با توجه به کلمات داخل پرچم جای خالی رو پر کن و #نقاشی رو با سلیقه ی خودت رنگ کن
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با #خمیر آدم فضایی درست کن🤩✨
دیگه از بس گفتم اسمش چیه و آموزش های مختلف ازش براتون گذاشتم استاد شدید😁👍🏻
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی یه منظره زیبا
بریم یه شالیزار زیبا با کاغذ رنگی و کاموا سبز درست کنیم👩🌾
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصههای_دردونه_خدا
#قسمت_پنجم
بچهها میدونستید تو سپاه امام حسین علیهالسلام بچهها هم میتونن سرباز بشن؟
@mah_mehr_com
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹. #شهرآجیلی 📹
💥 قسمت:12💥
@mah_mehr_com
اگه میخوای #فرزندت #مفہوم "مرگ" رو یاد بگیره✓
«خداحافظ جوجه رنگی»
رضا عاشق جوجه ها بود هر سال که فصل جوجه های رنگی می شد برادر بزرگترش جوجه های زرد و نارنجی و قرمز و سبز می خرید امسال هم رضا منتظر فصل جوجه های رنگی بود. رضا اولین بار است که میخواهد جوجه بگیرد. برای همین خیلی خوشحال است. او به برادرش قول داد که از جوجه اش به خوبی مراقبت میکند.
بلاخره فصل جوجه رنگی از راه رسید. برادر بزرگ رضا به خانه آمد. او یک کارتن بزرگ دستش بود. صدای جوجه رنگی ها از داخل کارتن شنیده میشد. رضا خیلی عجله داشت تا سریع تر کارتن را باز کند برادرش کارتن را روی زمین گذاشت و در آن را باز کرد. یک عالمه جوجه رنگی قشنگ داخل کارتن جیک جیک میکردند. رضا به برادرش نگاه کرد و با ذوق گفت: واااای چی همه جوجه های خوشگل میشه این سبزه مال من باشه داداش؟".
برادر گفت آره عزیزم این سبزه واسه تو!". و بعد، رضا فورا جوجه اش را آرام برداشت و به حیاط رفت. جوجه اش را روی زمین گذاشت یکم آن را ناز کرد و بعد ولش کرد. جوجه هم خیلی خوشحال بود وارد باغچه شد و کلی بازی کرد و چیزهای خوشمزه خورد مدتی بعد خواهرها و برادر رضا با جوجه های شان به حیاط آمدند داخل حیاط خانه پر شده بود از جوجه های رنگی زیبا همه با جوجه های رنگی شان بازی می کردند و شاد بودند.
چند روزی گذشت و جوجه ها کمی بزرگتر شده بودند. رضا از اینکه توانسته بود از جوجه اش خوب مراقبت کند خیلی خوشحال بود روزها میگذشت و جوجه ها بزرگتر و بازیگوش تر می شدند.
یک روز صبح رضا از خواب بیدار شد. اما صدای جوجه ها کمتر شده بود. او خیلی تعجب کرد بدون اینکه صبحانه بخورد، فورا به سمت لانه جوجه رنگی ها دوید. وقتی در لانه را باز کرد دید که یکی از جوجه رنگی ها افتاده است. او هر چقدر آنجا ایستاد جوجه رنگی برادرش بلند نشد. با سرعت به خانه رفت و گفت داداش! داداش جوجه شما افتاده و بلند نمیشه اصلا!".
برادر رضا فورا به سمت لانه دوید بقیه هم با رضا پیش جوجه ها رفتند برادر رضا کمی دانه برداشت و جلوی جوجه اش گذاشت. اما او نخورد برادر رضا گفت ای وای جوجه من نه بلند میشه نه چیزی میخوره. بعد یکی از خواهرهای رضا جوجه را برداشت متوجه شد که جوجه نفس نمی کشد. فورا گفت : " جوجه رنگی نه بلند میشه، نه چیزی میخوره نه نفس میکشه!". " کمی بعد مادر که حرفهای آنها را میشنید، جلو آمد و گفت: بچه ها متاسفم این جوجه رنگی مرده برای همین بدنش از کار افتاده دیگه نه نفس میکشه نه چیزی میخوره نه کاری میکنه نه راه میره! رضا و همه بچه ها خیلی ناراحت شدند. و بعد با دستهای کوچکشان جوجه رنگی قشنگ را برداشتند، با او خداحافظی کردند و داخل خاک باغچه دفنش کردند.
پایان...
@mah_mehr_com
#محرم
میدونيد ضرب المثل«سرش بره
قولش نمیره» از کجا اومده؟؟؟
▪️روی دستش
🖤" پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
▪️نیزه ها تا
🖤" جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
▪️این چه خورشید
🖤غریبی است که با حال نزار
▪️پای نعش
🖤قمرش رفت ولی " قولش نَه "
▪️شیر مردی که
🖤در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
▪️دست غم بر
🖤" کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
▪️هر کجا مینگری
🖤" نام حسین است و حسین "
▪️ای دمش گرم
🖤" سرش " رفت ولی " قولش نَه "
▪️ السَّلامُ عَلَيْك
🖤یا اَباعَبْدِاللهِ الحسین✋
#ضرب_المثل
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخبار قدیمی از
#قاسم_افشار
برای اونا که صداش یادشون رفته بود
روحت شاد آقای #نوستالژی🖤
@mah_mehr_com
46.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹. #دختریبهنامنل 📹
💥 قسمت ۲۵
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #داستان #قصه
ویژه کودکان و نوجوانان
روز چهارم محرم
حربن یزید ریاحی
▪️#ما_ملت_امام_حسینیم
#مــــاه_مــــــهــر
🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#مــــــاهـ_مـــــــــهـر