#محرم_متفاوت 🖤
💔شام غریبان؛
♦️یکی بود، یکی نبود
زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
خدا بود و خدا بود و خدا بود.
✍🏻کم کم آفتاب غروب کرد و آسمان پر از ستاره شد؛
اما نه غروب خورشید و نه درخشیدن ستاره ها، هیچ کدام لبخند ذوق به لب بچه ها نیاورد.
با اینکه خورشید جایش را به ماه داده بود، اما هوا خیلی گرم بود.
هنوز کمی گرد و خاک در هوا پخش بود و بوی دود و خاک نم خورده می آمد.
همه جا ساکت و تاریک بود.
بچه ها حوصله ی بازی کردن و به دنبال هم دویدن را نداشتند؛ خسته بودند و حال غریبی داشتند.
آن شب عمه، همه را توی یک چادر کنار هم جمع کرد؛ برای همه کمی آب و غذا آورد و خودش لقمه در دهان بچه ها گذاشت. بعد با کمک بقیه زنها، بچه ها را خواباند.
وقتی مطمئن شد هیچ کس از اهل حرم تشنه و گرسنه نیست و همه خوابیده اند، گوشه ای سجاده اش را پهن کرد و مشغول خواندن نماز و دعا شد؛
سرش را به گوشه ی چادر تکیه داد و آرام اشک ریخت و با خدا دردودل کرد تا دلش سبک شود و آرام بگیرد؛ وقتی آرام شد، از ته دل گفت: خدایا راضیم به رضای خودت، الهی شکر.
♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #داستان اسلم ترک
👈 تنها ایرانیای که در سپاه امام حسین علیهالسلام به شهادت رسید
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصههای_دردونه_خدا | بچهها آقای امام حسین مثل یه پدر مهربون، هرجا صداشون کنیم، صدامونو میشنون و هوای ما رو دارن.
▪️ امروز، روز امام حسینه؛ روزی که باید به بابای مهربونمون لبیک بگیم؛ لبیک یعنی چشم امام حسین جانم، هر چی شما بگین من گوش میدم...
@mah_mehr_com
🌱 بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
🔹امام علی(ع): زمانى که مقدمات نعمتها به شما رسید، در نهایت آن را با کمشکری از خود مرانید.
امروز شنبه
۷ مرداد ماه
۱۱ محرم ۱۴۴۵
۲۹ جولای ۲۰۲۳
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
هدایت شده از امام زمان و من
هدایت شده از امام زمان و من
#خانواده_مهدوی
خانواده مهدوی آینده را به روشنی خورشید می بیند و از تلاش گروهی برای رسیدن به مدینه فاضله مهدوی از هیچ کوششی فروگذار نمی کند.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
هدایت شده از امام زمان و من
#معجزه و #شگفتی #قرآن
وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام، همسرش هاجر و پسرش اسماعیل علیه السلام، را به مکه برد، ذخیره ی آب هاجر تمام شد.
اسماعیل از شدت تشنگی شروع به گریه و بی قراری کرد.
هاجر همه جا دنبال آب می گشت.
هفت بار فاصله ی بین تپه های صفا و مروه را دوید.
سرانجام در بالای مروه دید که زیر پای اسماعیل چشمه ی آبی در حال جوشیدن است.
هاجر فریاد زد: زمزم، زمزم!
خدا زندگی هاجر و پسرش اسماعیل را نجات داد.
امروزه میلیون ها نفر از زائرها از آب زمزم می نوشند و با خود به خانه هم می برند.
توضیح این که زمزم یک کلمه ی بابلی به معنی صدای فوران آب است.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd