eitaa logo
موسسه فرهنگی ولی عصر"عج". شهرستان بابل.تاسیس۱۴۰۱
55 دنبال‌کننده
730 عکس
754 ویدیو
82 فایل
بمنظور نشرمعارف مهدوی وجذب منتظران ظهور وسودجستن ازظرفیتهای بالقوه ملت همیشه درصحنه این کانال تشکیل شد
مشاهده در ایتا
دانلود
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار سوّم. حکومت، لازمه ی حاکمیت خدا بر جامعه - صفحه ۲۴۸]  حاکم و فرمانروای قانونی در جامعه ی الهی، اسلامی، قرآنی و در ظلّ نظام اسلامی و حکومت نظام عِلوی فقط خداست. حالا این سؤال پیش می‌آید که «حاکم خداست» یعنی چه؟ خدای متعال که با مردم روبه رو نمیشود تا امر و نهی کند و از طرفی انسانها هم احتیاج دارند که یک انسانی بر آنها حکومت کند، یک انسانی لازم است که سر رشته ی کار انسانها را به دست بگیرد. والّا اگر چنانچه در میان جامعه ی انسانی و بشری، فقط قانون باشد ولو آن قانون از طرف خدا باشد، ولی امیری یا یک هیئتی نباشد که حکومت کند و خلاصه اگر ناظری بر اجرای قانون در جامعه ی بشری نباشد، انتظام جامعه ی بشری باز هم به هم خورده است؛ امّا این انسان چه کسی میتواند باشد؟ آن انسان یا انسانهایی که قرار است به بشر و جامعه ی بشری عملاً فرمانروایی کنند، عملاً ولی جامعه باشند و عملاً ولایت جامعه را به عهده بگیرند اینها چه کسانی میتوانند باشند؟ به این سؤال پاسخ‌های متفاوت داده شده. پاسخ واقعیت‌های تاریخی هم به این سؤال گوناگون بوده است. عدّه ای گفتند: هر که غالب شد، یعنی حکومت جنگل، عدّه ای گفته اند: هر کسی که از طرف مردم مورد قبول باشد، عده ای دیگر براین عقیده اند که هر کس از دودمان چنین و چنان باشد و چند نظر دیگر بر طبق عقیده ی خویش. پاسخ دین و مکتب به این سؤال این است که «إِنَّما وَلیکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ» آن کسی که عملاً در جامعه زمام فرمان و امر و نهی را از سوی پروردگار عالم به دست میگیرد، «رسول» اوست. لذا در جامعه وقتی که پیغمبری آمد، معنی ندارد که با بودن پیغمبر حاکم دیگری به جز پیغمبر بر مردم حکومت بکند. پیغمبر یعنی همان کسی که باید زمام قدرت را در جامعه به دست بگیرد. حاکم باشد، امّا وقتی که پیغمبر از دنیا رفت، تکلیف چیست؟ و وقتی که پیغمبر خدا مثل همه ی انسانهای دیگر از دنیا رفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد، آنجا چه کنیم؟ آیه ی قرآن پاسخ میدهد: «وَالَّذینَ آمَنوا»، مؤمنان ولی شما هستند. کدام مؤمنان؟ هر که به مکتب و دین ایمان آورد، او ولی و حاکم جامعه ی اسلامی است؟! اینکه لازم است که به عدد همه ی نفوس مؤمن حاکم داشته باشیم، آیه ی قرآن میخواهد ضمن آنکه روی انسان معلوم مشخّصی انگشت میگذارد و کسی را که در نظر شارع و قانونگذار اسلام مشخّص است، بر مردم حکومت میدهد، میخواهد علّت انتخاب یا انتصاب او را هم بگوید و به این وسیله معیار به دست بدهد، بنابراین در اسلام ولی امر آن کسی است که فرستاده ی خداست، آن کسی است که خود خدا معین میکند؛ چون فرض این است که به حسب طبیعت خلقت و آفرینش هیچ انسانی حق