#سیره_شهدا
باید با اتوبوس می رفت مدرسه. اما گاهی پیاده می رفت. پولش رو جمع می کرد تا برا خواهرش چیزی بخره وخوشحالش کنه.!
می گفت: دوست دارم زندگی ام طوری باشه که اگه کسی به فرش زیرپام نیاز داشت ، کوتاهی نکنم.
عروسی که کرد پدرش بهش یک فرش ماشینی هدیه داد . عبدالله فرش رو داد به یک نیازمند و برا خودشون یه موکت خرید.....
#شهیدعبدالله_ضابط
📕 شیدایی، ص۱۱
#وعده_صادق
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg