#معارف_علوی
#حالات_و_کلمات_دلدادگان
🔰 او که جای خود … غبار مرقدش طوفان کند!
عالم ربانی مرحوم آیت الله مولوی قندهاری میفرمودند:
📄 شبی وارد حرم مطهر امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه شدم؛ دیدم خدّام مشغول جاروبکردن هستند و گرد و غباری بلند شده و مردم درِ بینی و دهانشان را گرفته و عبور میکنند تا گرد و غبار وارد حلقشان نشود.
👈 ولی من به جهت اینکه این گرد و غبار از مرقد منوّر آن امام هُمام و از خاک پای زائرینشان میباشد، به جهت تیمّن و تبرّک {در میان آن گرد و غبار رفته و} استنشاق عمیق میکردم!
📝 در این هنگام، ناگهان در وجودم احساس انقلابی کردم که به وصف نمیآید! به خانه آمدم و از آن نشئه، لذّت میبردم و در همان حال قلم برداشتم و مشغول سرودن شدم که در خاتمه به یاد آن عنایت علوی نام سرودههایم را «غبار نجف» گذاشتم. (و بدین واسطه به این عالم بزرگوار، طبع شعری عنایت شد)
📚الدرجات الرفیعه، ص۷۲
✍ برای جنت و دوزخ نمیکنم اصرار
بهشت بیتو عذابیست، تَحتِهَا الأنْهار
مسیح زنده کند مرده را ,تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار
خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد
خدایی تو ازین رو نمیشود انکار
چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت
همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار
کمی غبار نجف را به عاشقان برسان
که در هوای تو باشد جنونمان بسیار
شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها
تقیّه کردم و گفتم نمیکنم تکرار
به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی
اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار
بیا و خرده کلاف مرا بخر آقا
که شرمگین نشود عاشقت سر بازار
به روی دارِعلی رند گونه باید رفت
شبیه اشک پر از شوق میثم تمار
تولدِ منِ دیوانه لحظهی مرگ است
فمن یمت یرنی علتی براین گفتار
@Maghaatel
#حالات_و_کلمات_دلدادگان
🩸اینها چه کردند با دختر پیغمبر!؟
🔖 آقا [مرحوم آیت الله بهجت] بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راهرفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند.
🔎 احساس کردم در صدایشان لرزشی هست. سرم را به سمتشان چرخاندم. همانطورکه سرشان پایین بود و نماز میخواندند، مثل ابر بهار از چشمهایشان اشک میبارید. ترسیدم. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است؟ تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار راه رفت.
👈 بعد از نماز، آقا زیر لب گفتند:
«اینها چه کردند با دختر پیغمبر…؟»
و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو میریخت…
📚 در خانه اگر کس است؛ ص۵٩
✍️ «دلسوختگان»، از هر فرصتی استفاده میکنند تا در مصائب حضرت زهرا و سیدالشهداء علیهماالسلام بسوزند و گریه کنند ... گویا غم مصائب اهلبیت علیهمالسلام، دل و جانشان را در غالب اوقات درگیر کرده است ... {طوبیٰ لَهُم و حُسنُ مَآب}
📝 ما گوشهنشینان غم فاطمه هستیم
محتاج عطا و کرم فاطمه هستیم
یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است
دل سوختهٔ عمر کم فاطمه هستیم
@maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸برای هیچکس به اندازه امیرالمؤمنین «صلواتاللّهعلیه» دلم نسوخت...
عدیّ بن حاتم طائی گوید:
📋 مَا رَحِمْتُ أَحَداً رَحْمَتِی عَلِیّاً حِینَ أُتِیَ بِهِ مُلَبَّباً
▪️برای هیچ کس به اندازه علی علیهالسلام دلم نسوخت؛ هنگامی که گریبانش را گرفته و او را میکشاندند....
📚 بحارالانوار ج۲۸ ص۳۹۳
✍ نگاه حیدریاش خیره خیره بر در بود
و نیمههای وجودش میان بستر بود
نفس نفس زدن فاطمه عذابش داد
که چشم او همه شب تا خود سحر تر بود
زمین نخورده کسی پیش چشم غیرتیاش
یگانه یار غریبان شهر، حیدر بود
علی، علی است میان مدینه تا وقتی...