تحکّم بر انسانهای دیگر را ندارد. تنها کسی که حقّ تحکّم دارد خداست و چون خدا حق تحکّم دارد، خدا میتواند طبق مصلحت انسانها این حق را به هر کسی که میخواهد، بدهد و میدانیم که کار خدا بیرون از مصلحت نیست، دیکتاتوری نیست، قلدری نیست، زورگویی نیست. کار خدا طبق مصلحت انسانها است و چون طبق مصلحت انسانهاست، پس بنابراین او معین میکند و ما هم تسلیم می‌شویم. او پیغمبر و امام را معین میکند و برای بعد از امام نیز صفاتی را معین میکند که اینها بعد از ائمّه ی هداة معصومین، حاکم بر جامعه ی اسلامی هستند.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار سوّم. حکومت، لازمه ی حاکمیت خدا بر جامعه - صفحه ۲۴۹]  پس ولی را خدا معین میکند، خودش ولی است؛ پیغمبرش ولی است؛ امامها ولی هستند. امام‌های خاندان پیغمبر تعیین شده اند که دوازده نفرند و در رتبه ی بعد، کسانی که با یک معیارها و ملاک‌های خاصی تطبیق بکنند و جور بیایند، آنها از برای حکومت و خلافت معین شده اند. [۱] ---------- [۱]: . طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص ۵۷۹-۵۸۰.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار سوّم. حکومت، لازمه ی حاکمیت خدا بر جامعه - صفحه ۲۴۹]  در جامعه، حکومت خدا باید در حکومت و امارت و ولایت یک انسانی مجسّم بشود. پس خدای متعال این حکومت را تفویض میکند به انسانهایی. این انسانها چه کسانی هستند؟ پیغمبران؛ در درجه ی اوّل، حاکم الهی پیغمبرانند که باز این هم در قرآن در آیات متعددی مورد توجّه قرار گرفته: یکجا از قول مومنین خطاب به خدای متعال میفرماید که مؤمنین به خدا عرض کردند: «وَ اجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیا»؛ برای ما از سوی خود یک ولی و حاکم قرار بده. یا در آیه ی دیگر میفرماید که: «إِنَّما وَلِیکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ»؛ ولی شما، خدا و رسولند. نه اینکه رسول، شریک خداست- چون خدا شریک را قبول نمیکندرسول نایب خداست؛ جانشین خداست؛ مظهر حاکمیت و ولایت خداست. یا در آیه ی دیگر میفرماید: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُوا»؛ این آیه یک نکته ای دارد، میفرماید آنچه را که پیامبر به شما گفت، از او بپذیرید؛ آنچه شما را از او نهی کرد از آن اجتناب کنید. ظاهر این سخن نشان میدهد که این سخن، خطاب به مؤمنینی است که اصل وحی خدا و دین خدا را قبول کردند؛ وحی خدا را از پیغمبر گرفتند؛ آیات قرآن را و احکام الهی و شرعی را پذیرفتند؛ به اینها خدا میگوید: هرچه پیغمبر گفت، قبول کنید. پس روشن است که هرچه پیغمبر گفت، منظور احکام شرعی نیست- چون مردم احکام شرعی را از پیغمبر گرفتند، به آن ایمان آوردند و به آن عمل هم کردنداین یک چیز اضافه را به مردم میگوید؛ اگر این پیغمبر به شما حکمی داد؛ دستوری داد، اجرای کاری را خواست؛ دخالت در جان و نفس و مال شما کرد شما باید او را قبول کنید؛ یعنی همان حکم حکومتی؛ یعنی آن دخالت اجرایی در امور مردم. خب، پس ولایت الهی به پیامبرمنتقل شد.(۱).
