🌸روز خود را ✨معطر  می کنیم به 🌸عطر دل نشین صلوات ✨بر محمد و آل محمد(ص) اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🌸در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش روزتون پربرکت 🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️ 🌸 ∩_∩ （„• ֊ •„)🌸🐝 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌸🐝 @mah_mehr_com ┗━━━━━━━━━┛

🌹 نیایش صبحگاهی🌸🍃 ✨خدایا🙏 🌸در چهارمین روز ماه محرم 💫دستان نیازمندمان خالی 🌸به سویت بلند شده🙏 💫آنها را از نعمت، رحمت و لطفت پر کن ... 🌸دل نا آراممان را آرام کن ای 💫 آرامش دهنده‌ی دلهای بیقرار 🌸وگرفتاریهای ما را برطرف بفرما 💫و نور ایمانت را در قلب ما 🌸منور بفرما، ما را زیر سایه 💫لطف و رحمت خودت قرار ده 🌸آمیـــن ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

🌹 💚ارباب من ✨نشود صبح اگر عرض 💚 ارادت نکنم ✨نام زيبای تو را صبح 💚تلاوت نکنم 💚اَلسلامُ علی الحُسین 💚وعلی علی بن الحُسین 💚وَعلی اُولاد الـحسین 💚وعَلی اصحاب الحسین ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

#کلیپ #قصه_تصویری #کودکانه #محرم #عزاداری #امام_ حسین _ (ع) ▪️ماریه یه دختربچه کوچیک و هم بازی حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها در کاروان عاشوراست؛ که چند روز قبل از مکه راهی کوفه شدند ▪️ماریه توی این سفر قراره برای ما نامه بنویسه و بعد اون‌ها رو با کمک کبوترش «گندم» به دست ما برسونه؛ نامه‌هایی از یک سفر پر حادثه! 🖊 نویسنده: حامد عسکری ✉️ نامه‌های ماریه | قسمت دوم ▪️ماریه امروز هم با کمک کبوترش گندم از کاروان عاشورا برامون نامه فرستاده. این دختر کوچولو توی نامه دومش کلی برامون حرف زده؛ از آقای امام حسین که دوست نداره زیر بار حرف زور یزید بره تا هم‌بازی شدن با رقیه کوچولو و علی اصغر شش ماهه‌ ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

ماه محرم که میاد غصه هامون تازه می شن نام حسین و کربلا خیلی پر آوازه می شن سر در خونه ها همه پارچه و پرچم می زنند رنگ سیاه و عاشقان نشونه ی غم می زنند پیرهن مشکی رو همه به عشق مولا می پوشن سلام بر حسین می گن وقتی که آبی می نوشن چون که امام حسین ما با لب تشنه شد شهید به اون ها آبی ندادن لشکر بی دین یزید تو کوچه ها و خیابون ها تو خونه ها و تکیه ها تو مسجد و حسینیه تو چادرا و خیمه ها ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

📸 #ورق_بزنید | وقتی بچه‌ها ازت می‌پرسن "خدا چه شکلیه؟" 🔸‌دنیای ذهنی بچه‌ها پر از سوالات پیچیده و غیرمنتظره است که خیلی از اوقات وقتی باهاش مواجه می‌شیم هم جا می‌خوریم هم نمی‌دونیم چجوری بهشون جواب بدیم. ‌ 🔸یکی از اون سوالات سخت پرسیدن درباره خداست. اینجا براتون یه نمونه از این پرسش‌ها رو آوردیم و گفتیم که چجوری بهش پاسخ بدید. @mah_mehr_com

#انیمیشن #محرم 📽یارکوچکِ #امام_حسین علیه السلام 🏴این قسمت: غیبت نکردن @mah_mehr_com 🌈حتما برای دوستان خودبفرستید🙏 ┄┄┅🍃🌸♥🌸🍃┅┅┄

#آموزشی #تربیتی #چگونه_ زیستن #عصبانیت کلیپ عصبانی شدن ممنوع - قسمت دوم - کسانی که عصبانی می‌شوند همه از آن‌ها فرار می‌کنند ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

