتضی انصاری رحمه الله علیه
شیخ مرتضی انصاری از علما و مراجع بزرگ شیعه در سده سیزدهم هجری است.
او در سال ۱۲۱۴ه .ق، در دزفول متولد شد. مقدمات را نزد عمویش، فراگرفت و سپس به همراه پدرش به عراق رفت.
مدت چهار سال در کربلا تحصیل کرد و بعد از اینکه عثمانیها کربلا را محاصره کردند، به وطن بازگشت.
پس از اینکه غائله رفع شد، بعد از دو سال به کربلا بازگشت و نزد «شریفالعلما» تحصیلات خود را دنبال کرد. سپس به نجف اشرف رفت و به مدت دو سال از محضر درس شیخ موسی، فرزند کاشفالغطاء، استفاده نمود. آنگاه دوباره به وطن بازگشت و در شهرهای مشهد، کاشان و دزفول، به تصنیف و تدریس و ارشاد مردم پرداخت.
در سال ۱۲۴۹ه .ق که به نجف بازگشت، از استادان مشهور حوزه علمیه بود.
ایشان در سال ۱۲۶۶ه .ق که مرحوم صاحب جواهر درگذشت، مرجع تقلید شیعیان شد و ریاست مطلق حوزه علمیه به او رسید.
سرانجام در ۱۸ جمادیالثانی ۱۲۸۱ه .ق، درگذشت و در سمت راست درگاه قبله صحن مقدس امام علی(علیه السلام) دفن شد.
بعضی از آثار وی عبارت است از:
اثبات التسامح، الارث، الاستصحاب، التقیه، حجیت ظن، حجیت قطع، المکاسب، الصلوه، الطهاره و رسائل
@madresseinqhilab
🔶🔸محمدحسین اصفهانی نجفی رحمه الله علیه
محمدحسین فرزند شیخ محمدباقر اصفهانی، از علما و فقهای اصولی سده سیزدهم هجری است. در محرم ۱۲۶۶ه .ق متولد شد. مادرش، نوه دختری شیخ جعفر نجفی کاشفالغطاء بود.
پس از فراگیری مقدمات فقه و اصول در اصفهان، برای تکمیل تحصیلات خود به نجف اشرف مهاجرت کرد و نزد علما و فقهای بزرگی، چون میرزا حبیبالله رشتی، شیخ رازی نجفی و میرزای شیرازی درس خواند تا مجتهدی کامل و فقیهی فاضل گردید.
سپس به اصفهان بازگشت و به تدریس و ارشاد پرداخت و در شمار علما و فقهای معروف آنجا قرار گرفت. در سال ۱۳۰۰ه .ق، به زهد و تقوا و سیر و سلوک مشغول شد و بار دیگر به نجف بازگشت و سرانجام در ظهر روز یکشنبه، اول محرم ۱۳۰۸ه .ق، در نجف درگذشت و در حجره مقبره جدش صدرالدین عاملی، واقع در صحن حرم امام علی(علیه السلام) دفن گردید.
@madresseinqhilab
🔶🔸 علمای بزرگ دیگری هستند که در جوار مولانا امیرالمومنین علیه السلام دفن هستند که مجال نیست به همه ی آن بزرگان دین بپردازیم .
شادی روح همه ی علمای مدفون در جوار مولانا امیرالمومنین علیه السلام صلوات
@madresseinqhilab
•┈•✾ 🌺 #دوستان_شهدا 🌺✾•┈•
#ماه_رمضان_در_جبهه_ها
بچه شهرستان بود ...
انگار از استانهای جنوبی آمده بود و حسابی لهجه غلیظ داشت و کمتر با کسی همکلام میشد🙂.
آرام میآمد و آرام میرفت .. وقت سحر و افطار که میشد گوشهای مینشست و به بقیه نگاه میکرد😕. غذایش را نصفه میخورد و نیمه دیگرش را دست نخورده در سفره می گذاشت برای بچههای کرمانشاهی که میتوانسنتد روزه بگیرند تا سحر چیزی برای خوردن داشته باشند👌.
یک روز کتاب قرآنی که همواره به همره داشت اتفاقی دست ما افتاد ، ڪاغذی وسطش بود😊، بَر روی آن نوشته شده بود :
" خدایا من که مسافرم، مسافر راه نجات خاک تو خودت روزه را بر مسافر واجب نکردی، دلم سخت برای روزه گرفتن تنگ میشود. 😢تنها میتوانم غذایم را با همرزمانم تقسیم کنم. در ثوابشان شریکم کن اگر شهید شدم🌸 ..."
#مردان_بی_ادعا
#ماه_مبارک_رمضان
@madresseinqhilab