(۱) .ولایت و حکومت، ص ۸۱-۸۲. پاورقی
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار پنجم. ایجاد حکومت الهی فلسفه ی تلاش همه ی انبیا - صفحه ۲۵۱]  اقامه ی دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه ی ادیان است؛ «لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهی، هدف بزرگ ادیان است. اصلاً ائمه ی ما علیهم الصّلاة و السّلام تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهی بودند؛ و الّا اگر امام صادق و امام باقر صلوات الله علیهما یک گوشه می‌نشستند و چند نفر دور خودشان جمع میکردند و فقط یک مسئله ی شرعی میگفتند، کسی به آنها کاری نداشت. خود امام صادق علیه السلام در یک حدیث میفرماید: «هَذَا أَبُو حَنِیفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِی لَهُ أَصْحَاب»؛ ابوحنیفه اصحاب دارد، حسن بصری اصحاب دارد. پس، چرا به آنها کاری ندارند؟ چون میدانند که آن حضرت داعیه ی امامت دارد؛ امّا آنها داعیه ی امامت نداشتند. ابوحنیفه داعیه ی امامت نداشت. این علمای معروف اهل سنّت - محدّثان و فقهایشان - داعیه ی امامت نداشتند. اینها امام زمان را که هارون، منصور و عبدالملک بود، قبول داشتند. اینها ادّعای امامت نداشتند؛ کسی که ادعای امامت داشت، او همین امام مظلوم و عزیز ما بود؛ امام صادق علیه السّلام، امام باقر (علیه السّلام)، امام موسی بن جعفر علیه السّلام. آنها، این را میفهمیدند؛ یعنی واضح بود. البتّه گاهی در مقابل خلفا تقیه میکردند، امّا معلوم بود که داعیه ی امامت داشتند. شیعیان آنان در همه جا تعبیر این معنا را میکردند. پس درست توجّه کنید، مسئله، مسئله ی داعیه خلافت و امامت بود. در راه این داعیه، ائمّه ی ما کشته شدند، یا به زندان رفتند. امامت یعنی چه؟ آیا یعنی همین که مسئله بگویی، و دنیا را دیگری اداره کند؟ آیا معنای امامت در نظر شیعه و در نظر مسلمین این است؟ هیچ مسلمانی این را قایل نیست؛ چه طور من و شمای شیعه میتوانیم به این معنا قایل باشیم؟ امام صادق دنبال امامت بود؛ یعنی ریاست دین و دنیا - منتها شرایط جور نمی آمد؛ امّا ادعا که بود؛ برای خاطر همین ادّعا هم آن بزرگواران را کشتند. پس، این معنای حاکمیت دین است که پیامبران برایش مجاهدت کردند، و ائمّه برایش کشته شدند. [۱] ---------- [۱]: . بیانات در جمع علما و روحانیون استان لرستان ۳۰/۵/۱۳۷۰.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار ششم. انتقال حاکمیت خدا از رسول به ائمّه دوازده گانه - صفحه ۲۵۲]  شما میبینید امیرالمؤمنین (علیهالصّلاه والسّلام) که مظهر ولایتِ اسلام و مصداق کامل ولی ای است که برای مردم مشخّص شدهاست، در هیچ برهه ای، از این حالت ارتباط، اتّصال و انسجام با مردم خالی نبودهاست. نه در دورانی که او را عملاً از حکومت کنار گذاشتند و مردم را از او به عنوان ارتباطِ حکومتی جدا کردند - یعنی عملاً حکومت را از او گرفتند - ولایت، حکومت، فرماندهی و حکمرانی ای که در اسلام، از آن به «ولایت» تعبیر میشود و حقّ او بود، از او سلب کردند - البتّه ولایت معنوی، آن چیزی که در امامت تشیع فرض شده است و وجود دارد، در هر حال هست و بسته به ولایت ظاهری نیست - و نه در دوره‌های دیگر، از ارتباط و اتّصال با مردم خالی نبودهاست. در همان وقت هم امیرالمؤمنین یکی از آحاد ملّت و جزو مردم است. منزوی، منعزل و کناره جوی از مردم نیست. آن وقتی هم که به حکومت میرسد، یک حاکم به تمام معنا مردمی است. [۱] ---------- [۱]: . بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت عید سعید غدیرخم، ۶/ ۲/۱۳۷۶.