حیدر بادنور
#سکوت_خلوت_عارفان
بسم الله الرحمن الرحیم
عارفان مقاماتي دارند ڪہ در غیر آنها یافت نمے شود و اڪثر مردم آنها را مجنون و دیوانہ مي پندارند و حال آن ڪہ اینها دیوانہ نیستند.
آن حضور ، اینها را خاموش ڪرده و اختیار چانہ خود را دارند و هرزه گو و هرزه خوار نیستند
عارفان یڪپارچہ وقار ، سڪینہ ، حضور و مراقبتند
قدر خودشان را می شناسند
البتہ از دیگران فاصلہ مي گیرند ، نہ آنڪہ از آنها جدا بشوند
بلہ ، هم در میان آنها هستند و هم نیستند!
خیلي ڪم حرفند ، اما وقي بہ حرف آمدند ، مي بینید یڪ جملہ انها یڪ ڪتاب است ڪس دیگرے جز عارفان بہ این امور دست نمي یابد
گاهي حالاتي از ایشان صادر و ظاهر مي شود تا دیگران هم چیزڪي بفهمند و بیابند ، ولڪن اینها هیچ دلالت از آن حقیقت باطن ایشان نمي ڪند
انسان عاقل این امور را بزرگ مي شمارد و مي گوید :
خوشا بہ حالش ڪہ بہ این مقامات دست یافتہ است
افرادى كه زياد صحبت می کنند، قلب آنها مشوّش است، اضطراب دارد
مثلًا مرحوم آقاى حدّاد، در مجلس كه می نشستند، تا از ايشان سؤال نمی كرديم حرف نمی زدند؛ يا علّامه طباطبائى، يك ساعت می نشستيم، همينطور به انسان نگاه می كرد. ولى بعضی ها می گويند: آقا! يعنى چه؟
انسان بنشينند هِى همينطورى نگاه بكند، ساكت، يك حرفى بزنيم، يك چيزى، آقا! هوا گرم است، خيابان شلوغ است، جنسها گران شده، يك حرفى بالأخره بزنيم، این روش يعنى چه؟
اينها اضطراب دارند، در نفسشان اضطراب دارند، اين اضطراب نمىگذارد كه آرام باشند. ارتباط انسان با اينگونه افراد براى انسان مضرّ است.
انسان با افرادى بايد ارتباط داشته باشد كه اين حالت در آنها كمتر است، حالت سكون و آرامش در آنها بيشتر است و در اين زمينه روايات زياد است كه ملائكه در سكوناند، شياطين در اضطرابند.
گفته اند آدمى به دو سالگى (بچه، کودک) به حرف درمیآید اما تا خاموشى اختیار کند سالها طول میکشد.
به حرف درآمدن زود است اما سکوت خیلى مشکل است و خیلى ریاضت میخواهد، و چقدر زحمت میخواهد و چقدر کشیک نفس کشیدن میخواهد تا سکوت اختیار شود
و تا حرفها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند سپس کم کم میبینید که قلمش سنگین میشود و عبارتهاى او وزین میگردد،
و لذا آدم ساکت و آرام که حرف نمیزند یک وقتى میبینید که به حرف درآمده هر جمله اش کتابى میشود و اگر دست به قلم شود و چیزى بنویسد باید نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح کنند.
چنین انسانى با سکوت در گفتارش برکت پیدا میکند و قول ثقیل میشود: «إنا سنلقى علیک قولا ثقیلا» دیگر حرف و قول او سبک نیست و لذا افراد ساکت دیرگو و گزیده گو میشوند مثل معروفى هم هست که: «المکثار مهزال» پرگو بالأخره هرزه گو و هزلگو میشود.
چون آدمی از بدو تولد با احساس سر و کار داشته چشمش به عالم ظاهر مشغول و گوشش به اصوات بیرون متوجه است طبعا با جهان طبیعت خو گرفته و بسا آنگونه است که خبر از ملکوت و عالم باطن ندارد .
نفسش آنقدر به علم حصولی پرداخته که از علم حضوری بازمانده ؛آن قدر گوشش شنیده و زبانش گفته که از گلزار سکوت تا آخر عمر شمیمی به مشامش نرسیده ؛
بنابراین چاره جز این نیست که خود را عادت دهی اقلا ساعتی چند از شبانه روز را در ،بر خود ببندی و رو به قبله بنشینی و از عالم طبیعت به درآیی و به خود نگری و راه درون را بگشایی و شاهراه آن فتح کنی و بیندیشی
که کیستی ؟از کجا آمده ای ؟برای چه آمده ای و به کجایت می برند ؟و اکنون در چه کاری ؟
والسلام علیکم و رحمةالله وبرکاته
#مهدویت_بصیرت
https://eitaa.com/mah_daviat313