#تربیت‌فرزند...🌹 💎اولاد کثیر، #نعمت 🌟خداوند است 🔻به کمِ اولاد قانع نباشید. 🔻این چیزی که در سر ما کردند، که گفتند: «یک بچه، دوتا بچه یا مثلا با کلاسی یعنی اینکه انسان بچه نداشته باشد، یا تک فرزند باشد»، این شعار، شعار شیطان است. 🔻اگر با کلاسی به کم‌داشتن فرزند بود، 🌟اهلبیت علیهم‌السّلام چکاره هستند که هر کدام فرزندان متعددی داشتند❓ 🔻آنها الگوهای #صراط_مستقیم هستند. آمدند جلوی ما زندگی صحیح انسانی را به نمایش گذاشتند. 🌟قرآن می‌فرماید که: «إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا»📚(اعراف/٨۶) شما ضعیف بودید، #بدبخت بودید، بچه‌‌تان کم بود، «فَكَثَّرَكُمْ» ما زیادش کردیم. یعنی از نعمت‌های 🌟خداوند است. 🔻شما در دعا وقتی می‌نشینی به 🌟خداوند گله و شکایت می‌کنی، می‌گویی: 🙏خدایا من به تو شکایت می‌کنم «فَقْدَ نَبِيِّنَا صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا»، یعنی کمبود تعداد ما. شما دارید از نبود 🌟پیغمبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌، غیبت 🌟امام زمان ارواحنافداه، از زیادی دشمنان و از کم‌تعدادی خودتان شکایت می‌کنید. نمی‌گویند: نه، این کمی تعداد، اینکه فرزند کم دارید خوب است، نعمت خوبی است. اگر خوب بود در دعا به ما نمی‌گفتند که بنشینید شکایت کنید. بله، تعدادتان را بیشتر کنید. 🌟 پیغمبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌ می‌فرماید: من روز قیامت به زیادی امتم بر امت‌های دیگر مباهات می‌کنم. پس بروید زاد و ولد کنید. امر 🌟پیغمبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است. 🔻خب، همه‌ی اینها هست، به شرط اینکه بدانی و عالم باشی که چطور باید بچه‌ را #تربیت کرد. 💠استاد حاج آقا زعفری‌زاده 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 @mah_mehr_com

#شعر_بخونیم 🕯🌴دخترانِ عاشورا🌴🕯 سینه می زند بابا توی کوچه مان امشب بسته روی پیشانی یک نوار (یازینب) فرش کوچکی راهم او به کوچه آورده شمع و شربت و پرچم نذر بچه ها کرده سینه می زنم من هم با شعار یا ( زهرا) اسم دسته ما هست: دخترانِ عاشورا 🌴 🕯🌴 @mah_mehr_com

#کودکان_کربلا - داستان حضرت عبدالله بن حسن (ع) - #قسمت 1 @mah_mehr_com

#کودکان_کربلا - داستان حضرت عبدالله بن حسن (ع) - #قسمت 2 @mah_mehr_com

🌸به نام مناسب ترین واژه ها ✨به رسم محبت به نام خدا 🌸آغاز هر کلامی، ✨نام خدای یکتا 🌸همواره می برم من، ✨نام مقدسش را 🌸به نام گشاینده کار ها ✨ز نامش شود سهل،دشوار ها 🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما" خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید.. ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

🌹 ‍ نیایش صبحگاهی 🌸🍃 🌸ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ✨در اپنجمین روز محرم 🏴 ✨تمنا دارم 🙏 ✨تو را بحق آقا ✨اباعبدالله الحسین علیه السلام ✨ﺁﺭﺍمش سلامتی ✨عزت، موفقیت، ✨سربلندی، سرافرازی ✨شفای عاجل بیماران ✨و عاقبت بخیری را ✨نصیب همه ما بفرما 🌸آمیـــن ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

🌹 🌼سـلام ✨صبحتون حسینی 🌼ان شاالله ماه محرم ✨برای همه شما دوستان 🌼پراز خیر و برکت باشه 🌼دلتون نورانی و ✨عاقبتتون بخیر باشه 🌼و عزاداری ایام پیش رو ✨موردقبول آقا امام حسین قرار بگیره ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

نامه‌های ماریه | قسمت سوم ماریه توی نامه سومش از خواب ترسناکی که دیده برامون نوشته، خوابی که وقتی اون رو برای رقیه کوچولو تعریف کرده، عمو عباس اون رو شنیده و بهشون قول داده که تا همیشه مراقبشون باشه ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

عبدالله بن حسن از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام است که در واقعه کربلا حضور داشته است. درباره ی تاریخ ولادت عبدالله بن حسن (علیه السلام) اطلاعی در دست نیست؛ اما نوشته‌ اند که او به هنگام شهادت به سن بلوغ نرسیده بود. هنگامی که سپاه کوفه، امام حسین (علیه السلام) را محاصره کرد، عبدالله به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین (علیه السلام) از حضرت زینب (سلام الله علیها) خواست که مانع او شود، امّا حضرت زینب (سلام الله علیها) نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد: عبدالله گفت به خدا قسم از عمویم جدا نمی‌ شوم و شتابان خود را به امام رساند. ابجر بن کعب با شمشیری به سمت امام حسین (علیه السلام) حمله‌ ور شد، عبدالله به او گفت وای بر تو‌ ای ناپاک زاده، می‌ خواهی عموی مرا بکشی؟ ابجر با شمشیر ضربه‌ ای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شدو حرمله بن کاهل اسدی با تیر او را به شهادت رساند. ╔═🌸🌿☃.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com