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار هفتم. حکومت اسلامی، هدف سیاسی مبارزات ائمّه علیهم السلام - صفحه ۲۵۲]  مردم و شیعیان گمان نکنند که ائمّه علیهم السلام آمدند تا یک مقدار مسایل دینی را و اخلاقیات را برای مردم بگویند و بروند، نه اینها هدف سیاسی داشتند. ائمّه علیهم السلام هدف سیاسی ای داشتند که در حقیقت آن هدف سیاسی بزرگترین هدف نزدیک بعثت پیغمبران است و آن چیه؟ و آن قیام حکومت اسلامی است. ائمّه برای این تلاش میکردند این مبارزه ی طولانی فقط برای بیان احکام و معارف نبود. این مبارزه برای ایجاد یک حکومت عادلانه ی اسلامی بود که آن روز وجود نداشت. اینی که امروز شما دارید، این حکومت اسلامی، اینی که در رأس جامعه و نظام یک امام، یک وارث رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام، یک انسان مؤمن، متّقی، زاهد، عارف و متمسّک به حبل الهی قرار داشته باشد و جامعه بر اساس اسلام، دین، قرآن و معارف اسلامی اداره بشود، این آرزوی بزرگ ائمّه ی هدی علیه الصلاةوالسلام بوده. در راه این هدف مبارزه کردند، زجر کشیدند و در راه این هدف هم به شهادت رسیدند و محصول آن تلاشها و یادگار آن همه مبارزات، آموزشها، گفتنها، شنیدنها، زندان رفتنها، کشته شدنها، تربیت کردنها و خون دل خوردن‌ها این چیزی است که امروز برای دنیا مانده، به نام اسلام و قرآن و نقطه اوج آن، آن چیزی است که امروز در اختیار شماست؛ یعنی حاکمیت اسلام و مطمئنّیم که به برکت آن مبارزات ان شاءالله این حرکت ملّت ایران یک حرکت باثبات و بادوامی است و گسترش یابنده به همه ی جهان اسلام و باید ان شاءالله همین حرکت یعنی حاکمیت اسلام پیش برود تا برسد به آن نقطه ای که باز زمام قدرت دست اهل بیت علیهم السلام مباشرتاً قرار بگیرد و ولی امر و مهدی موعود علیه الصلاة و السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف آرزوی بزرگ پیغمبران و ائمّه را به نحو اتمّ و اکمل ان شاءالله برآورده کنند. [۱] ---------- [۱]: . بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۵ /۶/۱۳۶۷.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار هشتم. حکومت بالاتر از همه ی احکام فرعیه و جزو اصول اسلامی - صفحه ۲۵۴]  دین یک مجموعه احکام است. آن چیزی است که این مجموعه احکام را با هم منسجم میکند، آنها را با هم سازگار میکند، آنها را در زندگی بشر خرد و قابل عمل میکند، جابه جا از آنها برای هدایت انسانها و رفاه زندگی آنها استفاده میکند، آن دست قدرتمند ولی جامعه ی اسلامی است و حاکم اسلامی. لذا در روایت معروف امام هشتم علیه الصلاة والسلام میفرماید: «الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین»؛ امامت و رهبری جامعه و حکومت اسلامی و ولایت اسلامی - که همه ی این تعبیرات یک معنا دارد - این زمام دین است؛ چیزی است که به دین؛ یعنی به مجموعه احکام اسلامی جهت میدهد؛ آنها را در جای خود مصرف میکند؛ در زندگی بشر نیازها را با آنها تطبیق میکند؛ مصالح جامعه را از میان آنها جستجو میکند و پیدا میکند و طبق آن عمل میکند. «نظام مسلمین است»؛ یعنی بدون امامت و ولایت و حکومت اسلامی، جامعه ی مسلمین دارای نظام نیست؛ آنچه که نظم میبخشد به این جامعه، باز دست مقتدرِ ولایت الهی است در جامعه. «وَ صَلَاحُ الدُّنْیا»؛ اصلاً صلاح دنیا، آن چیزی که دنیا را آباد میکند، او حاکمیت اسلامی است؛ که اگر این را ما از دین بگیریم، مطمئنّاً از مجموعه ی احکام دین، چیزی که بتواند این آثار را داشته باشد، باقی نخواهد ماند. بله! افرادی با عمل فردی و شخصی خودشان، با تلاش فراوان و مجاهدتی که بکنند، راه تکامل را به صورت فردی طی خواهند کرد، امّا دنیا، دنیای آبادِ مورد نظر اسلام نخواهد شد. این اهمیت حکومت است که از همه ی احکام فرعیه بالاتر است و جزو اصول اسلامی است و در ردیف مهم ترین اصول یا - همان طور که عرض کردم - خود، مهم ترین اصول اسلامی است. [۱] ---------- [۱]: . ولایت و حکومت، ۲۲۹-۲۳۰.