کنار حضرت مولا، وجود کوثر بود
و پشتْگرمی او در کشاکش سختی
نگاهِ فاطمیِ دختر پیمبر بود
فدک بهانه شده بود، کینه دیرینه است
تمام نقشهی شان انتقام خیبر بود
برای قتل علی تیر و نیزه کاری نیست
برای کشتن او راه های بهتر بود...
هجوم و آتش و دود و غلافِ نامردی...
دو دست بسته و چشمی که سوی دلبر بود
ندای (فضه خُذینی) بلند شد، یعنی...
ز دست رفته...تمامِ امیدِ مادر بود
هنوز فکر و خیالش چقدر آشفته است
به یاد کوچه باریک و حال معجر بود
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸من این مرد را میشناسم... او همان کسیاست که درب خیبر را با یک ضربه از جا کَنْد...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه را كشانكشان براي بيعت با ابوبكر به مسجد میبردند، يك مرد يهودی كه آن وضع و حال را ديد، بیاختيار لب به تهليل و شهادت گشوده و مسلمان شد.
🥀 چون علت آن را پرسيدند،گفت: من اين شخص را میشناسم؛ او همان كسی است كه وقتی در ميدانهای جنگ ظاهر ميشد، دل رزمجويان را ذوب كرده و لرزه بر اندامشان میافكند؛
🥀 او همان كسی است كه قلعههای مستحكم خيبر را گشود و درب آهنين آن را كه به وسيله چندين نفر باز و بسته ميشد، با يك تكان از جايگاهش كَند و به زمين انداخت.
🥀 اما حالا كه در برابر جنجال يك مُشت آشوبگر سكوت كرده، بیحكمت نيست و سكوت او براي حفظ دين اوست و اگر اين دين حقيقت نداشت او در برابر اين اهانتها صبر و تحمل نميكرد؛ اينست كه حقبودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم.
📚علی کیست؟!،کمپانی،ص۲۵۵
✍ علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامردها در خانهاش بستند دستش را
دهانِ صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر، نازِ شَستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانهای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟!
تصور کن، خرابه خانهای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که اینها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را!
@Maghaatel
سلام علیکم و رحمةالله
در این ایام، عزیزان زیادی به بنده پیام دادهاند که چرا مطالب فاطمیه سالهای گذشته رو مجدداً در کانال نمیگذاریم؟!
✍ مکرّر بنده خدمت اعضای محترم کانال عرض کردهام:
✔️ اولاً به جهات متعددی مِن جمله شلوغنشدن کانال و ... ، بنایی بر قراردادن مطالب تکراری نداریم.
✔️ ثانیاً تمام مطالب کانال، به صورت موضوعی، هشتگگذاری شده و با جستجوی هر یک از هشتگها _ که در بالای کانال سنجاق شده _ میتوانید به تمام مطالب آن موضوع، دسترسی پیدا کنید.
✔️ ثالثاً اساساً ما کانال «فهرست مقاتل» را برای همین قضیه ایجاد کردیم؛ عزیزانی که زیاد مراجعه به مقاتل اهلبیت علیهمالسلام دارند، در کانال «فهرست مقاتل» عضو شده و به راحتی به مطالب مورد نظرشان دسترسی پیدا کنند.
🖇 لینک کانال فهرست مقاتل 👇
https://eitaa.com/maghaatel2
.
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_غصب_فدک
🩸خلاصهٔ مصائب وارده بر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از لسان مبارک خود آن حضرت...
اصحاب سقیفه و پیروان آنها به اندازهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها را اذیت و آزار دادند، که در خطبه فدکیهٔ، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به آنها فرمود:
📋 وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنانِ فِي الْحَشا...
▪️در برابر آزارهایتان صبر میکنیم؛ مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ و پهن پیکرش را بُرِش دهند و سر نیزه را در شکمش فرو برند!
📚الاحتجاج ج۱ ص۲۶۷
✍ آه از غصهای گلوگیر و
آه از یاس زخمی و پرپر
آه از بستری به خون گلگون
آه از حال و روز یک مادر
آه از بوی دود دلگیری
که در جایجای خانه پیچیده
میکند زنده صحنهای را که
فاطمه بین شعلهها دیده
آه از خانهای که هر دم از آن
نالهای سینهسوز میآید
آه از زخم سینهای که از آن
خون تازه هنوز میآید
آه از درد سینه و بازو
آه از زخم کاریه پهلو
ای خدا! من چگونه گویم از
جای دستی که مانده بر ابرو
آه از صورت کبودی که
روی زخم علی نمک میزد
تا که میدید، با خودش میگفت:
«همسرم را عمر کتک میزد!»
آه… تنها علی و یک زهرا
آه… تنها امام و یک مأموم
آه… از لحظهای که در کوچه
رفت مظلومه در پیِ مظلوم
آه نفرین به یثربی که در آن
لِه شده دیگر احترام علی
بیسر و پاترینشان حتی
روی گردانَد از سلام علی
آه از یک نگاه پُر دردی
که دگر میل پَر کشیدن داشت
آه از التماس یک مردی
که کجا طاقت بریدن داشت؟!
آه از حال بچههایی که
نیست اصلاً گمان و باورشان
که به هر صبح و شام و هر لحظه
آب میرفت جسم مادرشان
آه از روح و از روان حسن!
آه از اشک بیامان حسن!
آه از لُکنت زبان حسن!
آه از مادر جوان حسن!
آه از قلب مضطر زینب
غصه های برابر زینب
ای فلک! عاقبت بگو با من
که چه میآوری سرِ زینب؟!
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸نه فقط صدیقه کبری سلاماللّهعلیها… بلکه امیرالمؤمنین علیهالسلام هم «فضّه» را صدا زد…
در نقلها آمده است:
📋...وَ صَاحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِفِضَّةَ یَا فِضَّةُ مَوْلَاتَکِ فَاقْبَلِی مِنْهَا مَا تَقْبَلُهُ النِّسَاءُ فَقَدْ جَاءَهَا الْمَخَاضُ مِنَ الرَّفْسَةِ وَ رَدِّ الْبَابِ فَأَسْقَطَتْ مُحسناً
▪️در همان گیر و دار که آن حرامیان به داخل خانه آمدند، امیرمؤمنان علیهالسلام فریاد زد و فرمود: ای فضّه! بانوی خود را دریاب که از ضرب لگد و فشار درب خانه، دچار درد زایمان گردیده و محسن علیهالسلام سقط شده است.
📚الهدایة الکبری، ص۴۰۸
📚بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹
✍ چه دید آنجا زمان بردنش حیدر...، که زد فریاد:
بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا...
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸دری که ساختم آخر به من خیانت کرد...
در نقلها آمده است:
📋 مٰا عَمِلَ عَلیُّ بن ابِی طالب علیهالسلام مِصراعَیْ دارِهِ إلّا بِالمِسمارِ...
▪️… علي بن ابيطالب علیهالسلام دو لنگه درب خانه خويش را جز با استفاده از مسمار (ميخ) نساخت.
📚و امّا الجِدار،غیبغلامی،ص۸۸
📚المواهب اللّدُنیّه،قسطلانی،ج۳ ص۵۹۴ (با اندکی تفاوت)
📚الدُرّة الثمینه، ابننجّار،ج۱ ص۱۴۰ (با اندکی تفاوت)
✍ خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت
رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت
دری که ساختم آخر به من خیانت کرد
گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت
خودم ز سینه او میخ را در آوردم
ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت
عقب کشید و به دیوار خورد و در پیچید
شیار در به روی پهلویش شیار انداخت
زن جوان مرا میزدند نامردان
مدینه فاطمهام را در احتضار انداخت
و یک غلاف که دست چهل نفر چرخید
و دست فاطمه را عاقبت ز کار انداخت
مغیره هم که کم آورد و پشت پا میزد
زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت
نفس نفس زدنش هم پراز جلالت بود
سقیفه را نفس او از اعتبار انداخت
همینکه دست به معجر گرفت طوفان شد
صدا که زد همه را یاد ذوالفقار انداخت...
@Maghaatel
.
