eitaa logo
مدرسه انقلاب بصیرت ،شیعه،مهدوی ،جهاد
1.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
45 فایل
⭕ مدرسه انقلاب فضای مشق انقلابی،به گستردگی جهان اسلام https://eitaa.com/madresseinqhilab _________________________
مشاهده در ایتا
دانلود
آن زمان در محورهای کردستان از ساعت ۵ بعدازظهر، هیچ تردیدی انجام نمی شد. از ساعت ۴:۳۰ تأمین جاده کم کم جمع می شد. ۵ بعدازظهر منطقه تحویل کومله و دموکرات بود تا فردا صبح که مجدداً تیم های تأمین می رفتند سر ارتفاعات و گلوگاه های استراتژیک نگهبانی می گذاشتند. مثلاً اگر کسی می خواست از سنندج به مریوان بیاید، از ساعت ۱ بعدازظهر به بعد دیگر نمی توانست برود، چون به مریوان نمی رسید و به ضدانقلاب برخورد می کرد. برای این کار باید از ساعت ۸ صبح به سمت سنندج حرکت می کردیم تا بتوانیم قبل از ساعت ۳-۴ بعدازظهر به آن جا برسیم. یک شب حاج احمد آمد و به تقی رستگارمقدم گفت: برو ماشینتو آماده کن، می خوایم بریم! تقی رستگار گفت: کجا برادر احمد؟ حاج احمد گفت: چهار، پنج نفری می خوایم بریم دزلی! حالا ساعت چنده؟ ۱۰ شب . همه جا خورده بودیم. ساعت ۱۰ شب، آن هم دزلی ! با هیچ معیاری جور درنمی آمد که در آن ساعت ازشب، ۳ کیلومتر از مریوان بیرون بروی، چه برسد به دزلی که حدود ۶۰ کیلومتر با مریوان فاصله داشت. در روز هم آن جاده خطرناک بود و دره های فراوان و کمین های زیادی داشت. اگر در روز می خواستی به دزلی بروی، تمام اعضا و جوارح آدم عوض می شد، وای به حال شب که ساعت ۱۰ از مریوان به طرف آنجا راه بیافتی. به هر صورت راه افتادیم. خیلی آرام، انگار داشتیم به پیک_نیک می رفتیم. در بین راه حاج_احمد گفت: من مطمئنم که اگه ضدانقلاب اینجا باشه و خبر هم داشته باشه که ما می آییم، به ما کمین نمی زنه. پرسیدیم: برای چی؟ گفت: از ترس خودش ، می دونه ولش نمی کنیم و آسایش رو ازش می گیریم. بالاخره ساعت ۲ صبح به دزلی رسیدیم، با یک ماشین و بدون اسکورت. این که در آن موقع از شب، بدون ترس و لرز و رعشه راه بیافتی به سمت دزلی ، این فقط از کسی مثل حاج_احمد برمی آمد. بعدها فهمیدیم که هدف او از این حرکت، امتحانِ سه چیز بود: ۱- خودش ۲- اطرافیانش ۳- ضدانقلاب راوی : سعید طاهریان 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷 | | @madresseinqhilab