✂️ـ ـ ـ #برش_کتاب ـ ـ ـ
- اسمش را میگذارم عباس ، یعنی شیر بیشه و کنیهاش میشود اباالفضل.
فاطمه با خجالت گفت :
حالا که برای پسرم اسم زیبایی تعیین کردید ، خواهش میکنم اسمی هم برای من انتخاب کنید.
- مگر از اسم فاطمه راضی نیستی ؟
- هستم مولای من ، اما... اما...
- اما چه ؟
- احساس میکنم هر وقت که مرا به اسم صدا میزنند ، شما و فرزندان بهشتیتان متاثر میشوید. میدانم که شما را به یاد دردانهی رسولالله میاندازد. همچنین نام مادر بزرگوارتان. پس خواهش میکنم نام مرا تغییر دهید.
مولا علی
(ع)عباس را بهسینه چسباند و گفت : - از حالا تو " امالبنین " هستی ، یعنی مادر پسران. مادر پسران فاطمهی زهرا
(س)و مادر عباس و سهپسری که بهدنیا میآوری. 📚 کتاب #برادر_من_تویی | #داوود_امیریان @mah_book_313
مهکتاب | کتابفروشی 🇵🇸
|📚| ـ کتـاب #برادر_من_تویی
|✍🏻| ـ به قلـمِ #داوود_امیریان
|👥| ـ مخاطب #نوجوان | #عمومی
|📇| ـ انتشارات #کتابستان
|📔| ـ نوع جلـد #شومیز
|⚖| ـ وزن کتاب ــ ۱۵۰ گرم
|🗂| ـ قالب کتاب #رمان
|📖| ـ تعداد صفحآت ــ ۲۱۰
|💳| ـ قیمت روی جلد 195,000 ت
📌 با ٪10 تخفیف 175,000 ت
[ مَـهکتاب ]
🆔 جهت ثبت سفارش : @mousavio_o
✂️ـ ـ ـ #برش_کتاب ـ ـ ـ
مولا علی (ع) رو به پسرانش گفت :
- حسن و حسین چشمان من هستند ، محمدحنفیه بازوی من ، و تو عباس .. سپس سر عباس را به سمت چپ سینهاش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمدحنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت :
- عباس هم قلب امیرالمؤمنین است. ❤️
📚 کتاب #برادر_من_تویی | #داوود_امیریان
@mah_book_313