بر طاق آسمان نجف نام فاطمه است
بالای آستان نجف نام فاطمه است
حتی اذان صحن علی چیز دیگری است
سر تا سر اذان نجف نام فاطمه است
فهمیدهاند که روزی این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکان نجف نام فاطمه است
این شهر ملک حضرت زهراست… مِهر اوست
هر جا رَوی میان نجف نام فاطمه است
جان مدینه، جان جهان، نام مرتضی است
ای جان من،که جان نجف نام فاطمه است
ما را علی به فاطمهاش هدیه کرده است
بر برگه امان نجف نام فاطمه است
سوگند بر علی که شرف نام فاطمه است
انگشتریِّ دُرِّ نجف نام فاطمه است
✍ نام مبارکه «فاطمه»، تمام ایوان نجف را پوشانده است... «فاطمه»، تمام هستیِ «علی» علیهماالسلام بود که در پیش چشمانش پرپر شد...💔🖤
{اگر لایق باشم نائبالزیارتون هستم}
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸علی «علیهالسلام» را به یک بلایی مبتلا میکنم که اَحدی را بدینگونه بلایی مبتلا نکردهام...
در روایتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
💬 در شب معراج پروردگارم عهدی بر دوشم نهاد و ... فرمود:
📋 يَا مُحَمَّدُ اسْمَعْ: عَلِيٌّ رَايَةُ الْهُدَى، وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي، وَ نُورٌ مَنْ أَطَاعَنِي،
▪️ای محمّد! بشنو: علی «علیهالسلام» بیرق هدایت، پیشوای دوستان من و نور کسانی است که از من فرمان میبرند.
📋 وَ هُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أْلْزَمْتُهَا الْمُتَّقِينَ
▪️او همان کلمهای است که پرهیزگاران را به همراهیاش وادار ساختهام.
📄 پس هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است...
🔖 آنگاه خدای متعال فرمود:
📜 إِنِّي مُسْتَخِصُّهُ بِبَلَاءٍ لَمْ يُصَبْ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي
👈 من او را به بلایی مبتلا خواهم کرد که هیچ یک از مخلوقاتم را به آن دچار نکردهام!
🥀 این بلا، آن چیزی است که از پیش مقدر شده! او گرفتار میشود و به واسطه او نیز مردم آزمایش میشوند.
📚أمالی،شیخ طوسی،ج۱ ص۵۱۳
📚غایة المرام،بحرانی،ج۱ ص۱۹۱
✍ گل من نقش زمين است نپرسيد چرا؟
کار پاييز همين است…نپرسيد چرا؟
زنی افتاد و رگ غيرت عالم نگريست
نظر عشق چنين است نپرسيد چرا؟
گاه مردی که جهان دور سرش میگردد
بیکس و کارترين است نپرسيد چرا؟
تا نرنجد دل من، فاطمه هرچند که ديد
حيدرش خانهنشين است نپرسيد چرا؟
بیجواب است سلامم نه تعجب نکنيد
آخر اين شهر، مدينه است نپرسيد چرا؟
@Maghaatel
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸ای عمّار! همینجا بود که فاطمهام را کشتند... ای عمّار! همین میخ بود که کار خودش را کرد...
در نقلی آمده است:
🥀 بعد از گذشت چند روز از شهادت صدیقه کبری سلاماللّهعلیها، «عمار» به دنبال امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه آمد. آن حضرت بعد از اینکه گوشهای از صدمات وارده بر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را برای عمّار بازگو کردند، خواستند تا که از خانه خارج شوند.
📋 فَلَمّا وَصَلَ إلَى البابِ وَقَعَ نَظَرُهُ عَلَى المِسمارِ فَوَقَعَ مَغشِيّاً عَلَيه.
▪️وقتی که امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه به کنار در خانه رسیدند، نگاهشان به میخ در افتاد و همانجا از هوش رفته و نقش بر زمین شدند.
🥀 عمار گوید: بعد از لحظاتی که مولا علی علیهالسلام به هوش آمد، به محضرش عرضه داشتم: ای مولای من! آیا به پا نمیخیزید تا برویم؟! امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه به من رو کرده و فرمودند:
📋 يا عَمّار! دَعْنِي مَعَ يَتامىٰ فَاطِمة علیهاالسلام
▪️ای عمار! مرا با یتیمان فاطمه سلاماللهعلیها تنها بگذار...
