eitaa logo
مدرسه انقلاب بصیرت ،شیعه،مهدوی ،جهاد
1.3هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
⭕ مدرسه انقلاب فضای مشق انقلابی،به گستردگی جهان اسلام https://eitaa.com/madresseinqhilab _________________________
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶🔸امام: من وظیفه را تعیین میکنم دوم فروردین ۱۳۴۲ وقتی ساواک و نیروهای ویژه وارد فیضیه شدند و آن کشتار را راه انداختند، صبح همان روز در منزل امام هم مراسم امام صادق(ع) برپابود. گروهی میترسیدند که به امام هم حمله شود. عده ای شعار میدادند، امام که آن سالها به روح الله یا آقای خمینی شهرت داشت، اشاره کردند اگر ادامه دهید، خودم حرکت میکنم و به فیضیه میروم، جمعیت ساکت شد. دوستداران آقا روح الله برداشتند در را بستند، تا درصورت حمله از امام حفاظت کنند، امام گفتند: همه بیرون بروند، درب هم باز باشد. ساعتی بعد، مهدی عراقی آمد، داش مشتی و بامرام بود، شغلش آجر پزی بود. از او حساب میبردند و نوعی حالت محافظ بود برای امام بخصوص وقتی ایشان پاریس بودند. مهدی عراقی تعدادی را دم در گذاشت، از زیرزمین وسایلی آورد، امام که مجدد سر و صدا را شنید، پرسید: مگر نگفتم همه بروند، مهدی عراقی گفت: مهدی عراقی هستم، آقا ما خودمان میدانیم. امام محکم جواب داد: من را تعیین میکنم، همگی بروید و درب خانه باز باشد. مهدی عراقی و پسرش حسام شهریور سال ۵۸ ترور شدند. هردو در ماشین بودند که گروه آنها را به رگبار بست. او تنها کسی بود که در شرکت کرد، به دستور امام در قم دفن شد و مرحوم توسلی میگوید همان شب امام خودشان بر مزار شهید حاضر شدند و بیش از نشستند، امام علاقه عجیبی به این مرد داشت. تاریخ بخوانیم. @madresseinqhilab
💠زمان طاغوت یک شب آقا سیدمهدی قوام خطیب معروف تهران بعد از منبر و در مسیر منزل، را می‌بیند، که وضعیت نامناسبی دارد و معلوم بوده اهل است! آقا سیدمهدی به پیر مردی می‌گوید: برو آن زن را صدا کن بیاید آن مرد تعلل می‌کند و می‌گوید: وضعیت آن زن و مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می‌رود و او را صدا می‌زند! زن می‌آید، آقا سیدمهدی از آن زن می‌پرسد: این موقع شب اینجا چه می‌کنی؟! زن می‌گوید: احتیاج دارم، ! سید پاکت پولی را به او می‌دهد و می‌گوید: این پول، مال علیه‌السلام است، من هم نمی‌دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از بیرون نیا! مدتی گذشت سید به مشرف شد. روزی در سید‌الشهدا علیه‌السلام زنی را می‌بیند با شوهرش ایستاده‌اند. شوهر می‌آید جلو و دست را می‌بوسد و می‌گوید: می‌خواهد سلامی به شما عرض کند! مرد دورتر می‌ایستد، زن که و با نقاب بود نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد تا سید صدایش را بهتر بشنود و با بغض و می‌گوید: آقا سید! من را نشناختید؟ سید می‌گوید: نه! بجا نمی‌آورم! زن می‌گوید: من همان خانمی هستم که چند مدت پیش مرا در خیابان لاله‌زار دیدید! یادتان می‌آید که پول را به من دادید و گفتید مال امام حسین است؟ بعد از رفتن شما خیلی حالم شد تا چند دقیقه کردم به امام حسین گفتم: آقا با من چکار داری آخه من ... همان جا بود که قسم خوردم دیگر این رو انجام ندهم و کردم... آقا سید! شما یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید. همان پاکت کار خودش را کرد… من دیگر… خوب شده‌ام! 🔴مدرسه انقلاب فضای مشق انقلابی 👇 🇮🇷 | | @madresseinqhilab 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می دونید هایی که میشه داخل برد با بیرون خانه قابل مقایسه نیست⁉️ 👌🏻 اگر می خواهید ببینید این ثواب ها چیه کلیپ بالا رو از دست ندید. 🎤حجت الاسلام والمسلمین پناهیان @madresseinqhilab ‌‌‌