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار هشتم. حکومت بالاتر از همه ی احکام فرعیه و جزو اصول اسلامی - صفحه ۲۵۴]  ولایت یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعه ی اسلامی متعلّق به خداست، و از خدای متعال به پیامبر، و از او به ولی مؤمنین میرسد. [۲] اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا؛ یعنی اشتقاقات کلمه ی ولایت معرّفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتّصال و پیوستگی جدایی ناپذیری از هم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه ی سیاسی اسلام را در مسأله ی حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش بینی کرده است، نیست. [۳] ---------- [۲]: . سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان، ۲۶/۱/۱۳۷۰. [۳]: . بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت عید سعید غدیرخم، ۶/۲/۱۳۷۶.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار نهم. ولایت تعبیر اسلام از حکومت - صفحه ۲۵۵]  در جامعه ای که مردم اعتقاد به خدا دارند و اعتقاد به دین و شریعت اسلامی دارند، حاکم و ولی امر باید کسی باشد که تجسّم مکتب باشد؛ یعنی حکومت او، حکومت مکتب باشد. البتّه نوع حکومت او هم با نوع حکومت‌های معمولی در عالم متفاوت است؛ حکومت او حکومت جبر و زور نیست؛ حکومت اخلاق است؛ حکومت دین است؛ حکومت حکمت است؛ حکومت معرفت است؛ حکومت برادری است؛ یعنی امام و ولی امر در جامعه ی اسلامی با انسانهای دیگر برادر است؛ با آنها با عاطفه ی برادری و با رابطه ی برادری زندگی میکند. [۱] اگر ولایت اسلامی باشد، زندگی زیر سایه ی امیرالمؤمنین علیه السلام برای همه حاصل خواهد شد - برای مؤمن، برای فاسق و برای کافر - حتّی کفّار هم در آن راحت زندگی میکنند. این طور نیست که در آن، فقط آدم‌های پرهیزکار، راحت باشند، غیر پرهیزکار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوی در آن محیط، استفاده میکند. اگر حکومت الهی نشد، جامعه، جامعه ی تبعیض آمیز است. تبعیض هم انواعی دارد. [۲] ---------- [۱]: . بیانات مقام معظّم رهبری در خطبه ی نماز جمعه، ۳۰/۲/۱۳۶۲. [۲]: . بیانات رهبر معظّم انقلاب به مناسبت عید سعید غدیرخم، ۱۶/۱/۱۳۷۸.
 [ما منتظریم : خورشید مهدویت در منظومه فکری امام خامنه ای - گفتار دهم. امتیازهای حکومت اسلامی بر سایر حکومتها - صفحه ۲۵۵]  در نظام اسلامی یک خصوصیاتی وجود دارد که نمیتواند مثل نظامهای استبدادی حرکت بکند - چه استبدادی‌های قدیم که علناً، صریحاً، دهانها را می‌بستند و دهانها را میشکستند و انسانها را نابود میکردند، چه دیکتاتوری به سبک جدید که در کشورهایی که ظاهراً دموکراسی هستند، باطناً استبدادی حکم فرماست - چون اینها خلاف شرع است؛ چون تعرّض به حیثیت انسانهاست. همچنین نمیتواند مثل نظام‌هایی که حقیقتاً دموکراسی در آنجا برقرار است - به معنای حاکمیت و آزادی مطلق انسانها در همه ی زمینه ها، جز آنچه که به مصالح کشور مربوط باشد - این را هم نمیتواند نظام اسلامی تحمّل بکند. یعنی فرض بفرمایید که کسی در خفا یک گناهی کرده است، اقامه ی بینه میشود پیش شما، شما حدّ بر او جاری میکنید؛ خب اینکه علی الظّاهر یک امر شخصی است. یا انسانها اگر چنانچه گناهکار باشند، نظام اسلامی میخواهد آنها را از ظلمات گناه به نور هدایت الهی و تقوا رهنمون بشود. این جزو وظایف است؛ این جزو وظایف دولت سوئد نیست؛ جزو وظایف دولت امریکا نیست. این [را] برای خودشان وظیفه نمیدانند، امّا در نظام اسلامی اینها