📋 يا عَمّار! هُنا قَتَلوا حَبيبَتي فَاطِمة، هُنا عَصَروا فاطمة، هُنا أسقَطوا جَنينَها،
▪️این عمار! همینجا بود که حبیبهٔ من، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را کشتند! همینجا بود که او را بین در و دیوار تحت فشار قرار دادند! همینجا بود که جنینش را سقط کردند!
📋 يا عَمّار! بِهَذا المِسمٰار تَمَزَّقَتْ أحشَاءُ حَبيبَتي فاطِمَة.
▪️ای عمار! به واسطه همین میخ بود که بدن مبارک فاطمه سلاماللهعلیها از درون هم زخم شد!
📚العبرة الساکتة،ج۲ ص۸۲
✍ رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من! حبیبهی من! مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من!
مانده هنوز بستر تو گوشهی اتاق
با لالهاش چکار کنم باغبان من؟!
ماندست چند تار مویت بین شانهای...
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من!
راحت بخواب درد کشیدن تمام شد!
راحت بخواب دردْکشیده جوان من!
کابوس لحظههای علی نبش قبر توست!
فکرش به هم زدهست زمین و زمان من
چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من...
گفتم درِ جدید بسازند بعد تو
تا میخها دوباره نگیرند جان من...
حالا دگر تمام شده امتحان تو...
حالا دگر شروع شده امتحان من...
@Maghaatel
#مصائب_بعد_از_شهادت
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸روضه سربسته از لسان مبارک امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه، درباره مصائب وارده بر حضرت زهرا سلاماللهعلیها...
🔖 وقتی که امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه، زهرای مرضیه سلاماللهعلیها به خاک سپرد، خطاب به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
📋 وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا
▪️دخترتان به شما خبر میدهد که چگونه امّتتان دست به دست هم دادند بر «هضم» فاطمه سلاماللهعلیها...(۱)
🪧 لغت عرب «هضم» را اینگونه معنا میکند:
📖 یَدلُّ عَلَی کَسرٍ و ضَغطٍ و تَداخُلٍ
▪️«هضم» یعنی یک شیء یا یک انسان به گونهای شکستهشده و تحت فشار قرار بگیرد که اجزاء آن لِه شده و در یکدیگر فرو روند.(۲)
✍ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... و برای همین است که یکی از القاب صدیقه کبری سلاماللّهعلیها، «المُضطَهَدَةُ» میباشد؛ چنانچه در زیارتنامه آن حضرت عرضه میداریم:
📜 السَّلامُ علَیکِ أیَّتُها المُضطَهَدَةُ ...(۳)
📝 یکی از موارد استعمال این ماده (المُضطَهَدَةُ) در لغت عرب، در جایی است که یک گنجشک را در قفس، گیر انداخته و از هر طرف به او ضربهای وارد کنند ...
✍ این، ارث مادری که بود که در گودال قتلگاه به سیدالشهداء علیهالسلام رسید ... چرا که امام صادق علیهالسّلام، سربسته در زیارتنامه سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
📜 المَظلومِ المُضطَهَد...(۴)
📚(۱)الكافي، ج۱ ص۴۵۹
📚(۲)معجم مقاییس اللغة, ج۶ ص۵۵
📚(۳)من لا یحضره الفقیه، ج۲ ص۵۷۲
📚(۳)المزار الکبیر، ص۸۰
📚(۴)کامل الزّیارات، ص۲۲۲
✍🏻 آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود
تصویر یک زن روی دست مرتضی بود
مانند شیشه چند جای او ترک داشت
اینها همه دردسر شیر خدا بود
هی دست روی دست میزد راه میرفت
صدها گره در کار یک مشکلگشا بود
یک مردِ تنها، دو کنیز و این همه زخم
غسل و کفن پیش نگاه بچهها بود
هر عضو را بینی که کاریتر شکسته
بیشک همانجا بوسهگاه مصطفی بود
یادش نرفته حیدر کرّار روزی
میدید زهرایش به زیر دست و پا بود
مادر به هر دردسری آخر کفن شد
دلشورهها بهر شهید کربلا بود...
@Maghaatel