🎞|نماهنگ نِعمَ الاَمیر 🪄نسخه ویژه کودک و نوجوان 🏴همخوانی بسیار زیبا به مناسبت سوگواری ماه محرم و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 🌀کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ⭕️با حضور: 🔅نوجوانان و نوگلان حسینی 🎥تصویربرداری شده در: غدیریه دیانی اصفهان 📺مشاهده و دریافت اثر با کیفیت بالا: 🖥 aparat.com/v/EzbuM #امام_حسین #محرم

#محرم 📽یارکوچکِ #امام_حسین علیه السلام 🏴این قسمت: پرستار کربلا @mah_mehr_com 🌈حتما برای دوستان خودبفرستید🙏 ┄┄┅🍃🌸♥🌸🍃┅┅┄

📸 #محرم رو برای کودکان به یادموندنی کنید 🔸همه ما از بچگی با عشق به امام حسین علیه‌السلام و عزاداری برای عاشورا خو گرفتیم و بزرگ شدیم و ازش خاطرات شیرین داریم. 🔸حالا به همین بهونه از پیشنهادهایی حرف زدیم که می‌تونه این روزهای خاص رو برای بچه‌هاتون به یادموندنی بکنه. @mah_mehr_com

#داستان کودکانه محرم برای کودکان دختر و پسر  عمو سعید من یک ورزشکار قوی است. من او را خیلی دوست دارم. یک روز به او گفتم تو بهترین عموی دنیا هستی. عمو سعید کمی فکر کرد و گفت :نه من بهترین عموی دنیا نیستم ولی بهترین عموی دنیا را می شناسم. گفتم خوب او کیست؟ عمو سعید گفت بهترین عموی دنیا حضرت عباس علیه السلام است. گفتم چرا او بهترین عموی دنیاست؟ عمو سعید گفت: خوب قضیه اش مفصل است. گفتم مفصل باشد خواهش می کنم برایم تعریف کنید. عمو سعید گفت: در کربلا، کاروان امام حسین به وسیله دشمنان محاصره شده بود. دشمنان سنگدل نمی گذاشتند که امام و یارانش از آب رودخانه ی فرات استفاده کنند. قحطی آب، خیلی زود همه ی اهل حرم را تشنه کرد. بیشتر از همه، بچه ها تشنه شده بودند. اما بچه های امام حسین می دانستند که عموی شجاعشان می تواند از میان محاصره کنندگان عبور کند و برایشان آب بیاورد. چون عموی آنها یک فرمانده ی بسیار قدرتمند و یک شمشیر زن ماهر بود. وقتی تشنگی شدید شد، حضرت عباس به دستور امام حسین، همراه بیست نفر دیگر به سمت گوشه ای از رودخانه ی فرات حمله کرد. او با شجاعت و مهارت زیادی مشغول جنگیدن با سربازان یزید شد و حواسشان را پرت کرد تا دوستانش بتوانند مشکها را پر از آب کنند. مشکها که پر شد همگی توانستند از دست سربازهای یزید فرار کنند و آب را برای اهل حرم بیاورند. بچه هایی که جلوی خیمه ها ایستاده بودند دیدند عمو در حالیکه مشک آب روی دوشش گرفته ،به سمت آنها می آید. بچه ها از پیروزی عمو خوشحال شدند. من از حرفهای عمو سعید خوشم آمد و ذوق کردم اما عمو سعید با ناراحتی گفت:  روز عاشورا اتفاق دیگری افتاد. آن روز این عموی مهربان دیگر نتوانست بچه ها را خوشحال کند. او با مشک آب به سمت رودخانه رفت اما بعضی از سربازان، پشت درختها پنهان شده بودند و از پشت سر و از پهلو ،به او حمله کردند و او را تیرباران کردند. عمو عباس با وجود اینکه از دستهایش خون می ریخت، مشک آب را به دندانش گرفته بود و سعی می کرد هر طوری شده مشک آب را به خیمه ها برساند. اما دشمنان، او را محاصره کردند و مشکش را پاره کردند و خودش را هم به شهادت رساندند. عمو سعید، آخر قصه را در حالی برایم تعریف کرد که اشک می ریخت. من هم آن روز برای بهترین عموی دنیا گریه کردم. @mah_mehr_com